صف‌های طولانی مرغ نتیجه مداخله دولت در بازار است

مداخله در بازار برای بهبود عرضۀ یک کالا در نهایت منجر به حذف آن کالا از بازار می‌شود؛ اتفاقی اکنون در ایران به خوبی قابل مشاهده است.

مدل‌های ادارۀ اقتصاد انگشت‌شمار است. از قرن نوزدهم مدافعان سوسیالیسم مارکسیستی روزبه‌روز نیرومندتر می‌شدند و می‌خواستند نظام کاپیتالیستی را کنار بزنند. اما کسانی هم دنبال راه سومی میان کاپیتالیسم و سوسیالیسم بودند؛ به این معنا که بازار کاپیتالیستی بماند اما باید آن را «هدایت کرد». این نوع اقتصاد «مداخله‌گری» (interventionism) است. اما بازار یک نهاد پیچیده و ارگانیک است که دستکاری آن پیامدهای ناگواری دارد و نتیجه‌ای که برجا می‌گذارد معکوس هدفی است که مداخله‌گران در سر داشته‌اند.

ما هم که در ایران الگوی اقتصادی ثابت و پایداری نداشتیم، گاه تمام اقتصادمان متأثر از مداخله‌گری می‌شود (گذشته از این معضل بزرگ‌تر که اقتصاد طفیلی توسری‌خورِ سیاست است). در این نوشته می‌خواهم بگویم لودویگ فون میزِس، اقتصاددان اتریشی، صد سال پیش دقیق توضیح داده بود مداخله در بازار چه سرنوشتی دارد. او گفته بود مداخله در بازار برای بهبود عرضۀ یک کالا در نهایت منجر به حذف آن کالا از بازار می‌شود! مسئلۀ مرغ در امروز ایران می‌تواند مثالی بارز برای درک این اصل باشد!

فون میزس می‌گوید:

«اگر قیمت پایین‌تری [از سطح طبیعی بازار] از سوی حاکمیت امر شود، عواید حاصل‌شده [از تولید] کم‌تر از هزینه‌ها خواهد بود. از این رو تاجران و تولیدکنندگان... از فروش صرف‌نظر می‌کنند تا آن کالا را برای زمان‌های مساعدتری حفظ کنند؛ برای مثال با این انتظار که آن دستور دولتی لغو شود. از این رو، مقام مداخله‌گر اگر می‌خواهد پیامد دستورش این نباشد که آن کالا کلاً از بازار محو شود، نمی‌تواند فقط به تعیین قیمت بسنده کند، بلکه باید دستور دهد همۀ انبارهای موجود به قیمت مصوب فروخته شود.

اما این نیز کفایت نمی‌کند. عرضه و تقاضا باید همدیگر را طبق قیمت ایدئال بازار [یعنی طبق قیمت تعیین‌شده در بازای محدودنشده] پوشش داده باشد. اکنون وقتی با دستور دولت قیمتی پایین‌تر تعیین می‌شود، تقاضا افزایش پیدا می‌کند، در حالی که در عرضه تغییری ایجاد نشده است. ذخیره‌های موجود برای تأمین همۀ کسانی که آماده‌اند قیمت مصوب را پرداخت کنند، کفایت نمی‌کند. بخشی از تقاضا تأمین‌نشده خواهد ماند. سازوکار بازار که در حالت عادی با تغییر سطح قیمت عرضه و تقاضا را پوشش می‌دهد، در این‌جا دیگر کار نمی‌کند. اکنون کسانی که حاضر بودند قیمت مصوب دولتی را پرداخت کنند، باید دست خالی از بازار برگردند. کسانی که زودتر در محل حاضر بودند یا می‌دانستند چگونه از روابطی شخصی با فروشندگان استفاده کنند، کل ذخیرۀ موجود را به دست آورده‌اند. سر دیگران هم بی‌کلاه مانده است. پس مقام مداخله‌گر اگر می‌خواهد از چنین پیامدی... جلوگیری کند، علاوه بر تعیین قیمت دستوری و اجبار به فروش، جیره‌بندی آن کالا را نیز باید در دستور کار قرار دهد. طبق دستوری دولتی باید تعیین شود چه مقدار کالا مجاز است به هر یک از متقاضیان به قیمت مصوب فروخته شود.

اما اگر در لحظۀ مداخلۀ دولت ذخایر موجود تمام شود، مشکل بسیار دشوارتری پیش می‌آید. از آن‌جا که تولید با فروش به قیمت مصوب دولت دیگر سودده نیست، تولید یا محدود یا کلاً متوقف می‌شود. دولت اگر می‌خواهد ترتیبی دهد که تولید ادامه یابد، باید تولیدکنندگان را ملزم به تولید کند و برای این مقصود باید قیمت‌های مواد خام، قیمت محصولات نیمه‌آماده و دستمزدهای کار(گران) را هم تعیین کند. این دستورات هم نباید صرفاً به یک یا چند شاخۀ تولید محدود بماند... بلکه باید همۀ شاخه‌های تولید را دربرگیرد، باید قیمت همۀ کالاها و همۀ دستمزدهای کار، رفتار همۀ شرکتداران، سرمایه‌داران، زمینداران و کارگران را تنظیم کند. اگر دولت برخی شاخه‌های تولید را آزاد بگذارد، سرمایه و کار به سوی آن‌ها سرازیر می‌شود و هدفی که دولت با نخستین مداخلۀ خود می‌خواست به دست آورد، محقق نخواهد شد. مقامات مداخله‌گر اتفاقاً می‌خواهند آن شاخۀ تولید که به دلیل اهمیت محصولاتش قواعد ویژه‌ای برایش تنظیم کرده‌اند، پرجنب‌وجوش باشد. این کاملاً در تضاد با نیت آن‌هاست که اتفاقاً همان شاخه دچار اهمال شود.

بنابراین آشکارا می‌بینیم که مداخلۀ انجام‌شده از سوی دولت در چرخ‌ودندۀ نظام اقتصادیِ مبتنی بر مالکیت خصوصی به هدفی که مداخله‌گران می‌خواهند دست نمی‌یابد. این مداخله... نه تنها بیهوده است، اثر معکوس هم در پی دارد، زیرا به «آفتی» که از این رهگذر قرار بود مهار شود، دامن می‌زند. پیش از آن‌که قیمت دستوری صادر شود، این کالا ــ به باور مقامات ــ بیش از حد گران بود، اما اکنون کلاً از بازار محو می‌شود!»▪️

بنابراین مداخله در بازار دور باطل بی‌پایانی است که هم تولیدکننده و مصرف‌کننده را از نفس می‌اندازد.

پی‌نوشت: نقل قول از فون میزس از کتاب «لیبرالیسم» بود که به زودی با ترجمۀ بنده منتشر می‌شود.

پایان/

۱۹ فروردین ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۱
کد خبر: 9242

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 6 + 5 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • IR ۰۰:۱۷ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۹
      0 0
      گویند قدیم مردی شترش رم کرده بود. مردم به کمکش شتافتند. چشم شتر به انبوه جمعیت افتاد بیشتر رمید.مالک شتر فریاد می زد کمک نمی خواهد ولی در آن هیاهو کسی گوشش بدهکار نبود. وقتی 80% اقتصاد دولتی است نتیجه اش این می شود.