نقد فیلم روزهای نارنجی؛ مردان ظالم، زنان بدبخت، مبارز خنثی

فیلم به نوعی از رقابت بین آبان (هدیه تهرانی) و کاظم (مهران احمدی) آغاز می شود. در سکانس ابتدایی فیلم نیز روی اختلافات بین آبان و کاظم تاکید شده و ذهن مخاطب در همان ابتدا درگیر همین رقابت می شود.

این فیلم داستان زندگی پر فراز و نشیب «آبان» زنی میانسال است، که واسطه استخدام کارگران زن فصلی برای کار در باغهای مرکبات شمال کشور است؛ و طبق معمول اکثر فیلمهای ایرانی مشکلات فیلم از فلیمنامه شروع می شود.

خطوط فرعی زیاد داستان موجب شده است که فیلمساز نتواند روی خط اصلی داستان تمرکز کرده، در نتیجه تمام ماجرای فیلم و خطوط اصلی و فرعی همگی الکن می ماند. همین مساله به پرداخت شخصیت ها نیز لطمه زیادی زده و اساسا ما با شخصیت هایی گنگ مواجهه هستیم.

 فیلم به نوعی از رقابت بین آبان (هدیه تهرانی) و کاظم (مهران احمدی) آغاز می شود. در سکانس ابتدایی فیلم نیز روی اختلافات بین آبان و کاظم تاکید شده و ذهن مخاطب در همان ابتدا درگیر همین رقابت می شود. اما کشمکش بین این دو شخصیت در حد چند دعوای ساده و درگیری سطحی باقی می ماند. از همه بدتر تا انتهای فیلم مشخص نمی شود اصل اختلاف بین آبان و کاظم چییست و در گذشته چه اتفاقی رخ داده که این دو انقدر از یکدیگر کینه دارند. درنتیجه رقابتی هم که بین این دو رخ می دهد برای مخاطب اساسا نامفهوم و بی دلیل است.

در همان ابتدای فیلم آبان تمام دارایی خود را بر سر رقابت با کاظم به ریسک گذاشته و با کنار زدن او کار برداشت محصول را بدست می آورد. ولی هیچگاه مشخص نمی شود چرا آبان چنین ریسک بزرگی را قبول می کند؟ اساسا اختلاف او با کاظم سر چیست؟ چند بار در فیلم کاظم به مجید همسر آبان طعنه میزند ولی مشخص نمی شود مجید (علی مصفا) چه نقشی در ماجرای بین کاظم و آبان دارد؟ تضادی که بین آبان و کاظم و مجید وجود دارد در سطح باقی مانده و کشمکش جدی بوجود نمی آورد؛ در نتیجه بحران خلق نمی شود.

از دیگر عناصری که موجبات از بین رفتن جذابیت فیلم را فراهم کرده شخصیت آبان به عنوان محور و اساس فیلم است. در ابتدای فیلم اینگونه بنظر می رسد که آبان زنی زحمتکش، رنج دیده و بسیار کوشا است. ولی هر چه از فیلم می گذرد زنانگی در این شخصیت دیده نمی شد. عناصری چون عاطفه، لطافت و ظرافت به هیچ عنوان مهمترین عنصر وجود زن تا انتهای فیلم در آبان دیده نمی شود.  او در واقع تنها ظاهری زنانه دارد ولی روحیاتش هیچ شباهتی با زنان ندارد و متاسفانه حتی شبیه مردان هم نیست. در حقیقت روحیات آبان کاملا خنثی است و نه می توان او را زن نامید و نه مرد؛ از علت و چرایی این مطلب نیز تا انتها چیزی در فیلم نشان داده نمی شود؛ اینکه چرا آبان با عالم و آدم قهر است و علت رفتار و روحیات سنگی او با همه مخصوصا همسرش مجید چیست، تا پایان فیلم چیزی به مخاطب گفته نمی شود.

همین روحیه سنگی آبان تناقضی آشکار با واکنش وی به رفتار خائنانه مجید است. علت خیانت مجید به آبان رفتار بی احساس آبان نسبت به اوست ولی چرا آبان با این روحیه کاملا خنثی زمانیکه رفتار مشکوک مجید را می بیند حسادتش برانگیخته شده و سعی می کند از اصل ماجرا آگاه شود؟ آنچه در فیلم از آبان دیده می شود تداعی گر یک فمینیست است که احمقانه و کاملا بی هدف، صرفا برای اثبات بودن در این عالم خود را به آب و آتش میزند.

تمام مردها در فیلم یا ظالمند (مانند کاظم و یعقوب) یا خائن و بی غیرت (مجید) و تمام زن ها نیز ستم کشیده و بدبخت. تنها زنی که در فیلم با ظلم مبارزه می کند آبان است که اساسا هیچکدام از ابعاد روحی او به زنان شباهت ندارد؛ و از تمام خطوط الکن داستان اینطور بنظر می رسد که هدف فیلمساز سعی در اثبات این مساله است. حالا چرا زن باید برای مبارزه با ظلم تبدیل به موجودی سنگی و عملا خنثی شود؛ و از آن مهمتر چرا شخصیت اول فیلم یعنی آبان تمام روحیات زنانه اش را کنار گذاشته و یا از دست داده است؛ مهمترین مساله ای است که تا انتهای فیلم چیزی درباره آن گفته نمی شود.

در مجموع فیلم از نبود رابطه علی و معلولی در پرداخت عناصر شکل دهنده شخصیت ها و نیز در کشمکش های بین شخصیت ها رنج می برد؛ در نتیجه در انتهای فیلم بیننده با ده ها سوال بی پاسخ درباره شخصیت ها و داستان فیلم رها می شود.

پایان/

۱۹ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۷
کد خبر: 399

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 15 =