در تاریخ ۱۸ دسامبر، آخرین نشست رهبران اتحادیه اروپا در سال جاری در بروکسل برگزار شد. در این نشست، رهبران اروپایی درباره این موضوع به گفتوگو پرداختند که آیا باید از داراییهای مسدودشده روسیه برای تأمین مالی کمک به اوکراین استفاده شود یا خیر.
بر اساس دادههایی که اتحادیه اروپا در ماه نوامبر منتشر کرده است، از زمان آغاز درگیری تاکنون، مجموع کمکهای اروپا به اوکراین از ۱۸۷۰ میلیارد یورو فراتر رفته و عملاً فشار سنگینی بر توان مالی اروپا وارد کرده است. در همین حال، کشورهای اروپایی و آمریکا با تکیه بر کنترل خود بر نظام مالی بینالمللی، تحریمها علیه روسیه را بیش از پیش تشدید کردهاند و تلاش میکنند از طرق مختلف توان اقتصادی این کشور را تضعیف کنند. با این حال، چنین رویکردی نهتنها به تشدید تنشهای بینالمللی انجامیده، بلکه باعث شده برخی اقتصادهای نوظهور نیز جایگاه خود را در نظام مالی جهانی مورد بازنگری جدی قرار دهند.
به گزارش تحریریه، اخیراً پائولو باتیستا (.Paulo Nogueira Batista Jr)، اقتصاددان برزیلی، معاون پیشین بانک توسعه جدید بریکس و مدیر اجرایی سابق صندوق بینالمللی پول (IMF)، مهمان وبسایت خبری گوانچا بود و در گفتوگویی با لی بو(李波)، مدیرعامل این رسانه، درباره موضوعاتی همچون مقایسه و امکان الگوگیری میان صندوق بینالمللی پول و بانک توسعه جدید، ظرفیتهای بالقوه بانک توسعه سازمان همکاری شانگهای، ایجاد یک ارز ذخیره جدید، و مزایا و معایب بینالمللی شدن یوان چین به تبادل نظر عمیق پرداخت.
دخالت احتمالی ترامپ در انتخابات 2026 برزیل را نمیتوان رد کرد
لی بو: امروز در استودیو میزبان مهمان ویژهای هستیم. آقای پائولو باتیستا، بسیار خوشحالیم که بار دیگر شما را در چین میبینیم.
اجازه دهید بحث را با یک موضوع جدی آغاز کنم—جنگ تجاری.
شما بهتازگی از برزیل آمدهاید؛ آیا میتوانید برای خوانندگان ما توضیح دهید که اقدامات تنبیهی تجاری ایالات متحده علیه برزیل تا چه اندازه جدی است؟ این اقدامات چه تأثیری میتواند بر شانس لولا داسیلوا، رئیسجمهور فعلی، برای انتخاب مجدد داشته باشد؟
پائولو باتیستا: این مسائل در واقع بهطور تنگاتنگی به هم گره خوردهاند. همانطور که میتوانید تصور کنید، دولت ترامپ صرفاً مشکلاتی را که از پیش وجود داشتند، تشدید کرده است. جایگاه نسبی ایالات متحده در حال افول است و آمریکا نسبت به این موضوع دچار اضطراب عمیقی شده و تمایلی هم به پذیرش صریح آن ندارد. ایالات متحده برای مهار روند تضعیف رهبری خود، در حال ایجاد آشفتگی گسترده در سطح جهانی است.

پس ترامپ دقیقاً چه میکند؟ او به شکلی بیسابقه از تعرفهها استفاده میکند؛ نهتنها در تاریخ آمریکا چنین رویکردی سابقه نداشته، بلکه در سایر نقاط جهان نیز نمونهای برای آن وجود ندارد.
او تعرفهها را به ابزاری برای اعمال فشار سیاسی تبدیل کرده است: چین، هند، برزیل، نیجریه، آفریقای جنوبی... یکی پس از دیگری هدف حمله قرار میگیرند؛ حتی کانادا، که «نزدیکترین متحد» آمریکا به شمار میرود، از این حملات در امان نمانده است. در حال حاضر، کانادا احتمالاً پس از برزیل، به یکی از بزرگترین قربانیان سیاستهای تعرفهای ترامپ تبدیل شده است.
اوضاع بسیار جدی است. حتی اگر ترامپ بارها تهدیدها و سیاستهای خود را پس بگیرد یا از آنها عقبنشینی کند، صرفِ همین اقدامات و تهدیدها برای ایجاد اختلال شدید در تجارت بینالمللی کافی است.
لی بو: این تحولات چه تأثیری بر سیاست داخلی برزیل گذاشته است؟
پائولو باتیستا: برزیل مانند کانادا یا مکزیک بهشدت به بازار آمریکا وابسته نیست. پیش از آنکه ترامپ این شوک را آغاز کند، سهم صادرات برزیل به آمریکا از کل صادرات کشور حدود ۱۲ درصد بود. بنابراین، برخلاف کانادا و مکزیک که تجارت خود را بهطور عمده بر بازار آمریکا متمرکز کردهاند، میزان وابستگی ما به ایالات متحده چندان بالا نیست.
آمریکا البته بازاری مهم محسوب میشود، اما نه به شکلی تعیینکننده و مطلق. با این حال، آمریکا زمانی تهدید کرد که بر کالاهای برزیلی تعرفههای سنگین ۵۰ درصدی اعمال خواهد کرد، اما در نهایت حدود نیمی از کالاهای صادراتی برزیل را از این تعرفهها معاف کرد، زیرا واردات آن کالاها به نفع خود بازار آمریکا بود.
تمام این تصمیمها نه بر پایه تحلیلهای علمی اتخاذ شدهاند و نه بر اساس بررسیهای موردی، بلکه صرفاً نمونهای آشکار از سوءاستفاده سیاسی هستند.
نکته بسیار مهم دیگر این است که اقداماتی که آمریکا امروز انجام میدهد، در عمل به معنای نقض و پارهکردن توافقهای بینالمللیای است که خود این کشور با بسیاری از دولتها امضا کرده. این توافقها با تصویب کنگره آمریکا به اجرا درآمده بودند و ذاتاً بخشی از نظام بینالمللی به شمار میرفتند.

در تاریخ ۲۰ نوامبر به وقت محلی، لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا، رئیسجمهور برزیل، به تصمیم دولت ترامپ در آمریکا مبنی بر لغو بخشی از تعرفهها واکنش نشان داد.
لی بو: اما ما میدانیم که منافع سیاسی داخلی آمریکا اغلب بر آنچه «توافقهای بینالمللی» امضا کرده غلبه میکند؛ همیشه همینطور بوده و این بار هم استثنا نیست. با این حال، تفاوتی که من مشاهده میکنم این است که کشورهایی مانند چین، برزیل و هند در برابر رفتار قلدرانه دولت ترامپ بسیار قاطع عمل کردهاند و عقبنشینی نکردهاند. آیا میتوان گفت که در پس این تحولات، یک نظم چندقطبی جدید در حال شکلگیری است؟ نظر شما چیست؟
پائولو باتیستا: به نظر من، شما کاملاً درست میگویید؛ ما با یک نظم چندقطبی جدید روبهرو هستیم. چین در پاسخ به زورگوییهای آمریکا نقش پیشگام را ایفا کرده و واکنشی قاطع و شفاف نشان داده است. پس از آن، برزیل و هند نیز هدف حملات تعرفهای قرار گرفتند. هند تهدید شد که اگر خرید نفت از روسیه را متوقف نکند، آمریکا علیه آن اقدام خواهد کرد؛ چین نیز با تهدیدهای مشابهی مواجه شد. اما تا جایی که من اطلاع دارم، هند تا امروز بر موضع خود ایستاده است.
برزیل نیز به همین شکل با تهدید آمریکا برای اعمال تعرفههای سنگین مواجه شد؛ تهدیدی که عمدتاً ریشههای سیاسی داشت. نکته مهم این است که این نخستین بار در طول زندگی من است که میبینم ایالات متحده از تعرفهها—یعنی مالیات بر واردات—بهعنوان ابزاری برای اعمال فشار سیاسی مستقیم بر یک کشور دیگر استفاده میکند.
ترامپ بهصراحت گفته بود که از برزیل «ناراضی» است، زیرا رئیسجمهور پیشین این کشور رابطهای بسیار نزدیک با آمریکا داشت و اکنون با اتهامات قضایی روبهرو است. او این روند را «ساحرهگیری و انگ فساد به بیگناه» توصیف کرد، در حالی که در واقع این یک فرایند کاملاً قانونی در نظام قضایی برزیل بود و حکم آن نیز از سوی دیوان عالی کشور تأیید شده است.
ترامپ موضوع تعرفهها را مستقیماً به پرونده قضایی ژائیر بولسونارو گره زد. در نتیجه، پس از فشار ترامپ، دیوان عالی برزیل روند رسیدگی را به پایان رساند و رئیسجمهور پیشین را به جرم «توطئه برای کودتا» محکوم کرد.

ژائیر بولسونارو، رئیسجمهور پیشین برزیل، که به بیش از ۲۷ سال زندان به اتهام تلاش برای کودتا محکوم شده، به دلیل وضعیت جسمانی از محل حبس خانگی به بیمارستان منتقل میشود؛ این انتقال با مجوز دیوان عالی فدرال برزیل انجام شد.
لی بو: بنابراین میتوان گفت که زورگوییها و تهدیدهای ترامپ، در عمل شانس پیروزی جریان چپ برزیل را در انتخابات آینده افزایش داده است؟
پائولو باتیستا: میتوان چنین گفت، اما نه به این دلیل که ترامپ به شخص لولا کمک کرده باشد، بلکه به خاطر شیوه واکنش لولا. او بسیار صریح اعلام کرد که حاکمیت ملی قابل معامله نیست. موضعگیری او قاطع بود و همین امر باعث شد میزان محبوبیتش در نظرسنجیها افزایش یابد. در نتیجه، چشمانداز انتخاب مجدد او در سال ۲۰۲۶ تا این مقطع بهبود پیدا کرده است.
با این حال، باید تأکید کنم که نمیتوان احتمال مداخله جدی دولت ترامپ در انتخابات برزیل در سال آینده را نادیده گرفت.
لی بو: این شرایط برای برزیل بسیار دشوار است. امیدوارم این کشور بتواند سال آینده این انتخابات را با موفقیت و آرامش پشت سر بگذارد.
پائولو باتیستا: صادقانه بگویم، سال آینده سالی بسیار تعیینکننده خواهد بود. اگر نامزدی که رابطه نزدیکی با ژائیر بولسونارو دارد بتواند لولا را شکست دهد، مشارکت برزیل در سازمان بریکس با تهدید جدی مواجه خواهد شد و روابط برزیل و چین نیز آسیب خواهد دید. دلیل مخالفت شدید دولت ترامپ با دولت لولا دقیقاً همین است: آنها معتقدند دولت کنونی برزیل بیش از حد به چین نزدیک شده است.
بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به ابزارهای سیاسی کشورهای حوزه آتلانتیک شمالی تبدیل شدهاند
لی بو: لولا با حمایت از کشورهای بریکس و گسترش این گروه، از جمله از طریق سفر رسمی به اندونزی، مجموعهای از اقدامات مهم را برای تقویت همکاریهای جنوب–جنوب انجام داده است.
پائولو باتیستا: در مورد گسترش بریکس، دعوت از اندونزی اقدامی بسیار کلیدی بود. اندونزی چهارمین کشور پرجمعیت جهان است و پیوستن آن به سازمان بریکس امری کاملاً طبیعی و منطقی به شمار میرود.
لی بو: بسیار خوب، حالا اجازه دهید تمرکز را به حوزه تخصصی شما بهعنوان یک بانکدار معطوف کنیم. بهویژه با توجه به اینکه شما هشت سال، از ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶، در صندوق بینالمللی پول (IMF) فعالیت داشتهاید؛ دورهای که نظام مالی جهانی دستخوش چرخشهای شدید و والاستریت با نوسانات جدی مواجه بود. آیا میتوانید تجربه خود را با ما در میان بگذارید؟ از نگاه چین، اگرچه IMF و بانک جهانی با هدف «کمکرسانی» تأسیس شدند، اما در عمل خسارتهای زیادی به کشورهای در حال توسعه و کشورهای جنوب جهانی وارد کردهاند.
پائولو باتیستا: نکتهای که مطرح کردید کاملاً دقیق است. این نهادها واقعاً با هدف «کمک» تأسیس شدند، اما در فرآیند عملکرد خود به ابزار آسیبزننده تبدیل شدهاند. چرا؟ چون ساختار حکمرانی آنها منسوخ شده است. صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی تحت سلطه شدید ایالات متحده و اروپا—یعنی محور آتلانتیک شمالی—قرار دارند. این کشورها حاضر نیستند کنترل خود بر این نهادها را واگذار کنند.
چرا این موضوع تا این حد اهمیت دارد؟ زیرا برای آمریکا و اروپا، بانک جهانی و ،IMF ابزارهای سیاسی هستند که به عنوان سلاح استفاده میشوند.
این به چه معناست؟ به این معنا که آنها فهرستی غیررسمی از کشورها در اختیار دارند؛ فهرستی که شامل یک «لیست سفید» و یک «لیست سیاه» است. از دید این نهادها، کشورهایی که در لیست سیاه قرار میگیرند، شایسته دریافت کمک نیستند.
لی بو: آیا شما شخصاً این فهرست را دیدهاید؟
پائولو باتیستا: این فهرست بهصورت رسمی منتشر نمیشود و در چارچوب رویههای داخلی این نهادها وجود دارد. در عمل، یک لیست سفید و یک لیست سیاه وجود دارد. برای مثال، اوکراین در لیست سفید قرار دارد؛ این کشور میتواند بهراحتی وام دریافت کند و از حمایت تقریباً نامحدود در تراز پرداختهای بینالمللی برخوردار شود، آن هم با حداقل شروط ممکن. پس از آغاز کامل جنگ در سال ۲۰۲۲، حجم کمکها به اوکراین بهطور چشمگیری افزایش یافت.
اما در سال ۲۰۱۴، زمانی که «انقلاب کرامت» یا همان رویدادهای میدان استقلال کییف رخ داد، من در صندوق بینالمللی پول مشغول به کار بودم و یکی از مدیران اجرایی آن به شمار میرفتم. در همان زمان، گزارشهای داخلیای را مطالعه کردم که توسط کارشناسان IMF درباره اوکراین تهیه شده بود. این گزارشها نشان میداد که حتی پیش از آغاز جنگ، اقتصاد اوکراین در وضعیتی بهشدت نابسامان قرار داشت.

لی بو: در این صورت، چه توجیهی برای اعطای وام به اوکراین وجود دارد؟
پائولو باتیستا: دقیقاً همین پرسش را من هم آن زمان مطرح کردم و در چند نوبت از رأیگیریها رأی مخالف دادم یا رأی ممتنع ثبت کردم، زیرا معتقد بودم این روند به اعتبار صندوق بینالمللی پول آسیب میزند. اگر به بانک جهانی نگاه کنید، میزان کمکهای مالی که به اوکراین ارائه داده، حتی از کل کمکهای این نهاد به قاره آفریقا هم بیشتر است؛ آیا میتوانید چنین چیزی را تصور کنید؟
بنابراین، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی که در زمان تأسیس قرار بود نهادهایی جهانی باشند، در عمل به ابزارهای سیاسی و سیاستگذاری کشورهای حوزه آتلانتیک شمالی تبدیل شدهاند.
در مورد «لیست سیاه» هم، نمونههای روشنی وجود دارد. برای مثال، ایران؛ اگر ایران بخواهد برای دریافت وام به IMF یا بانک جهانی مراجعه کند، اساساً چنین درخواستی پذیرفته نخواهد شد.
لی بو: شاید اصلاً هیچ کارمندی حاضر نشود برای آن پرونده پیشنهادی تهیه کند.
پائولو باتیستا: نه، موضوع فراتر از این است. مدیران بهصراحت اعلام میکنند: «ایران، لطفاً با ما تماس نگیر.» در مورد کره شمالی هم وضعیت مشابهی وجود دارد؛ کره شمالی حتی عضو این نهادها هم نیست.
لی بو: پس رد شدن این کشورها بر اساس ارزیابی عینی ریسک صورت نمیگیرد؟
پائولو باتیستا: خیر، تصمیمها بر پایه معیارهای علمی اتخاذ نمیشوند. مثال دیگر، کشورهایی هستند که در یک «لیست خاکستری» قرار میگیرند. صربستان به دلیل روابط بیش از حد نزدیک با روسیه در این لیست خاکستری قرار گرفته است. شاید این کشور بخواهد از صندوق بینالمللی پول درخواست کمک کند، اما پیشنهاد آن هرگز به هیئتمدیره ارائه نمیشود. مدیران ارشد حتی از وجود چنین پروندهای مطلع نمیشوند، چرا که طرحها در جلسات کارکنان رده پایینتر از همان ابتدا رد میشوند.
لی بو: اما در عین حال، به صربستان روزنهای از امید نشان میدهند؛ به این شرط که روابط خود با چین و روسیه را تضعیف کند.
پائولو باتیستا: دقیقاً، شما کاملاً سازوکار این روند را درک کردهاید. در واقع، فرایند درخواست عضویت در اتحادیه اروپا نیز به ابزار سیاسی دیگری تبدیل شده است که هدف آن اعمال نفوذ و کنترل کشورهایی است که مشتاق پیوستن به این اتحادیه هستند.

در ماه اکتبر سال جاری، تحریمهای ایالات متحده علیه شرکت نفت و گاز صربستان (NIS) اجرایی شد و این کشور را در برابر یک دوراهی دشوار قرار داد: یا سهامداران روسی باید خارج شوند، یا فعالیت شرکت متوقف شود.
لی بو: در واقع، وقتی کشورهای غربی ساختارهای بهاصطلاح بیطرف بینالمللی را برای اهداف سیاسی به کار میگیرند، عجیب نیست که ترامپ نیز سیاستهای داخلی را به سلاح تبدیل کند.
پائولو باتیستا: ترامپ واقعاً یک ابزار جدید به این مجموعه افزوده است و آن، اعمال گسترده تعرفههاست. اما علاوه بر تعرفهها، ابزارهای دیگری هم وجود دارند: صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و نظام پرداخت سوئیفت (SWIFT).
اگر کشوری از همکاری با غرب سر باز زند، ممکن است از سیستم سوئیفت اخراج شود. به این ترتیب، دلار نیز بهشدت سیاسی شده است. کافی است به آنچه برای روسیه رخ داد نگاه کنیم: نیمی از ذخایر ارزی این کشور، حدود ۳۰۰ میلیارد دلار، مسدود شد.
لی بو: از آنجا که کشورهای جنوب جهانی نمیخواهند تحت تهدید چنین «سلاحهایی» قرار بگیرند، ما ناگزیر هستیم متحد شویم و دست به نوآوری بزنیم و سازوکارهای جدید بینالمللی را توسعه دهیم. از منظر حکمرانی نوین جهانی، چگونه باید با این مسئله برخورد کرد؟ در سال ۲۰۱۵، شما از واشنگتن به شانگهای آمدید و به بانک توسعه جدیدِ وابسته به گروه بریکس که تازه تأسیس شده بود، پیوستید. آیا میتوانید با ما در میان بگذارید که این بانک در طول ده سال گذشته چه پیشرفتهایی داشته است؟
پائولو باتیستا: پیش از ورود به بحث اصلی، اجازه دهید بهاختصار توضیح بدهم که چرا بانک توسعه جدید و همچنین «ترتیبات ذخیره مشروط» کشورهای بریکس (CRA) شکل گرفتند. ما به این جمعبندی رسیده بودیم که اصلاح نهادهای بینالمللی تحت «نظام واشنگتن» عملاً امکانپذیر نیست.
لی بو: آیا همین مسئله عامل محرک شکلگیری سازوکار بریکس بود؟
پائولو باتیستا: دقیقاً همینطور است. هدف ما این بود که بانک توسعه جدید را بهعنوان جایگزینی برای بانک جهانی ایجاد کنیم و CRA را به گزینهای جایگزین برای صندوق بینالمللی پول تبدیل نماییم. این برنامه و هدف ما بود؛ هدفی روشن و صریح.
در سال ۲۰۱۵، خانم دیلما روسف، رئیسجمهور وقت برزیل، از من دعوت کرد تا سمت معاونت بانک توسعه جدید را بر عهده بگیرم. به این ترتیب، من از واشنگتن به شانگهای آمدم و با تکیه بر تجربهای که در صندوق بینالمللی پول داشتم، در روند تأسیس و ساخت بانک توسعه جدید مشارکت کردم. این اتفاق حالا مربوط به ده سال پیش است.
بانک توسعه جدید در مسیر گسترش اعضا با چه چالشهایی روبهروست؟
لی بو: میتوانید توضیح دهید که چرا بانک توسعه جدید تصمیم گرفت در شانگهای مستقر شود؟
پائولو باتیستا: سؤال جالبی است. در واقع، در آن زمان سه کشور هند، آفریقای جنوبی و چین برای میزبانی این بانک رقابت میکردند. در نهایت، این چین—بهویژه شهر شانگهای—بود که پیشنهادی بسیار جذاب ارائه داد. آنها گفتند: «ما میتوانیم در منطقه پودونگ یک ساختمان باشکوه ۲۰ طبقه برای شما بسازیم که بهطور کامل در اختیار خودتان باشد؛ بنابراین لطفاً این پیشنهاد را بپذیرید». سپس ما از آفریقای جنوبی و هند پرسیدیم: آیا شما هم میتوانید پیشنهاد مشابهی ارائه دهید؟ و به این ترتیب، شانگهای بهعنوان محل استقرار بانک انتخاب شد.

در واقع، این نخستین باری است که پس از ترک شانگهای به این شهر بازمیگردم. من از ساختمان جدید بانک توسعه نوین بریکس بازدید کردم و واقعاً تحتتأثیر قرار گرفتم. این ساختمان نمونه درخشانی دیگر از توانمندی چین در حوزه زیرساختسازی است. زمانی که من در شانگهای کار میکردم، این ساختمان هنوز در حال ساخت بود و در نتیجه عملاً هیچگاه در داخل آن مشغول به کار نشدم. با این حال، میتوانم با اطمینان بگویم که این بهترین ساختمان اداری یک بانک است که تاکنون دیدهام؛ در مقایسه با هر نقطهای در جهان.
در حال حاضر، بانک توسعه جدید دارای یک ساختمان مستقل، نزدیک به ۳۰۰ کارمند، و یک رئیس فعلی است که همان رئیسجمهور پیشین برزیل، خانم دیلما روسف، است. او در واقع یکی از بنیانگذاران بانک توسعه جدید به شمار میرود، هرچند در زمان تأسیس بانک هنوز رئیسجمهور برزیل بود.
لی بو: در این سفر، با او دیدار داشتید؟
پائولو باتیستا: خیر، چون خانم روسف اکنون در برزیل حضور دارد؛ اما این او بود که در آن زمان ترتیب انتصاب من در این سمت را داد.
لی بو: از زمانی که شما بانک را ترک کردید، چه تحولاتی رخ داده است؟ آیا «ترتیبات ذخیره مشروط» بریکس (CRA) توانسته جایگزین نقش «حق برداشت ویژه» صندوق بینالمللی پول (SDR) شود؟
پائولو باتیستا: در عمل، CRA در وضعیتی شبهتعلیق قرار دارد. اختیارات اجرایی آن عملاً به بانکهای مرکزی کشورهای عضو بانک توسعه جدید واگذار شده است. این بانکهای مرکزی بسیار محافظهکار هستند و نسبت به آینده و پیامدهای بالقوه CRA نگرانیهای جدی دارند. به همین دلیل، با وجود آنکه برای CRA برنامهریزیهای مفصل و دقیقی انجام شده و این چارچوب در نتیجه مذاکرات میان بانکهای مرکزی پنج کشور بنیانگذار بریکس شکل گرفته است، اما پس از گذشت ۱۰ سال، این سازوکار هنوز هرگز در عمل به اجرا درنیامده است.
نگرانی اصلی آنها این است که اگر در چارچوب CRA، به کشورهایی که تراز پرداختهای خارجی شکنندهای دارند، از طریق سوآپ ارزی حمایت ارائه شود، ممکن است ذخایر ارزی برخی کشورها دچار بیثباتی شود.
برای مثال، چین به دلیل برخورداری از ذخایر عظیم ارزی، نگرانی چندانی در این زمینه ندارد. اما میتوانم به شما بگویم که بانک مرکزی برزیل از این بابت واقعاً دچار سردرگمی و نگرانی است. زیرا همواره این دغدغه را دارد که شاید مجبور شود با استفاده از دلار، برای آفریقای جنوبی—که در میان پنج عضو بنیانگذار بریکس، تنها کشوری است که احتمالاً به حمایت در تراز پرداختها نیاز پیدا میکند—سوآپ ارزی فراهم کند. به همین دلیل، متأسفانه پیشرفت CRA بسیار محدود بوده است.
لی بو: بسیار خب، پس چرا تعداد اعضای بانک توسعه جدید همچنان به ۱۱ کشور محدود مانده است؟ آیا این محدودیت از ابتدا توسط بنیانگذاران تعیین شده بود؟
پائولو باتیستا: نه، این موضوع به مسئله دیگری برمیگردد. البته شباهتهایی وجود دارد، اما واقعیت این است که وقتی این بانک را تأسیس کردیم، امید داشتیم به یک بانک واقعاً جهانی تبدیل شود. اما ده سال گذشته و زمانی که من در این سفر اخیر به بانک رفتم، دیدم که روی میلههای پرچم بیرون ساختمان فقط ده پرچم برافراشته شده است؛ یعنی همان ترکیب «۵+۵».
لی بو: این خبر چندان دلگرمکنندهای نیست.
پائولو باتیستا: درست است، روند گسترش اعضا بسیار کند بوده است. البته خانم روسف، رئیس کنونی بانک، اخیراً کلمبیا را به جمع اعضا اضافه کرده است؛ این کشور بهتازگی تمامی مراحل عضویت را تکمیل کرده است. ازبکستان هم در مسیر پیوستن قرار دارد که این نیز خبر خوبی است. علاوه بر این، بانک توسعه جدید در حال مذاکره با اندونزی درباره عضویت است.

لی بو: اما روند عضویت چگونه است؟ آیا تصمیمگیری بر اساس اکثریت ساده در کشورهای عضو انجام میشود یا سازوکار «حق وتو» وجود دارد؟ آیا این فرایند ماهیتی سیاسی دارد؟
پائولو باتیستا: اگر درست به خاطر داشته باشم، اساسنامه بانک تصریح میکند که پذیرش اعضای جدید باید با رأی «اکثریت واجد شرایط» در شورای حکام تصویب شود. روند به این صورت است که رئیس بانک—خانم روسف—شخصاً با کشورهایی که علاقهمند به عضویت هستند وارد گفتوگو میشود، کارکنان بانک توسعه جدید نیز مذاکرات کارشناسی را انجام میدهند و در نهایت یک پیشنهاد رسمی عضویت تدوین میشود. این پیشنهاد ابتدا در هیئتمدیره مورد بررسی قرار میگیرد و سپس برای رأیگیری به شورای حکام ارسال میشود؛ شورایی که از وزیران دارایی کشورهای عضو تشکیل شده است.
لی بو: یعنی رئیس بانک شخصاً انگیزه و اختیار لازم برای پیشبرد روند گسترش اعضا را دارد؟
پائولو باتیستا: بله، این یک روند کاملاً فعالانه است. تا زمانی که رئیس بانک ابتکار عمل را در دست نگیرد، هیچ پیشنهادی حتی به مرحله بررسی در هیئتمدیره هم نمیرسد. اجازه دهید نکتهای را بگویم: در دورهای که من در بانک فعالیت میکردم، با یک مشکل جدی مواجه بودیم—روسیه در آن زمان بهشدت به منابع این بانک نیاز داشت، بنابراین تمایلی نداشت که اعضای جدید وارد شوند و برای منابع مالی رقابت ایجاد کنند. این موضوع آن زمان کار ما را بسیار دشوار کرده بود. البته بعداً روسیه موضع خود را تغییر داد، اما در پی آن، مشکل تازهای پدید آمد: بانک توسعه جدید (NDB) اکنون از ترس تحریمهای غرب به روسیه وام نمیدهد.
لی بو: اما در واقع، اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، برای جذب اعضای جدید به بانک توسعه جدید، مانع ساختاری یا اساسیِ جدیای وجود ندارد؛ درست است؟
پائولو باتیستا: در اصل، مسئله فقط حجم بالای کار است. هر کشور ویژگیها و مطالبات خاص خود را دارد و باید بهصورت جداگانه با آن مذاکره و پروندهاش بهطور مستقل بررسی شود، اما انجامپذیر است. کافی است به بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا (AIIB) نگاه کنید؛ این بانک تقریباً در همان سالی تأسیس شد که بانک توسعه جدید شکل گرفت، اما امروز بیش از صد کشور عضو دارد. پس چرا ما هنوز در سطح ده عضو باقی ماندهایم؟ این نشان میدهد که بدون تردید، در درون ساختار بانک توسعه جدید مشکلی وجود دارد.

دهمین اجلاس هیأت عامل بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا (AIIB) از ۳ تا ۵ تیرماه ۱۴۰۴ (۲۴ تا ۲۶ ژوئن ۲۰۲۵) در شهر پکن برگزار شد. ایران بهعنوان یکی از سهامداران و اعضای هیئت مؤسس AIIB، از سال ۲۰۱۵ با خرید سهام سرمایه به عضویت این بانک درآمد.
لی بو: آیا اینطور نیست که بسیاری از کشورها نگراناند با پیوستن به بانک توسعه جدید، برچسب سیاسی خاصی به آنها زده شود؟ به نظر شخصی من، در مقایسه با عضویت در سازمان بریکس، پیوستن به بانک توسعه جدید باید ریسک سیاسی کمتری داشته باشد، درست است؟
پائولو باتیستا: لزوماً اینطور نیست. برای مثال، ایران در روند سیاسی گسترش بریکس مشارکت کرده است، اما به بانک توسعه جدید نپیوسته. میتوانم به شما بگویم که وقتی من در سال ۲۰۱۵ تازه کارم را در اینجا آغاز کردم، نخستین کشوری که بهطور رسمی و مکتوب درخواست عضویت در بانک توسعه جدید را ارائه داد، ایران بود.
لی بو: پس دلیل مخالفتهای داخلی چه بود؟
پائولو باتیستا: من شخصاً از این عضویت حمایت میکردم. اما استدلال مخالفان در داخل بانک این بود که پیوستن ایران میتواند به رتبه اعتباری بانک توسعه جدید نزد مؤسسات رتبهبندی مانند مودیز، فیچ و استاندارد اند پورز آسیب بزند؛ در نتیجه، هزینه تأمین مالی بانک از طریق انتشار اوراق بدهی افزایش یابد و حتی ممکن است دسترسی آن به بازارهای بینالمللی سرمایه محدود شود. این نگرانی، نگرانیای واقعی و ملموس بود.
اما پاسخ من این بود که میتوان ایران را همراه با گروهی از کشورها و بهصورت همزمان وارد بانک کرد تا ریسک میان اعضا تقسیم شود. ما حتی محاسبات و ارزیابیهای دقیقی انجام دادیم که نشان میداد چنین کاری کاملاً امکانپذیر است. با این حال، در نهایت نتوانستیم این طرح را به نتیجه برسانیم.
صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی دارای «لیست سیاه» هستند؛ اما در واقع، مؤسسات رتبهبندی مانند مودیز، استاندارد اند پورز و فیچ، و همچنین بازارهای سرمایه بینالمللی در نیویورک و لندن نیز بهطور ضمنی از همین منطق لیستهای سیاه پیروی میکنند.
ما در طراحی ساختار بانک اشتباه کردیم: در آن زمان، بانک توسعه جدید را بهعنوان «بخشی از نظام مالی غربی» تعریف کردیم. به همین دلیل، در دورهای که من در بانک حضور داشتم، ما فعالانه با مودیز، فیچ و استاندارد اند پورز وارد تعامل میشدیم و حتی تلاش میکردیم در نیویورک و لندن اوراق قرضه منتشر کنیم.
در نتیجه، عملاً دستوپای خودمان را بستیم. اکنون بانک توسعه جدید در وضعیتی قرار دارد که حتی نمیتواند به یکی از اعضای بنیانگذار خود—روسیه، که نزدیک به ۲۰ درصد سرمایه بانک را در اختیار دارد—وام بدهد. این نشان میدهد که مسئله تا چه اندازه جدی است.
برای روشنتر شدن اینکه کشورهای غربی چگونه خسارات سنگینی ایجاد میکنند، اجازه دهید یک نمونه واقعی مالی را ذکر کنم: پیش از آغاز جنگ روسیه و اوکراین در سال ۲۰۲۲، بانک توسعه جدید پروژههای متعددی را در روسیه تصویب کرده بود و طبق قرارداد، موظف به پرداخت منابع مالی آنها بود. اما اکنون تمام این پرداختها متوقف شدهاند. این عملاً به معنای نقض قرارداد است—نقض قراردادهایی که کاملاً قانونی و معتبر بوده و میان بانک و کشورهای عضو منعقد شدهاند.
علت این اقدام آن است که بانک نگران است حتی اجرای تعهدات قراردادیای که پیش از جنگ وجود داشتهاند، به رتبه اعتباری آن در بازارهای بینالمللی لطمه بزند. البته امیدوارم که امروز این مشکل تا حدی برطرف شده باشد.

نماینده ویژه دولت ترامپ در امور آمریکای لاتین، مائوریسیو کلاور-کارونه، در ماه مارس سال جاری اعلام کرد که آرژانتین باید به توافق سوآپ ارزی خود با چین پایان دهد، در غیر این صورت ایالات متحده از اعطای وام صندوق بینالمللی پول به این کشور حمایت نخواهد کرد.
لی بو: اما آیا منابع مالی بانک واقعاً تا این اندازه به رتبهبندی اعتباری و تأمین مالی از بازارهای غربی وابسته است؟ مگر کشورهای عضو سرمایه اولیه خود را پرداخت نکردهاند؟
پائولو باتیستا: موضوع به این سادگی نیست. سرمایه پرداختشده اعضا در ابتدا ۱۰ میلیارد دلار بود، اما این رقم صرفاً پایهای برای «اهرمسازی مالی» به شمار میرود. بانک برای گسترش ظرفیت تأمین مالی خود ناگزیر است از طریق انتشار اوراق بدهی منابع بیشتری جذب کند. البته انتشار اوراق قرضه در داخل چین نیازی به مؤسسات رتبهبندی مانند مودیز ندارد، اما در خارج از چین—بهویژه در بازارهای دلاری—اتکا به رتبهبندیهای اعتباری اجتنابناپذیر است. ما حتی پیشتر اقدام به انتشار اوراق دلاری کردهایم؛ و این یعنی عملاً خودمان را به نظام مالی غربی «گره زدهایم» و در موقعیتی منفعل قرار گرفتهایم.
لی بو: اما ده سال پیش، شما نمیتوانستید پیشبینی کنید که اوضاع به این نقطه برسد؛ جایی که رقابت تا این حد شدید و حتی خصمانه شود.
پائولو باتیستا: درست است. زمانی که ما در فاصله سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ در حال مذاکره برای تأسیس این بانک بودیم، هرگز تصور نمیکردیم که تنشهای ژئوپلیتیکی تا این اندازه تشدید شود. پس از رخدادهای موسوم به «انقلاب میدان» در اوکراین در سال ۲۰۱۴ و ورود نیروهای روسیه به کریمه، نخستین موج تحریمهای غرب علیه روسیه اعمال شد. در همان مقطع، ما تازه به شانگهای رسیده بودیم و عملاً فرصت بازطراحی یا بازسازی ساختار بانک را نداشتیم.
لی بو: در سال ۲۰۱۸ نیز ترامپ جنگ تجاری علیه چین را آغاز کرد و سپس جنگ فناوری به دنبال آن آمد.
پائولو باتیستا: بله، اما نقطه گسست تعیینکننده در سال ۲۰۲۲ و با آغاز جنگ روسیه و اوکراین رقم خورد؛ زمانی که تحریمهای غرب علیه روسیه بهطور همهجانبه تشدید شد و این مسئله تأثیر بسیار مخربی بر فعالیتهای بانک توسعه جدید گذاشت. حتی اگر روسیه بخواهد بدهیهای خود به بانک را بازپرداخت کند—و بله، آنها همچنان در تلاش برای انجام این تعهدات هستند و این موضوع را بسیار جدی میگیرند—باز هم با این مشکل مواجهاند که باید راهی برای دور زدن سیستم پرداخت سوئیفت پیدا کنند.
واقعیت این است که کشورهای غربی در حال تضعیف و تخریب حقوق بینالملل و قراردادهای بینالمللی هستند. بحران بانک توسعه جدید تنها یک نمونه کوچک از این روند است؛ روندی که بهطور فزایندهای در حال گسترش است. شما پیشتر اشاره کردید که بانک توسعه جدید تا حدی توسط نظام مالی غربی «به گروگان گرفته شده» است؛ در واقع، وضعیت بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا (AIIB) نیز کموبیش مشابه است. اما آیا این وضعیت دائمی خواهد بود؟ لزوماً نه.
ما میتوانیم با اتخاذ رویکردی راهبردی و مبتنی بر صبر و حوصله، این بانک را بهتدریج از وابستگی به نظام مالی غربی رها کنیم.
(پایان بخش اول)
ادامه دارد













نظر شما