جنگ که تمام شد طعمِ سرب و باروت به «بوی تلخ مرکب ایرانی» رسید و سرخیِ قلمهایِ دزفول، مقاومت نستعلیق را بر جان سخت کاغذهای آهاری مهره کرد. ایلامِ خوشنویسی، دزفولِ قلم را فارغ از طعم گلوله های سربی سرود؛ وقتی که هنوز هم ناقوسِ مین های سر به هوا گوش کودکان فلک زده ی مرزنشین را به شنوایی آسمان رسانده بود.
نستعلیقِ ایلام طعمی سرخ و رنگی تلخ تر از نستعلیقِ تاریخ دارد و مردمانِ کرد و لر این دیار همیشه چلیپای جاودانگی را بر صحنه های بی تکرار زندگی رقم می زنند. از جنگ و مقاومت اگر بگوییم پای ایلام و دزفول به میان می آید؛ و ازسرخی نستعلیق هم که بنویسیم، صدای قلمهای دزفولی در میان انگشتان مهربان مردمان ایلامی رشحه بر صفحه های بی نشاط و بی رمق می اندازد و کلمات چلیپایی، چنان رنگ سیاهی را از دل می زُداید که گویی جنگ هیچ گاه گذری بر کوچه های مرزی دل شکسته نداشته است.
نستعلیق برای مردمان مرزنشین حکمِ حلاوت زندگی های بدون جنگ را داشت؛ و برای بازسازی روح لطمه دیده از بوی باروت، هیچ طعمی بهتر از «بوی تلخ مرکب ایرانی» نبود.
مردمان مرزنشین بعد از جنگ، می بایست پیرایه های افسون جنگ را می زودند و دراین راه باید کاری می کردند که چلیپانویسان تاریخ برای حفظ فردوسی و فارسی شان کردند همان کاری که حق اش بخاطر نبودن پژوهشی حتی ناچیز در تاریخ نقد ادبی و هنری به گرداب فراموشی رفته است.
مردمان ایلام در این تندپیچ «فرهنگی-سیاسی» دست بر زلف چلیپای نستعلیق و مهربانی کشیدند و بیاض کاغذ را به مهربانی رقمهای عنابی، میهمان کردند تا جای هیچ غریبه ای خوش نشود که بیاید، بماند و ویرانه گی سازکند.
در این راستا تک تک مردمان پرغرور و پرافتخار ایلام قابل توصیف و ستایش بسیارند و می بایست نام تک تک آنها را بر مرزهای تاریخ مان نقش کنیم تا همیشه آنها را بخوانند و ببینند این همه جاودانگی و بلوغ را.
الف و الی آخر:
«علی اشرف صندوق آبادی» ایلامی ست، معلم است و مرزنشین. نسعلیق در جان اش ریشه دارد و تلخی جنگ و شیرینی مقاومت در دوایر عنابی رنگ تمامی قطعاتش جریان. او رقص قلم را از مرزهای جنگ زده ی مهران تا جولانگاه کبک های خرامان دهلران و از ایلام تا سایه ساران بلوط های زاگرس کشید؛ تا پنجه های ابرهای مهاجم را متوجه پلکهای بیدار مردمان مرزنشین و ایلامی های پرغرور کند.
با حضور و زندگی استادعلی اشرف صندوق آبادی، ایلام و مرزهایش رنگ نستعلیق گرفتند؛ تلخ وعنابی ، معاصر و درهم تنیده، کلمه تا کلمه سرخ و کاغذ به کاغذ روشن و دلباز.
صندوق آبادی خوشنویسی را به مرزها برد تا لهجه ی عزت را ماندگار نماید و بیراهه ها را با سیامشقها و بداهه هایش به روشنایی برساند؛ وشکوه و رازآلودگی هنر ایرانی را به لحظه لحظه و کلمه کلمه ی زیست و شعور شاگردانش گره زد تا آنها هم این ماموریت بزرگ را در ذهن و جان خود نهادینه کنند و به انجام برسانند به گونه ای که امروز خوشنویسی ایلام صاحب زبانی منحصر بفرد و مستقل در میان هنرهای اصیل ایرانی است که امضا و ردّ قلمِ استاد در تک تک عناصر آن دیده می شود. نامش بلند و راهش پر رهرو باد.
پایان/
نظر شما