به گزارش تحریریه، دونگ ییفان(董一凡)، پژوهشگر وابسته مؤسسه مطالعات کشورها و مناطق از دانشگاه زبان و فرهنگ پکن، در یادداشتی به بررسی برداشت محافل راهبردی ایران از ایالات متحده در جریان تعاملات اخیر اندیشکدهای پرداخته است.
متن یادداشت به شرح زیر است:
هفته گذشته، به دعوت مؤسسه مطالعات سیاسی و بینالمللی وابسته به وزارت امور خارجه ایران، به تهران سفر کردم تا در سومین مجمع اندیشکدهای چین و ایران شرکت کنم. از نحوه تنظیم دستورکار این نشست میتوان دریافت که ایران در حال تمرکز بر مقابله همزمان با چالشهای داخلی و خارجی است و در این روند، بیش از پیش بر تقویت همکاریهای عملی با چین و ارتقای ماهیت راهبردی روابط دوجانبه تأکید دارد.
همچنین، طرف ایرانی از هماکنون برای دو مناسبت مهم سال آینده، یعنی پنجاهوپنجمین سالگرد برقراری روابط دیپلماتیک چین و ایران و دهمین سالگرد ایجاد مشارکت جامع راهبردی میان دو کشور در حال زمینهسازی و آمادهسازی است.
در شرایطی که تحولات بزرگ یکقرن اخیر با شتاب بیشتری در حال پیشروی است و ژئوپلیتیک خاورمیانه همچنان دستخوش نوسانات شدید است، ایالات متحده از دید ایران بهعنوان مهمترین عامل فرامنطقهای تأثیرگذار بر حاکمیت و امنیت این کشور تلقی میشود.
بر اساس گفتوگوها و تعاملاتی که در داخل و خارج از محل برگزاری نشست انجام دادم، تلاش میکنم تصویری کلی از برداشت و شناخت محافل راهبردی ایران نسبت به آمریکا پس از «جنگ دوازدهروزه» (دور جدید درگیری ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵) ترسیم کنم.

در بحث مربوط به محیط کلان راهبردی، مقامات سیاسی ایران که در نشست حضور داشتند بارها تأکید کردند که ایالات متحده با اقدامات خود موجب تخریب ساختاری نظم بینالمللی شده و در مرحله بعد نیز به بیثباتسازی مستمر اوضاع خاورمیانه ادامه خواهد داد. چه در سخنان سعید خطیبزاده، معاون وزیر امور خارجه ایران، در مراسم افتتاحیه، و چه در دیدار جمعی کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی ایران و وزیر امور خارجه پیشین، با هیئت چینی شرکتکننده در نشست، توصیف طرف ایرانی از آمریکا عمدتاً با واژگانی مانند «هژمونی یکجانبه»، «یکجانبهگرایی» و «حمایتگرایی» همراه بود و انتقاد از سیاستهای کنترلمحور و مداخلهجویانه آمریکا در منطقه غرب آسیا بهطور برجسته مطرح شد.
در پرداختن به وضعیت کنونی امنیت خارجی ایران و چالشهای پیشرو، بسیاری از پژوهشگران ایرانی معتقد بودند که «جنگ دوازدهروزه» در ماهیت خود، تقابل ایران و آمریکا بوده و اسرائیل در این چارچوب نقش نماینده و عامل نیابتی هژمونی و مداخلهگری آمریکا را ایفا کرده است. یکی از اساتید دانشگاه تهران حتی بهصراحت اظهار داشت که ایالات متحده در شرایط کنونی «تهاجمیتر» عمل میکند و مداخلات و فشارهای اخیر واشنگتن علیه ونزوئلا را نمونهای آشکار از این رویکرد دانست.
از منظر تحمل فشارهای خارجی، محافل راهبردی ایران از میزان «تابآوری راهبردی» کشور در برابر سیاست مهار و فشار ایالات متحده اعتمادبهنفس بالایی دارند. تقریباً در تمامی گفتوگوها، مقامات و پژوهشگران ایرانی از همبستگی، بازاندیشی و روحیه ملی ایران پس از «جنگ دوازدهروزه» تمجید میکردند.
هرچند اذعان داشتند که تحریمهای اعمالشده علیه ایران به رهبری آمریکا «چالشهایی مشخص» به همراه داشته است، اما همزمان بر توان اقتصاد ایران برای عبور از دشواریها، و نیز بر اوجگیری احساسات میهندوستانه و روحیه همبستگی در جامعه تأکید میکردند. آنان همچنین به طرفهای خارجی هشدار میدادند که باید نسبت به آنچه «نظریه فروپاشی ایران» خوانده میشود―که از سوی اسرائیل و برخی جریانهای رسانهای غربی دامن زده میشود―هوشیار باشند.
با این حال، آنچه من در برداشت و تبیین طرف ایرانی از مفهوم تابآوری ملی مشاهده کردم، عمدتاً در سطح حفظ جریان عادی زندگی روزمره مردم و در حوزههای ایدئولوژیک باقی میماند. هنگامی که تلاش کردم بپرسم ایران چگونه قصد دارد چالشهای ناشی از تحریم و محاصره را در مسیر توسعه حوزههایی مانند هوش مصنوعی برطرف کند، یا چگونه میخواهد از ایجاد فاصله بیش از حد با آمریکا و اسرائیل در سطح فناوریهای نظامی جلوگیری نماید، به نظر میرسید که پژوهشگران ایرانی پاسخهایی کاملاً روشن و مشخص در این زمینه در اختیار ندارند.

در جریان این تعاملات، یکی دیگر از برداشتهای نسبتاً روشن من این بود که در حوزه مطالعه آمریکا، تمرکز توجه محافل راهبردی ایران―بهویژه در زمینه ارزیابی جهتگیریهای راهبردی آینده ایالات متحده―تا حدی با فضای رایج در خارج از ایران تفاوت دارد. برای نمونه، نسخه جدید «راهبرد امنیت ملی» دولت آمریکا که در ماه دسامبر منتشر شد، در سطح سیاستگذاری، محافل راهبردی و افکار عمومی جهان بحثها و واکنشهای پیچیدهای برانگیخته است؛ اما در طول حضورم در تهران برای شرکت در این نشست، تقریباً هیچیک از طرفهای ایرانی به این گزارش اشارهای نکردند یا درباره داوریها و گزارههای بعضاً متناقض مطرحشده در آن اظهار نظر نکردند.
آنچه از نسخه جدید راهبرد امنیت ملی آمریکا بهعنوان یک روند قابلتوجه قابل مشاهده است، این است که ایالات متحده در حال محدود کردن دامنه «رقابت قدرتهای بزرگ» به حوزههای سختافزاری مانند اقتصاد، فناوری و توان نظامی است و در سطح ژئوپلیتیکی، تمرکز بیشتری بر نیمکره غربی دارد.
در چنین چارچوبی، میزان توجه، سرمایهگذاری و قدرتنمایی آمریکا در خاورمیانه ممکن است بهطور قابلملاحظهای کاهش یابد و واشنگتن تلاش دارد هدف و مسئولیت «بیثبات نشدن» خاورمیانه را بیش از پیش به دوش متحدان منطقهای خود منتقل کند.
اینکه روندهای راهبردی ادعاشده در اسناد رسمی آمریکا تا چه حد واقعی است، برای ایران چه فرصتها و چه چالشهایی به همراه دارد، و ایران باید چگونه این تحولات را ارزیابی و با آنها مواجه شود، همگی از مسائل کلیدی در فرآیند تصمیمگیری سیاست خارجی ایران به شمار میروند. با این حال، در جریان گفتوگوها چنین احساسی داشتم که محافل راهبردی ایران نسبت به این پرسشها و ارزیابیها علاقه و تمرکز چندان بالایی نشان نمیدهند.
در سطح روابط چین و ایران، طرف ایرانی بهطور کلی بر این باور است که دو کشور برای یکدیگر شرکای راهبردی مهمی محسوب میشوند و باید همکاریها در حوزههایی مانند اقتصاد، تجارت و فناوری بیش از پیش تعمیق یابد. بهطور کلی، چین و ایران هر دو از ارادهای مثبت برای تداوم و گسترش همکاریها برخوردارند و تعاملات میان اندیشکدههای دو کشور نیز همچنان به تعمیق شناخت متقابل کمک کرده و با ارائه دیدگاهها و پیشنهادهای کارشناسی، به پیشبرد مستمر روابط دوجانبه یاری خواهد رساند.
پایان/













نظر شما