فرانسیس بارنارد (جان کرادین) از انگلستان به اسپانیا میآید تا علت مرگ ناگهانی و مرموز خواهرش الیزابت (باربارا استیل) را بفهمد. الیزابت همسر نیکلاس مدینا (وینسنت پرایس)، اشراف زادهای ثروتمند و حساس بود که در قلعه تاریک و عظیم خانوادگیشان زندگی میکردند. نیکلاس توضیح میدهد که الیزابت بر اثر ترس و شوک شدید جان داده اما رفتار عجیب و پریشان او تردیدهایی ایجاد میکند. فرانسیس در قلعه متوجه میشود الیزابت پیش از مرگ دچار وحشت شده و مدعی بوده صداها و چیزهای ترسناکی را میبیند. به تدریج آشکار میشود که نیکلاس دوران کودکی وحشتناکی داشته و در کودکی شاهد کشته شدن عمو و مادرش بدست پدرش بوده است. رازهای خانوادگی هولناک نیکلاس، گذشته خونین تفتیش عقاید و اتاق مخفی پر از ابزارهای شکنجه کمکم آشکار میشوند.
در سینما و ادبیات، وقتی گفته میشود یک اثر «اقتباسی آزاد» از نوشتهای مانند آثار ادگار آلن پو است، به این معناست که فیلم یا اثر هنری تنها هستهٔ اصلی، حالوهوا، ایده یا چند عنصر کلیدی از داستان را میگیرد و سپس بهطور گسترده آن را گسترش میدهد، تغییر میدهد یا بازآفرینی میکند.

ادگار آلن پو نویسندهای است که آثارش اغلب کوتاه، فشرده و بر پایه فضاسازی، تعلیق روانی و نمادهای مرموز است. به همین دلیل بسیاری از فیلمها، مانند «مغاک و آونگ»، نمیتوانند صرفاً داستان کوتاه او را خط به خط بازسازی کنند؛ زیرا داستان اصلی معمولاً حجم کمی دارد و بیشتر بر حس و حال ترس و فروپاشی ذهنی تمرکز میکند تا بر یک روایت پیچیده.
بنابراین فیلمساز در اقتباس آزاد خود داستانی مفصلتر خلق میکند که در متن اصلی وجود ندارد. شخصیتهای تازه اضافه میشود یا شخصیتهای داستان اصلی را تغییر میدهند. رویدادهای تازه میسازد تا داستان قابلیت تبدیل به فیلم بلند پیدا کند.
اما در عین حال روح اثر پو—یعنی ترس روانشناختی، جنون، بلاگریزی، وهم و فضای گوتیک—را حفظ میکنند.
این نوع اقتباس راهی است برای اینکه فیلمساز بتواند آزادانه تخیل کند و اثری بسازد که هم به منبع ادبی احترام میگذارد و هم بهتنهایی یک روایت جدید محسوب میشود. به همین دلیل، بسیاری از فیلمهای مبتنی بر آثار ادگار آلن پو نه بازسازی مستقیم، بلکه برداشتهای هنری گسترده و نوآورانه از جهان تاریک و شاعرانه او هستند.

راجر کورمن، ملقب به پادشاه فیلم های سری B (کم هزینه)، در دهه ۱۹۶۰ با بودجههای ناچیز و زمان فیلمبرداریهای بسیار کوتاه (گاهی فقط ۱۵–۲۰ روز) مجموعهای از فیلمهای اقتباسی از ادگار آلن پو ساخت که هنوز هم جزو بهترین آثار سینمای وحشت گوتیک آمریکایی بهشمار میروند. این مجموعه که معروف به «چرخه پو» (Poe Cycle) است، هشت فیلم دارد و تقریباً همهشان با بازی وینسنت پرایس و فیلمنامه ریچارد متیسون ساخته شدند.
دومین و احتمالاً محبوبترین فیلم این مجموعه، «مغاک و آونگ» است. کورمن که فقط داستان کوتاه ۲۵ صفحهای پو را در اختیار داشت (و در آن تقریباً هیچ شخصیت یا خط داستانی کاملی وجود ندارد)، به ریچارد متیسون مأموریت داد یک فیلم ۸۰ دقیقهای کامل بسازد. نتیجه، ترکیبی هوشمندانه از ملودرام خانوادگی، رمز و راز، خیانت عاشقانه و وحشت خالص شد که فقط یک صحنهٔ کلیدیاش، آونگ مرگبار، مستقیماً از متن پو گرفته شده است.

سه عنصر مهم موجب شد این فیلم از آثار ماندگار تاریخ سینما شود:
۱.طراحی صحنه فوقالعاده دانیل هالر همچون قلعهای غرق در مه، راهروهای بیپایان، رنگهای اشباعشده قرمز و سبز و آبیِ تیره.
۲.موسیقی متن لِس بکستر که هنوز هم یکی از ترسناکترین تمهای تاریخ سینما محسوب میشود.
۳.بازی وینسنت پرایس در نقش نیکلاس مدینا؛ مردی که از کودکی شاهد شکنجهٔ مادرش بوده و حالا خودش در مرز جنون و انتقام قدم برمیدارد. تبدیل تدریجی پرایس از اشرافزادهٔ مودب و غمگین به دیوانهای تمامعیار، یکی از بهترین نقشآفرینیهای دوران حرفهای اوست.
۴. سکانس پایانی نفسگیر زیر آونگ؛ صحنهای که هنوز هم بعد از ۶۵ سال، تماشاگر را میخکوب میکند. راجر کورمن اوج هنر خود در ساخت تعلیق گوتیک را به نمایش میگذارد. در زیرزمین تاریک و نمور قلعه، جایی میان سایههای سنگین و سکوتی خفقانآور، فرانسیس روی تخت شکنجه بسته شده و آونگ فلزی عظیم با نوسانی منظم و مرگآور بهتدریج پایین میآید. هر تاب، صدای سوتمانند تیغه و انعکاس نور روی لبه هلالی آن، ضربان قلب تماشاگر را با ریتم مکانیسم مرگ هماهنگ میکند.

نزدیکشدن مداوم تیغه، هم تهدید جسمی است و هم نشانی از فروپاشی کامل نیکلاس مدینا، که اکنون در نقش جلاد پدرش فرو رفته. کورمن با نماهای بسته از صورت قربانی، فاصله محاسبهشده دوربین تا تیغه، و بازی نور روی دیوارهای مرطوب، صحنه را به میدان تنش خالص تبدیل میکند.
فرانسیس در آخرین ثانیه نجات مییابد، اما پایان کورمن تلختر از آن است که یک پیروزی واقعی حس شود؛ الیزابت، گرفتار توطئهای که خود در شکلگیریاش نقش داشت، در چاله مرگ زندانی میماند؛ فریادش در دل سنگها میمیرد. یک پایانبندی گوتیک تمامعیار—سرد، بیرحم و فراموشنشدنی.
کورمن این فیلم را فقط در ۱۵ روز و با بودجهٔ ۳۰۰ هزار دلار ساخت، اما بیش از ۲ میلیون دلار فروخت و راه را برای شش اقتباس دیگر از آثار پو هموار کرد.
«مغاک و آونگ» نه تنها بهترین اقتباس سینمایی از ادگار آلن پو، بلکه یکی از نقاط اوج کل سینمای وحشت دههٔ ۶۰ میلادی است؛ اثری که نشان داد با هوش، خلاقیت و چند دکور هوشمندانه میتوان ترسی عمیق و جاودانه خلق کرد.
این فیلم نمونهای برجسته از سبک بصری و کاریزمای داستانگویی کورمن است: فضاسازیهای پررنگ، رنگآمیزیهای تیره، دکورهای پرجزئیات و استفاده هوشمندانه از نور و سایه. کورمن در این اثر، با وجود کمبود منابع مالی، توانست فضایی گسترده و قلعهای ترسناک خلق کند که در آن وحشت روانشناختی و تعلیق کلاسیک در مرکز توجه قرار دارند.

«مغاک و آونگ» در نسخه سینمایی کورمن ارتباط اندکی با داستان کوتاه پو دارد، اما روح گوتیک، ترس تدریجی و سقوط شخصیت اصلی به جنون کاملاً به آثار پو وفادار است. همکاری با وینسنت پرایس—بازیگری که عملاً تبدیل به چهره ثابت فیلمهای کورمن شد—نیز به فیلم قدرت زیادی بخشید. پرایس با اجرای اغراقنشده اما شدیداً احساسی، شخصیت نیکلاس مدینا را به شکلی زنده کرد که هم همدردیبرانگیز است و هم هولناک.
فیلم «مغاک و آونگ» بهترین گواه این ادعاست که وحشت واقعی نه تنها به بودجه ربطی ندارد بلکه نیاز به خون و خونریزی، هیولا و جامپاسکیر نیز ندارد.
فقط با یک نابغه مثل راجر کورمن، طراح صحنه عالی چون دانیل هالر، موسیقی لِس بکستر در کنار یک وینسنت پرایس در اوج دیوانگی، و پانزده دقیقهٔ پایانیِ نفسگیر؛ می توان فیلمی ساخت که جزو به یاد ماندنی ترین آثار تاریخ سینما وحشت باشد.
پایان/













نظر شما