به گزارش تحریریه، مدتی قبل «محمدبن سلمان» ولیعهد سعودی به آمریکا سفر کرد و دیداری را با «دونالد ترامپ» انجام داد. یکی از مباحث مهم در این سفر موضوع خرید جنگنده های پیشرفته آمریکایی اف۳۵ از سوی ریاض و موافقت تلویحی رئیس جمهوری آمریکا با این موضوع بود که با دیدگاه های گوناگونی در رسانه های جهان روبهرو شد.
مرکز رسانه ای و تحلیلی «مدرن دیپلماسی» در مطلبی با عنوان «قمار سعودی: اثر دومینوی اف-۳۵ در خلیج فارس» آورده است:
در میانهٔ تنشهای منطقهای و تنها دو ماه پس از پیمان دفاع متقابل سعودی–پاکستان (SMDA) در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۵، فروش ۴۸ جنگندهٔ اف-۳۵ به عربستان سعودی میتواند موازنهٔ امنیتی در خلیج فارس را تغییر دهد. با توجه به SMDA و وزن سیاسیای که پاکستان از افزایش قدرت نظامی ریاض به دست میآورد، اسلامآباد در حال ظهور بهعنوان «دلال امنیتی» منطقه است. در همین حال، علاوه بر خلیج فارس، این تحولات ـ بهویژه فروش اف-۳۵ و SMDA ـ پیامدهای سیاسی و ژئوپلیتیک برای چین، هند و آسیای جنوبی نیز دارد که این مقاله به تحلیل آنها میپردازد. مقاله میپرسد فروش اف-۳۵ به عربستان چگونه نظم منطقهای در خلیج فارس را بازسازی میکند و بهشکل غیرمستقیم بر آسیای جنوبی اثر میگذارد.
سفر اخیر محمد بن سلمان به واشنگتن در ۱۸ نوامبر ۲۰۲۵، فراتر از روابط ریاض–واشنگتن پیام داشت؛ این سفر با تحولات جاری منطقه مرتبط بود و پیامدهای مهمی داشت. او نامهای از مقامهای ایرانی برای ترامپ به همراه داشت، دربارهٔ تحولات منطقه و بحران غزه گفتوگو کرد و حتی خواهان مداخلهٔ آمریکا در سودان شد. به وضوح، عربستان تلاش میکند خود را بهعنوان مدیر امنیت منطقه نشان دهد؛ نوعی رهبری «دلالگونه» از طریق میانجیگری، هماهنگی و هدایت روندهای منطقهای (Broker Leadership). نمونهٔ روشن این مسئله، تمایل ریاض برای میانجیگری بین ایران و آمریکا است.
مهمتر از همه، درخواست عربستان برای ۴۸ جنگندهٔ اف-۳۵ از آمریکا به ارزش تقریبی ۱۴۲ میلیارد دلار، تحول بزرگی است که نهتنها روابط نظامی ریاض–واشنگتن را بهعنوان یک عضو غیرناتو بازسازی میکند، بلکه نظم امنیتی خلیج فارس را تغییر میدهد و پیامدهای ژئوپلیتیک غیرمستقیم برای آسیای جنوبی دارد.
باید توجه داشت که با وجود روابط سیاسی و نظامی عمیق میان اسلامآباد و ریاض، پاکستان بهطور مستقیم به فناوری اف-۳۵ دسترسی نخواهد داشت. این سیستم کاملاً توسط آمریکا کنترل میشود، زیرا بخشی از شبکهٔ فرماندهی و کنترل، هماهنگی عملیاتی و پشتیبانی اطلاعاتی آمریکا است. آمریکا معمولاً اف-۳۵ را به کشورهایی ارائه میکند که بتوانند در شبکهٔ حاکمیت امنیتی آن ادغام شوند. بنابراین نقش عملیاتی پاکستان محدود میماند (آموزش، پشتیبانی نیروی انسانی) و نمیتواند جایگزین کامل نیروهای آمریکا شود. اگر واشنگتن شرایط یا محدودیتهایی بر عربستان اعمال کند، پاکستان ممکن است منافع سیاسی کامل را به دست نیاورد. با این حال، از منظر سیاسی و بازدارندگی، این مسئله وزن راهبردی پاکستان را در آسیای جنوبی از طریق افزایش برداشت بازدارندگی در میان رقبای منطقهای تقویت میکند.
برای عربستان، داشتن اف-۳۵ نیاز آن را به نیروی انسانی ماهر، آموزش، نگهداری و تجربهٔ عملیاتی افزایش میدهد. پاکستان، بهعنوان شریکی سنتی با تجربهٔ گسترده در نیروی هوایی و آموزش ارتش عربستان در ۱۹۶۷، میتواند نقشی پشتیبانیکننده اما محدود ایفا کند. از نظر راهبردی، ریاض پاکستان را بازوی امنیتی خود میبیند و از آن برای همسویی با اولویتهای سعودی استفاده میکند. عربستان اسلامآباد را کشوری کلیدی در معماری امنیتی اهل سنت میداند. نزدیکی بیشتر امنیتی ریاض–واشنگتن ممکن است انگیزهٔ پاکستان برای متمایلشدن بیشتر بهسوی پکن را کاهش دهد، بهویژه در شرایطی که آمریکا خواهان همسویی بیشتر پاکستان با راهبردهایش در آسیای جنوبی است. بر این اساس، رفتار پاکستان با اولویتهای عربستان هماهنگ میشود، چه در رقابت با ایران، چه در هماهنگی با ایالات متحده یا نقشآفرینی در جهان اهل سنت. البته ریاض از نزدیکی پاکستان با قطر یا ترکیه جلوگیری خواهد کرد.
در مورد هند، این مسئله پیام روشن دارد: پاکستان اکنون میتواند نقش فعالتری در «محور امنیتی خلیج فارس» ایفا کند. به نظر میرسد دهلینو باید روابط دفاعی خود با کشورهای منطقه را با دقت بیشتری تنظیم کند. با این حال نباید فراموش کرد که هند روابط خود با اعراب خلیج فارس را عمدتاً از دریچهٔ چین و اقتصاد انرژی میبیند، نه پاکستان. تجارت هند با کشورهای خلیج فارس در سال ۲۰۲۴–۲۰۲۵ به بیش از ۱۷۸ میلیارد دلار رسیده است.
در مورد چین، ایالات متحده بهشدت نگران است که پکن از طریق همکاری ریاض–اسلامآباد یا مسیرهای دیگر، به دادههای حساس اف-۳۵ دسترسی پیدا کند. طبق گزارش آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) در ۱۴ نوامبر، با اینکه این انتقال داده پرخطر است، اما ممکن است رخ دهد. ژنرال چارلز والد، معاون سابق فرمانده EUCOM، اعتقاد دارد که اگرچه عربستان احتمالاً اطلاعات اف-۳۵ را افشا نمیکند، اما چین همچنان ممکن است جزئیات فنی را به دست آورد و از آنها در جنگندهٔ نسل پنجم یا دیگر برنامههای هوافضا و دفاعی خود بهره ببرد. چین نفوذ قوی خود را از طریق ۲۸۸ میلیارد دلار تجارت با اعراب خلیج فارس (چهار برابر رقم آمریکا یعنی ۷۷ میلیارد دلار) و همچنین سرمایهگذاری در انرژی، زیرساخت و فناوری حفظ کرده است. این نفوذ احتمالاً با حضور اف-۳۵ در عربستان کاهش نخواهد یافت.
تأثیر بر نظم امنیتی آسیای جنوبی و خلیج فارس
ترکیب «آمریکا (رهبری)، عربستان (اف-۳۵) و پاکستان (شریک امنیتی)» میتواند یک نظم امنیتی جدید ایجاد کند که ایالات متحده در آن معمار اصلی است و پاکستان نقش بازدارندهٔ راهبردی ایفا میکند. این نظم جدید احتمالاً برای مقابله با چین و ایران طراحی میشود، با تمرکز بر بازدارندگی هوایی و امنیت مشترک، نه یک ائتلاف نظامی ساده.
در واقع، معاملهٔ اف-۳۵ همراه با پیمان دفاع متقابل سعودی–پاکستان یک تغییر مهم در موازنهٔ ژئوپلیتیک خلیج فارس است. اهمیت این مسئله زمانی روشن میشود که در نظر بگیریم پیمان دفاع متقابل احتمالاً با هماهنگی آمریکا ایجاد شده تا نظم مطلوب واشنگتن را در منطقه تثبیت کند؛ همان نقشی که «توافقهای ابراهیم» بر عهده دارند. پاکستان بهعنوان «دلال امنیتی خلیج فارس» ظاهر میشود با نقشی مکمل اما نه تعیینکننده در نظم جدید. برای چین، این مسئله یک چالش جدی در لایهٔ نظامی ایجاد میکند، بدون آنکه نفوذ اقتصادیاش را کاهش دهد.
تأثیر بر آسیای جنوبی غیرمستقیم است، اما از آنجا که عربستان با اف-۳۵ زیر چتر امنیتی آمریکا قرار میگیرد، در موقعیت شریک ارشد غیرناتو قرار میگیرد. روابط امنیتی نزدیک با پاکستان، بهویژه از طریق توافق ۱۷ سپتامبر، به ریاض امکان میدهد رفتار پاکستان را تحت تأثیر قرار دهد. این یک تغییر در تعادل نرم است، نه تعادل ساختاری در آسیای جنوبی.
در پایان، برخلاف تصور رایج، فروش اف-۳۵ احتمالاً صنعت هوافضای عربستان را متحول نخواهد کرد یا برتری هوایی قاطعی فراهم نمیکند. ظرفیت عملیاتی آن محدود میماند و خود جنگندهها موازنهٔ منطقهای را تغییر نمیدهند. اهمیت راهبردی این معامله در تعمیق روابط نظامی و امنیتی واشنگتن–ریاض، ایجاد شبکههای اطلاعاتی و عملیاتی مشترک، و تقویت همسویی راهبردی با اسرائیل زیر چتر امنیتی آمریکا نهفته است.
بنابراین، فروش اف-۳۵ صرفاً یک معاملهٔ تسلیحاتی نیست، بلکه نمایشی از هماهنگی عمیق آمریکا و عربستان است؛ هماهنگیای که قدرت هوایی آمریکا را در منطقه تقویت میکند و احتمالاً عربستان را به یک شریک عملیاتی در مأموریتهای منطقهای تبدیل میکند. همزمان، این معامله گرایش عربستان به سمت چین را محدود میسازد. تأثیر آن بر آسیای جنوبی هرچند محدود، اما مهم است؛ زیرا پیوندهای سیاسی و نظامی میتواند بهطور غیرمستقیم پاکستان را تحت فشار قرار دهد. این وضعیت همچنین به نظر میرسد هند را وادار کند تعاملات دیپلماتیک و امنیتی خود با کشورهای خلیج فارس را بازنگری و تقویت کند، و توجه بیشتری به امنیت دریایی و اطلاعاتی در خلیج فارس داشته باشد.
*متن فوق ترجمه کامل مقاله این رسانه اروپایی است و بیانگر دیدگاه تحریریه نیست
پایان/













نظر شما