گفتاری از ابوالفضل ظهره وند درباره اقتصاد(1)

ابوالفضل ظهره وند در سلسله نوشتارهایی برای موسسه مطالعاتی تحریریه به تشریح نقش اقتصاد به عنوان کالبد روح جمعی می پردازد.   تهران - تحریریه - همانطوریکه روح بدون جسم نمی تواند هویت مشخصی را ارایه نموده و منشاء اثری مستقل در عالم مادی باشد روح جمعی نیز بدون کالبد اقتصاد نمی تواند منشاء ایجاد تمدنی مستقل و مشخص گردد. در رابطه با روح جمعی غربیها اثر مستقل ایشان تمدن غربی است همان مجموعه ای که امروزه برای برخی از نخبگان کشور به عنوان الگو و مدینه فاضله تلقی می شود و یا در رابطه با روح جمعی مسلمانان می شود به تمدن اسلامی اشاره داشت که در قرون گذشته جهانیان در خاورمیانه و در حوزه مدیترانه شاهد آن بوده و نتایج آن تمدن بصورت دستمایه ای برای تمدن امروزین غرب منشاء اثر میگردد. وقتی سخن از روح جمعی به میان می اوریم، قاعدتا منظور اشاره به وجود مشترکاتی است که ان مشترکات موجب میگردد تا افراد در کنار هم از حس مشترک، منافع و تهدید مشترک، زبان مشترک، ترس مشترک، افتخارات مشترک، غم و شادی مشترک، تعلقات مشترک، زیبایی شناختی مشترک و نهایتا فرجام مشترک در یک سطح حداقلی برخوردار گردند. اگر تا همین میزان ملاحظات فوق الذکر را بپذیریم این کالبد مشترک یا همان اقتصاد کلان اجتماعی می بایست از توازن و شکل مشخصی برخوردار باشد که در سایه قواعد و فلسفه مشخصی بتواند مناسبات و ساختارهای مورد نظر را به عنوان اسکلت این روح ایجاد و اراده و خواست شهروندان را در کلیت آن کالبد ساری و جاری نموده و آن را در مسیر تمدن سازی به حرکت دراورد. از بعد از وقوع انقلاب اسلامی و تا امروز به رغم حیات پویا و سرزنده روح انقلابی ملت ایران که نماد پویایی ان را میتوان در حمایت و پشتیبانی ملت ایران (به عنوان هسته مرکزی از امت اسلام ) از انقلاب و رهبری انقلاب اسلامی ودر عین حال امام امت مشاهده نماییم . متاسفانه بدلیل عدم وجود و حضور کالبد مشخص یعنی الزامات و قواعد اقتصادی متناسب و هم راستا با الزامات اقتصاد اسلامی موجب گردیده تا روح جمعی ملت ایران انقلابی نتواند در طرازی که شایسته آن بوده و هست از مواهب ظرفیتهای موجود در کشور برخوردار گردیده و الگوی مشخصی از تمدن نوین اسلامی را ارایه نماید . البته عرضه تک محصول هایی در حوزه های هسته ای و نانو و سلولهای پایه جنینی و رشد ۱۱ برابری علمی و … نشانه های از حیات و قابلیت های این روح جمعی و تفکر انقلابی می باشد لکن با عرصه تمدن سازی فاصله معناداری دارد و به همین دلیل است که علی رغم این توفیقات باز شاهد هستیم که پس از گذشت ۳۷ سال هنوز کشور انقلابی ایران که باید الگوهای کارامد خود را در عرصه های تمدنی به جهانیان معرفی می نمود، امروز در غم تامین مایحتاج اولیه معیشت مردم بوده و برای رفع مشگل بیکاری و بهداشت مردم و … حاکمیت ان باید چشم امید به کدخدا و متحدینش بدوزد . در لیبرالیسم اقتصادی که امروز تمدن غربی را نمایندگی کرده و روح و ارزشهای کلیسایی را در خود دارد مبانی و سازه هایی را به عنوان کلبد به روح جمعی غربیها عرضه داشته که به برخی از انها فهرست وار اشاره می شود:
  • تقدم ازادی فرد بر جمع در پیگیری سیاستهای اقتصادی و کسب ثروت
  • قانون تنها مرجع تعیین صحت ثروت است و بیرون از آن دستورات اخلاقی و ارزشهای رایج محلی از توجه ندارند.
  • آینده در خدمت صیانت از داشته های موجود و روند افزایش آنهاست.
به عبارتی محافظه کاری و توجه به تمرکز سیاستها و تصمیمات بر گذشته و بویژه حفظ موقعیتهای کنونی ذاتی مناسبات درونی این کالبد میباشد. حکومتها که علی الظاهر برخاسته از اراده مردم بوده و باید به نمایندگی از انها اعمال حاکمیت نمایند در عمل مسوول صیانت از موقعیت اقتصادی بزرگ مالکین و سرمایه دارانی میباشند که در واقع هریک تامین بخشی از معیشت مردم را برعهده دارند، بنابراین رویکرد محافظه کارانه ذاتی این دولتها خواهد بود. محدودیت منابع در تامین رشد نیاز اقتصادی تمدن غرب ازجمله الزامات حرکت دولتهای غربی جهت دستیابی و کنترل منابع درسایر مناطق جهان میباشد این حرکت در نزد شهروندان بیرون از تمدن غرب تحت عناوینی چون هژمونی غرب، امپریالیسم، استکبار، سلطه طلبی غرب و … یاد می شود. نقش نخبگان و نخبه گرایی در اداره حکومتها که ناشی از تفکر داروینیستی بوده و برپایه نظریه اصل بقای اصلح استوار گردیده ازجمله الزامات این کالبد اقتصادی است . در این رویکرد جریان محافظه کاری پس از رعایت موقعیت کانون های قدرت و ثروت، متوجه شرایط نخبگان داخل حکومت و ساختار های اقتصادی است . به عبارتی نخبگان بمثابه فروشندگان استعداد و تخصص میباشند که تلاش دارند، از این رهگذر درامد و موقعیت بالاتری بدست اورند. در این رویکرد انها قبل از اینکه متوجه فرودستان باشند، چشم و نگاه شان به فرادستان است. و دریک کلام در تمدن غربی هرانچه که در اشکال مختلف بتواند ظهور و بروزی قابل معامله یافته و مورد مبادله قرار گرفته و تبدیل به پول و ثروت شود ارزش خواهد بود، زیرا ثروت تعیین کننده جایگاه اجتماعی و میزان احترام و تقدیس شهروندان می باشد. روح جمعی شهروندان غرب در قالب ساختار های اقتصادی و اجتماعی مشخص موجب گردیده تا مردمان مغرب زمین بتوانند به صورت جمعی رفتاری اندام وار را در محیط داخل و نیز محیط بین الملل به نمایش گذاشته و روند ثابتی را از رشد و پیشرفت طی نمایند هرچند که هر از گاهی این کالبد جمعی همچون بدن انسان دچار بیماری و عارضه شود لکن پایداری و هوش ساختاری میتواند تا با کاربست راه کارهای مناسب این دوران نقاهت را پشت سر گذارند. مانند بروز رکود و بیکاری دوره ای و یا اعتراضات و اعتصابات زود گذر در بخشهایی از اروپا که به نحوی حل و فصل شده و پایان می پذیرد.
  • از جمله نکات ناشی از حضور این کالبد ارامش و امنیت فکری و روانی و بهداشتی و امید به اینده در بین شهروندان غربی است . هر کس در ان جایگاهی که قرار گرفته دلشاد و راضیست و این موقعیت را انتخاب خود میداند . و این اولین نکته ای است که هر تازه واردی به اروپا می تواند در فرودگاه و سایر مکان ها مشاهده نماید . این رضایت و ارامش را هم در نظافت چی میتوان مشاهده کرد و هم در سیمای مدیر و یا خلبان و مهماندار هواپیما، نکته بعدی سختکوشی و دقت و وظیفه شناسی در کار و مسئولیت پذیری.
  • هر شهروند غربی در کنار تکالیفی که برعهده دارد از حقوق خود بخوبی مطلع است . حیطه های کاری دقیقا روشن . دستگاه قضایی به عنوان پشتیبان حقوق اساسی و عمومی جامعه منشاء اصلی در شکل دهی به امنیت خاطر و ارامش روانی افراد و جامعه نقش تعیین کننده ای ایفاء مینماید که از یک بعد این نقش دستگاه قضایی را عمدتا می بایست متوجه جنبه های معیشتی و اقتصادی احاد جامعه دانست و از این نظرمیتوان گفت که دستگاه قضایی قوام و کارامدی کالبد اقتصادی در مسیر تمدن سازی در غرب را پشتیبانی می نماید .
  • در سایه حضور ملموس و مقتدرانه اقتصاد و قوانین پشتیبانی کننده در غرب توزیع ظرفیتها و منابع اقتصادی در شکلی موزون و نرمال صورت گرفته و زمینه و امکان سوءاستفاده های اقتصادی و تعرض به حقوق افراد و حقوق عمومی مسدود می باشد . شهر از نظم از پیش طراحی شده ای برخوردار است و محدوده های مسکونی / تجاری / صنعتی / اموزشی و کشاورزی کاملا روشن و غیر قابل تغییر است .
  • دراداره جامعه این شخصیتهای حقوقی هستند که نقش افرینی و وظیفه اعمال حاکمیت را برعهده دارند و شخصیت حقیقی افراد در ذیل شخصیت حقوقی مشخص و تعریف شده قرار میگیرد . هیچ رییس جمهور و یا وزیر و رییس قوه ای قادر به تخطی از قانون و یا سرکشی و اقدام به براندازی نمی باشد و در لحظه فرد خاطی از صحنه سیاست حذف و به تاریخ سپرده میشود .
  • برای تلطیف فضای این بحث به دو خاطره اشاره میکنم، اولی به موضوع حذف هلموت کهل نخست وزیر المان بازگشت میکند . ایشان از چهره های تاریخ ساز المان است چراکه تاریخ او را به عنوان طراح و عامل وحدت دو المان می شناسد . چنین شخصیتی در اثنای رقابت های انتخاباتی حزب متعلق به خود یک رقم چند میلیون مارکی کمک غیر شفاف دریافت میکند و براثر این اتفاق ایشان برا ی همیشه از صحنه المان کنار گذاشته میشود .
  • دومین موضوع مربوط به خبری است که چندی قبل در سوئد منتشر شد و ان اینکه شهردار یکی از شهرها به هنگام زدن بنزین در جایگاه به دلیل همراه نداشتن کیف پول از کارت مربوط به شهرداری برای پرداخت پول استفاده میکند و همین امر موجب میشود تا خانم شهردار از منصب خود برکنار شود.
از ویژگیهای غربیها گفیتم بنظر باید به برخی عیوب انها نیز اشاره داشته باشم که بنظر مهمترین ان اطلاع و همراهی ایشان با سیاست های سلطه طلبانه و امپریالیستی دولت هایشان به اقتضاء منافعشان میباشد .
  • وقوع انقلاب اسلامی در ایران محیط جدیدی را در جغرافیای سیاسی ایران بوجود اورد که در این شرایط جدید فرصتها و تهدیدات جدیدی رویاروی ملت ایران شکل گرفت . در این شرایط جدید روح جمعی مردم ایران با تعریف متفاوتی از هویت و منافع ملی عهده دار مسوولیت و نقش منطقه ای و بین المللی شد .
  • وقوع جنگ تحمیلی نقش موثری در حفظ و تقویت انسجام روح جمعی ملت ایران داشت و ۸ سال دفاع مقدس این موقعیت را بیمه نمود .
  • با اتمام جنگ و غفلت حاکمیت از پایبندی به الزامات تحقق ارمان های امام راحل و در پیش گرفتن مسیر تجارب اقتصاد لیبرالیستی غرب در شکل اجرای سیاست تعدیل و پس از ان تجربه توسعه سیاسی و … روح جمعی و موقعیت ملت ایران را در شکل قطبی سازی جامعه و وقوع فتنه ۸۸ و تداوم ان تا حال حاضر به شدت اسیب رساند.
  • جمهوری اسلامی ایران به عنوان کانون مقاومت جهانی در مقابل توسعه طلبی و سلطه امپریالیسم بین المللی مدعی ارایه مسیر متفاوتی از تمدن سازی و اداره جامعه میباشد. چنین ادعا و مقاومتی واجد وجه الهام بخشی برای جنبشها و جریانات اعتراضی گردیده که همراهی و همسویی افکار عمومی و جریانات مردمی با ایران بمثابه فرصت و برای تمدن غرب به عنوان تهدیدو عامل محدویدیت ساز تلقی میگردد.
  • در چنین منازعه ساختاری و حیاتی با غرب غفلت حکومت از شکل دهی به کالبد اقتصادی در شکل شناسایی و بکارگیری ظرفیتهای ملی و فعال سازی احاد جامعه در بهره گیری فعال از این ظرفیتها در چارچوب الزامات اقتصاد اسلامی موجب شده و خواهد شد تا اولا رشد اقتصادی و بهبود اوضاع معیشتی ملت با دشواری مواجه شده
و ثانیا بدلیل ناتوانی از ارایه الگوهای جانشین در برابر غرب ظرفیت های ژیوپلیتیکی خود را در منطقه و جهان از دست بدهیم که این دقیقا مترادف با تشدید تهدیدات و فشار علیه امنیت ملی و در نتیجه افزایش هزینه های ملی و در یک کلام تضعیف اوضاع معیشتی و رفاهی ملت ایران خواهد بود . با مروری بر سیر تحولات فکری در بعد از انقلاب مشاهده می شود تنها موضوعی که از حوزه اندیشه ورزی نخبگان و واکاوی افکار عمومی بیرون مانده است، موضوع اقتصاد میباشد . گویی خط قرمز حوزه اندیشه اقتصاد بوده و هست . درحالیکه سب به خدا و رسول و اهل بیت علیهم السلام و عبور از ارزشها و انکار مقدسات در شأنی نازل تر از موضوع اقتصاد و خصوصا تفکر و مکتب اقتصادی اسلام بوده و می باشند که اگر خواسته باشیم اهمیت موضوع را از منظر تمدن غرب ( زیستار لیبرالیسم ) نگاه کنیم بواقع نیز چنین است . زیرا پاشنه اشیل این زیستار شرایط و مدلهای جایگزین ان خواهد بود که صرفا و صرفا از جانب اسلام میتواند بوقوع پیوندد .
  • در حوزه اقتصاد از نگاه اسلام بارجوع به سابقه ان شهید صدر و شهید مطهری از بزرگانی بودند که در این حوزه کار منسجمی را شروع کردند که متاسفانه اهریمنان ایشان را متوقف ساختند و متاسفانه بعد از ایشان هم کسی کار درخوری که توانسته باشد تلاش های ایشان را تکمیل نماید ارایه نکرده است و یا لااقل این حقیر اطلاع ندارم .
  • در محیط سیاسی نیز هرکجا که موضوع اقامه قسط و عدل در جامعه و مطالبه پررنگ شدن نقش مردم در اقتصاد انهم طبق نص صریح قانون اساسی مطرح شده و یا از تقویت نقش تعاونیها سخن به میان امده است با بلند کردن علم لعن سوسیالیزم و زدن انگ تفکرات کمونیستی صدای گوینده را خفه و جرأت ورود به این حوزه را از دیگران سلب نموده اند .
  • باید توجه داشت که تنها زبان و ابزار در مسیر جامعه سازی و ارایه سبکهای زندگی و مدلهای مدنی اقتصاد است و لاغیر . لازم بذکر است که این نظر متفاوت از نظریه مارکسیستی است که بر زیر بنا بودن اقتصاد تکیه داشته و فرهنگ و باورهای انسانی از جمله مذاهب را رو بنا و برخاسته از مناسبات تولیدی و نحوه مالکیت ابزار تولید میداند.
  • لازم به یاداوری است که کاپیتالیزم و سوسیالیزم و فاشیزم هرسه مولود مدرنیته و از یک ابشخور فکری و فلسفی بر می خیزند که حاصل هر سه مکتب نفی کرامت انسانی. مغایر با اصالت اختیار و ازادی انسان و به عبارتی مخالف مالکیت حقیقی انسان و هر سه سکولار و مخالف ولایت حضرت حق بر انسان می باشند.
  • در مبحث جامعه سازی قالب بندی تمامی موضوعات از جمله فرهنگ با اقتصاد اتفاق می افتد . برای مثال اموزش و پرورش و توسعه کمی و کیفی ان، تبلیغ و ترویج فرهنگ کتابخوانی، توسعه توریسم فرهنگی و مذهبی، تقدیر و پاسداشت از جانبازان و ایثارگران، تقویت فرهنگ عاشورایی، تقویت و گسترش فرهنگ اشنایی و انس با معارف قرانی، معرفی و تقویت و گسترش فرهنگ هنر متعهد در حوزه تأتر و فیلم سازی و ... مشاهده میشود که در یک رویکرد و معماری کلان اجتماعی و قدم گذاشتن در جاده ساختن تمدن نوین اسلامی که در تنافر کامل با تمدن غربی قرار خواهد داشت اقتصاد کالبد و اندامی برای روح و معنویاتی است که ما مترصد استقرار انها در شئون زندگی و حیات اجتماعی خود هستیم.
ادامه دارد...        
۵ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۱:۳۳
کد خبر: 1131

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 9 + 2 =