بریکس پس از گسترش

گسترشی که رخ داد، مهم‌ترین نقطه عطفی است که پس از آن بریکس در دوراهی قرار گرفت. یا کیفیت همکاری را در ترکیب جدید حفظ و تقویت خواهد کرد و به یک نهاد واقعی در حکمرانی جهانی تبدیل خواهد شد و به سوی شکل‌گیری یک نظم جهانی عادلانه‌تر پیش خواهد رفت، یا به یک باشگاه گفتگو تبدیل خواهد شد

به گزارش تحریریه، گسترشی که در ۱ ژانویه ۲۰۲۴ پس از اجلاس ژوهانسبورگ رخ داد، مهم‌ترین رویداد در تاریخ ۱۵ ساله بریکس بود، تأییدی بی‌چون و چرا بر موفقیت این سازمان و تقویت اعتبار و جذابیت آن در جهان، و همچنین شاخصی بسیار مهم از تغییر کیفی در محیط بین‌المللی.

این گسترش به معنای تسریع در روند شکل‌گیری چندقطبی‌گرایی، کاهش نفوذ جهانی غرب، و تمایل روزافزون کشورها در سراسر جهان به تقویت حاکمیت خود و مشارکت بیشتر در حکمرانی جهانی بود.

تصادفی نبود که گسترش بریکس دقیقاً در زمانی رخ داد که ایالات متحده و متحدانش برای حفظ هژمونی خود، به طور هم‌زمان با روسیه، چین و ایران وارد رویارویی شدند و به‌طور فعال شروع به تشکیل و گسترش بلوک‌های ضدروسی، ضدچینی و ضدایرانی کردند و کشورها را مجبور به انتخاب میان غرب یا مقابله با آن کردند. واشنگتن تقریباً همه را به تحریم‌های ثانویه تهدید کرد و به این ترتیب حق حاکمیت کشورها در برقراری روابط با یکدیگر را در چارچوب حقوق بین‌الملل نقض کرد. اما اثر این فشار برعکس بود. پدیده‌ای پدیدار شد که روسیه آن را «اکثریت جهانی» می‌نامد. این اصطلاح مترادف با جنوب جهانی نیست. به عنوان مثال، روسیه نه بخشی از جنوب جهانی بوده و نه تاکنون چنین بوده است. اکثریت جهانی شامل کشورهایی است که نه علیه غرب، بلکه علیه رویکرد بلوکی، تحریم‌های یکجانبه و الزام به انتخاب «یا این یا آن» هستند و از یک جهان چندقطبی، احترام به تنوع تمدنی و حق تعیین مدل توسعه خود حمایت می‌کنند. این کشورها بودند که تمایل به پیوستن به بریکس را نشان دادند و خود این سازمان، که اکنون از ۱۰ عضو تشکیل شده، پیشرو اکثریت جهانی شده است.

با این حال، دو برابر شدن تعداد اعضا یک چالش بزرگ برای هر نهاد چندجانبه است. کشورهایی با منافع ملی و گرایش‌های سیاست خارجی بسیار متفاوت به بریکس پیوسته‌اند. اکنون در بریکس، هم مخالفان رسمی ایالات متحده (روسیه، ایران) حضور دارند و هم «متحدان اصلی غیرناتو» (مصر، امارات). اغلب، چنین گسترش‌های بزرگی منجر به کاهش کیفیت تعامل می‌شود – دقیقاً به دلیل افزایش تنوع منافع کشورهای عضو. این موضوع به ویژه برای ساختارهایی صادق است که در آن‌ها هژمونی وجود ندارد که بتواند تصمیم خاصی را تحمیل کند، همانطور که در گروه‌هایی مانند ناتو یا G7 وجود دارد.

بریکس یک سازمان بدون هژمون است؛ و این مهم‌ترین ویژگی آن است. علاوه بر این، اختلافات زیادی بین کشورهای بریکس وجود دارد. این اختلافات در درجه اول مربوط به روابط با غرب است: برخی می‌خواهند روابط با این کشورها را تقویت کنند و به کمک آن‌ها برای توسعه اقتصادی و امنیتی حساب کنند؛ برخی دیگر از این مرحله عبور کرده و دیگر چنین توهماتی ندارند. دوم، اختلافاتی در مورد سرعت شکل‌گیری یک نظام جدید حکمرانی اقتصادی جهانی وجود دارد. بنابراین، همه از ایجاد سریع یک ارز مشترک بریکس یا حتی یک مکانیسم تسویه جدید مستقل از دلار حمایت نمی‌کنند؛ همه از دلارزدایی سریع حمایت نمی‌کنند. دلیل آن همان تفاوت در روابط با غرب است. غرب البته به هر طریق ممکن تلاش می‌کند تا این اختلافات را تقویت کند. سوم، روابط دوجانبه بین کشورهای بریکس همیشه گرم و مشارکت‌آمیز نیست. چین – هند و ایران – عربستان سعودی بارزترین نمونه‌ها هستند.

بنابراین، گسترشی که رخ داد، مهم‌ترین نقطه عطفی است که پس از آن بریکس در دوراهی قرار گرفت. یا کیفیت همکاری را در ترکیب جدید حفظ و تقویت خواهد کرد و به یک نهاد واقعی در حکمرانی جهانی تبدیل خواهد شد و به سوی شکل‌گیری یک نظم جهانی عادلانه‌تر پیش خواهد رفت، یا به یک باشگاه گفتگو تبدیل خواهد شد که گرچه عضویت در آن معتبر است، اما اعضا را ملزم به تعهدات یا مصالحه‌هایی که برای چندجانبه‌گرایی واقعی لازم است، نمی‌کند. برای پیروی از مسیر اول، که با توجه به منافع روسیه مطلوب‌تر به نظر می‌رسد، بریکس باید بر اساس سه اولویت توسعه یابد:

اول، لازم است تمرکز بر مسائل حکمرانی جهانی، به‌ویژه ایجاد یک اکوسیستم روابط مالی و اقتصادی مستقل از غرب، تقویت شود. باید بانک توسعه جدید را تقویت کرده و ایجاد یک مکانیسم تسویه مستقل از دلار در تجارت بین کشورهای این اتحادیه را تسریع کنیم و به تدریج تعداد بیشتری از کشورهای شریک را به آن متصل کنیم. در عین حال، کشورهای بریکس نباید فقط بحث و حمایت کنند، بلکه باید تصمیم‌گیری کنند و اجرای آن‌ها را تضمین کنند. ظهور چنین مکانیسمی به شدت از اثربخشی باشگاه تحریم‌های غرب خواهد کاست و به شکل‌گیری یک نظم اقتصادی جهانی عادلانه‌تر کمک خواهد کرد.

دوم، بریکس باید انعطاف‌پذیری داخلی را در خصوص دستور کار و پروژه‌های همکاری افزایش دهد و همکاری چندسرعته در طیف گسترده‌ای از «ائتلاف‌های منعطف» را توسعه دهد. این امر به نوبه خود مانع از تبدیل بریکس به یک سازمان بین‌المللی کلاسیک با دبیرخانه دائمی می‌شود.

سوم، توصیه می‌شود که موقتاً سرعت گسترش کاهش یابد، بدون اینکه اصولاً آن را کنار بگذاریم، و در یکی دو سال آینده بر تقویت روابط با کشورهای همفکر تمرکز کنیم.

چرا تمرکز بر مسائل حکمرانی جهانی به بریکس اجازه می‌دهد تا از چالش‌های نوظهور عبور کند و در شرایط جهانی کنونی (ظهور «اکثریت جهانی» از یک سو و سیاست تقابل بلوکی ایالات متحده و غرب از سوی دیگر) وحدت خود را تقویت کند؟

اول، علی‌رغم افزایش تنوع تمدنی و سیاست خارجی و حتی تضادهای بین‌دولتی، همه کشورهای بریکس در مسائل نظم جهانی و حکمرانی جهانی هم‌نظر هستند. همه آن‌ها از حاکمیت و برابری حاکمیتی کشورها، چندقطبی بودن جهان، مخالفت با هژمونی دلار آمریکا در امور مالی جهانی و هژمونی غرب در حکمرانی اقتصادی جهانی، افزایش نقش جنوب جهانی در نهادهای تنظیم‌کننده، نقش مرکزی سازمان ملل در امور جهانی و اصلاح شورای امنیت حمایت می‌کنند. اختلافات آن‌ها درباره روابط با غرب و سرعت شکل‌گیری یک نظام جدید حکمرانی جهانی این نقاط مشترک را نفی نمی‌کند. علاوه بر این، گسترش بریکس تعادل کلی میان کشورهایی که از گذار سریع‌تر به نظام جدید حمایت می‌کنند و کشورهایی که گذار آهسته‌تری را ترجیح می‌دهند، تغییر نداده است.

دوم، گسترش بریکس آن را حتی جهانی‌تر کرده است. اکنون این سازمان دیگر فقط باشگاهی از چند اقتصاد بزرگ در حال توسعه نیست، بلکه معتبرترین و نماینده‌ترین انجمن «اکثریت جهانی» و مدافع منافع کشورهای در حال توسعه در حکمرانی جهانی است.

سوم، تقویت تمرکز بریکس بر حکمرانی جهانی نیز مورد نیاز است زیرا در این زمینه خلأیی ایجاد شده است. تحریم‌های یک‌جانبه غرب، همراه با محدودیت‌های تجاری و فناوری، توسعه جهانی را تضعیف کرده است. دلار به ابزاری برای دیکتاتوری و باج‌گیری تبدیل شده است. گروه ۲۰ به دلیل تلاش‌های غرب برای سیاسی کردن دستور کارش فلج شده است. به نظر می‌رسد در حال حاضر، به جز بریکس، هیچ ابزار حکمرانی جهانی وجود ندارد که به نفع کشورهای در حال توسعه باشد.

چهارم، تمرکز بر مسائل جهانی است که به کشورهای بریکس اجازه می‌دهد علی‌رغم رقابت‌های منطقه‌ای خود، همکاری کنند. با وجود اینکه کشورهای بریکس اغلب در مناطق خود رقبای ژئوپلیتیکی هستند، در مسائل جهانی هم‌فکر هستند.

البته، مهم است که تلاش نکنیم بریکس را به یک ائتلاف ضدغربی تبدیل کنیم. اول، این کار به دلیل عضویت کشورهایی در بریکس که به شراکت با غرب ارزش می‌دهند، موفق نخواهد بود. دوم، این کار اعتبار بریکس را در چشم اکثریت جهانی، که کشورهای آن نمی‌خواهند انتخاب کنند و به بلوک‌های متضاد بپیوندند، تضعیف خواهد کرد. سوم، این کار حکمرانی جهانی را بیشتر تضعیف خواهد کرد، در حالی که مأموریت بریکس تقویت آن است.

“بنابراین، بریکس نیاز دارد یک نظام جدید حکمرانی جهانی ایجاد کند که علیه غرب نباشد، بلکه بدون غرب باشد.”

اولویت دوم در توسعه بریکس برای اطمینان از موفقیت آن پس از گسترش، تقویت انعطاف‌پذیری داخلی و توسعه همکاری چندسرعته در چارچوب «ائتلاف‌های منعطف» است. این راه‌حلی به نظر می‌رسد که بتواند مشکل اختلاف در سرعت همکاری کشورهای عضو را در مسائل مختلف، از جمله حرکت به سمت یک نظام جدید تسویه تجاری و روابط ارزی و مالی به طور کلی، مستقل از دلار و نهادهای غربی، حل کند. مدل چندسرعته به گروه‌های «پیشرفته» مختلف اجازه می‌دهد تنها در موضوعاتی که علاقه‌مندی وجود دارد، پیشروی کنند، بدون اینکه این همکاری پیشرفته الزاماً به همه اعضای بریکس تعمیم یابد. البته، دیگر کشورهای بریکس نباید با این همکاری انتخابی مخالفت کنند. می‌توان ائتلاف‌های متعددی از منافع در موضوعات گوناگون با ترکیب‌های متنوع ایجاد کرد. چنین انعطافی مانع از تبدیل بریکس به یک سازمان بین‌المللی کلاسیک با دبیرخانه دائمی می‌شود. این نهادها معمولاً به دنبال تحمیل قوانین و استانداردهای یکسان و همکاری عمیق به همه شرکت‌کنندگان هستند. علاوه بر این، بروکراسی بین‌المللی اغلب تلاش می‌کند تا از فنی به سیاسی تبدیل شود. ادعای رهبری می‌کند و کشورها را مجبور می‌کند تا به جای تعیین دستور کار از طریق گفت‌وگوی برابر، با بروکراسی تعامل کنند و حتی با آن مبارزه کنند. با این حال، این موضوع تناسب ایجاد یک دبیرخانه «مجازی» برای بریکس – به عنوان یک بانک اطلاعاتی از همه پروژه‌ها و تصمیمات اتحادیه – را نفی نمی‌کند.

در نهایت، اولویت سوم مربوط به تعادل بین باز بودن و کارایی است. برای افزایش جذابیت و نفوذ در چشم اکثریت جهانی و حفظ پایداری آن، بریکس باید، بدون کنار گذاشتن گسترش بیشتر، موقتاً سرعت آن را کاهش دهد. اولویت اصلی در کوتاه‌مدت در این زمینه، ادغام کامل اعضای جدید و ایجاد یک قالب «شریکان دائمی بریکس» است. این قالب به بریکس اجازه می‌دهد تا تمایل بسیاری از کشورها برای نزدیکی به آن را در نظر بگیرد، بدون اینکه بریکس بی‌حد و مرز شود. برخلاف بریکس+ سنتی، که باید حفظ شود، «کشورهای شریک» می‌توانند گروهی دائمی از کشورها باشند که برخی از آن‌ها ممکن است در نهایت به اعضای کامل تبدیل شوند. یعنی این قالب را می‌توان به عنوان یک «انجمن» در نظر گرفت. این گروه می‌تواند شامل کشورهایی باشد که قبلاً تمایل خود را برای پیوستن به بریکس اعلام کرده‌اند اما هنوز دعوت‌نامه دریافت نکرده‌اند و کشورهایی که هنوز تمایل خود را اعلام نکرده‌اند اما می‌توانند در اجرای مأموریت بریکس برای شکل‌گیری حکمرانی جهانی عادلانه‌تر مفید باشند. کشورهای شریک باید در بسیاری از فرآیندها و پروژه‌های بریکس، از جمله در سطح کارشناسان، کسب‌وکار و جامعه مدنی مشارکت کنند، اما بدون حق تصمیم‌گیری.

بریکس باید پیشروی «اکثریت جهانی» باقی بماند و نه خود اکثریت. نباید به نسخه‌ای از مجمع عمومی سازمان ملل تبدیل شود. حفظ درجه‌ای از انحصار در عین حفظ باز بودن ضروری است. اعضای بریکس نباید فقط کشورهایی باشند که اصول اساسی آن یعنی برابری حاکمیتی، نظم چندقطبی جهانی و حکمرانی جهانی عادلانه‌تر را به اشتراک می‌گذارند، بلکه باید کشورهایی باشند که می‌توانند سهم مهمی در اجرای این مأموریت داشته باشند – یعنی باید کشورهای مهم و تأثیرگذار، رهبران در حوزه‌ها و مناطق خود باشند.

منبع:کلوب والدای/ایراس

پایان/

۲۵ مهر ۱۴۰۳ - ۱۶:۰۰
کد خبر: 30778

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 2 =