در فیلمهای تریلر دو عنصر غافلگیری و تعلیق برای جذابیت فیلم مهمترین نقش را دارند و به نوعی می توان این ژانر را ظهور این عناصر نامید. البته در برخی از فیلمها تعلیق پررنگ تر و در برخی غافلگیری نقش بیشتری در بالا بردن هیجان فیلم دارد؛ که زیرک تر از دسته فیلمهای غافلگیر محور محسوب میشود.

صاحب یک کتابفروشی در شهر نیویورک پسری بنام تام است. در یکی از روزها زنی به نام ساندرا به دنبال کتابی می‌آید و پس از مدتی کوتاه تام و ساندرا عاشق یک دیگر می شوند. چند هفته پس از شروع رابطه دوستی، ساندرا به تام می گوید که برادرش بدهکار است و باید 350000 دلار بپردازد وگرنه برادرش کشته می شود. تام فاش می‌کند که پدرش ثروتمند است و به او پیشنهاد می‌دهد که بدهی را بپردازد. پس از ارائه پول به ساندرا، او ناپدید می شود و تام تازه می فهمد او یک کلاهبردار بوده....

زیرک تر با نمایی نزدیک از موومنت یک ساعت رولکس شروع می شود. فیلمساز سعی دارد با نشان دادن چرخ دنده های یک ساعت لوکس که جزو بهترین ساعتهای جهان محسوب می شود قصه را در یک توازی روایی برای بیننده شبیه سازی کند. فیلم قصه ای غیر خطی دارد و در چند اپیزود ساخته شده که هر اپیزود تشریح یکی از شخصیت های فیلم و چرایی حضور او در قصه است.

فیلمساز اساس جذابیت را بر غافلگیری گذاشته و تمام تلاش خود را کرده است تا با این عنصر مهم بیننده را تا انتها با خود همراه کند. از اپیزود دوم که با نام و معرفی ساندرا است فیلمساز بیننده را وارد دالان عنصر غافلگیری می کند. در واقع روند کند و کسالت بار داستان در اپیزود اول، ناگهان در اپیزود دوم با ضرباهنگی مناسب که بر پایه غافلگیری بنا شده، بشدت جذاب می شود. در ابتدای همین اپیزود است که فیلمساز یک بار دیگر ساعت رولکس را به بیننده یادآور شده ولی این را نیز به بیننده گوشزد می کند که ما با یک رولکس قلابی روبرو هستیم.

دقیقا اینجاست که باید برای فیلم افسوس خورد. فیلمی که می توانست به یکی از ماندگارترین فیلمهای ژانر خودش تبدیل شود همانند یک رولکس قلابی است. شخصیت هایی که انتظار می رود همانند یک رولکس اصل عمق پیدا کنند در هیچ کجای فیلم به عمق لازم نمی رسند. و فیلم در سطح و یک شوخی باقی می ماند.

اپیزود مادلین بدلیل نقش کلیدی که در داستان دارد در واقع سرنوشت تمام جذابیت فیلم است. ذهن بیننده که بشدت تا این اپیزود با غافلگیری های پیاپی به هم ریخته، قرار است با سرنوشت این اپیزود به سمت نتیجه گیری نهایی برود.

با شروع اپیزود مادلین، فیلمساز عنصر تعلیق را نیز به فیلم اضافه کرده و سعی دارد هیجان فیلم را بالاتر ببرد. ولی بدلیل شخصیت پردازی کم عمق و الکن رسما روند هیجان و غافلگیری فیلم که به اوج خود رسیده به ناگهاه افول می کند. و عملا در قسمت نهایی که به نام "سندی" است رسما تمام تلاشهای فیلمساز نابود می شود.

شخصیت های فیلم که قرار است یکی از یکی زیرک تر باشند دچار یک پخمگی باور نکردنی میشوند. گویی ساعت کاری فیلمساز تمام شده و قرار است با سرهم بندی فیلم را پایان داده و به خانه برود.

اپیزود آخر و پایان بندی فیلم انقدر ابلهانه است که هر بیننده ای می تواند تصور کند آخر فیلم چه میشود و رسما عنصر غافلگیری در این اپیزود هیچ نقشی ندارد.

پایان/