به گزارش تحریریه، «موسسه خاورمیانه» که یک اتاق فکر مستقر در واشنگتن است، در تحلیل رویکرد مذاکراتی تهران آورده است:
گویا ایران در حال بازنگری در رویکرد خود به تعاملات دیپلماتیک با همسایگان و غرب است و اولویت را به منافع اقتصادی همکاریها داده است. در حالی که تلاشهای ایران برای نزدیک شدن به ایالات متحده، عربستان سعودی، روسیه و چین شایسته توجه هستند، این اقدامات ممکن است حرکاتی عملگرایانه برای کسب منافع کوتاهمدت باشند و نه تغییرات ایدئولوژیک عمیق در موضعگیری.
فشارهای سیاسی و اقتصادی داخلی بیش از هر چیز دیگری احتمال دارد ایران را وادار به بازنگری در رویکرد تقابلی خود نسبت به همسایگان و قدرتهای جهانی کند که احتمال قطع حمایت از حوثیها یکی از مهمترین نتایج بالقوه تغییر موضع ایران است.
در ادامه، پنج عامل اصلی که باید در روند فرمولبندی دوباره سیاستهای تحت فشار ایران مورد توجه قرار گیرند، آمده است:
۱. دیپلماسی اقتصادی عملگرایانه: چرخش ایران به سوی تعامل با ایالات متحده؟
سیاست خارجی فعلی ایران تحت هدایت جدید، به نظر میرسد که بر تعامل اقتصادی عملگرایانه، به عنوان راهی برای کاهش تنشهای منطقهای بهویژه با ایالات متحده، متمرکز شده باشد. مقالهای از وزیر امور خارجه، عباس عراقچی، در روزنامه واشنگتن پست در تاریخ ۸ آوریل، چرخش تهران را به سوی جلب مستقیم غرایز تجاری دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، برجسته کرد و ایران را به عنوان یک «بازار باز» برای سرمایهگذاری آمریکا در صورت رفع تحریمها معرفی کرد.
این مسئله نشاندهنده یک چرخش تاکتیکی به سوی دیپلماسی اقتصادی است که منافع فوری را بر بازیهای ایدئولوژیک اولویت میدهد. تهران در حال کمرنگ جلوه دادن خصومتهای گذشته از جمله ترور قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، توسط ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ است و بر همکاریهای آینده تأکید دارد و آمادگی خود برای یک «وقفه استراتژیک» به جای تقابل را نشان میدهد.
استقبال از تاجر آمریکایی، استیو ویتکاف، به عنوان مذاکرهکننده ایالات متحده، بر نیت ایران برای بازتعریف روابط از مسیر تجارت و نه تقابل تأکید دارد. در داخل کشور، این رویکرد به عنوان «فصلی جدید» معرفی شده و از همه جناحها خواسته شده از تلاش برای جذب سرمایهگذاری آمریکایی حمایت کنند.
با این حال، مخالفتهایی از سوی تندروها وجود دارد، هرچند آنها اقلیتی هستند که نمیتوانند روند دیپلماتیک جاری را متوقف کنند. در حالی که رهبری تهران در خارج از کشور چهرهای باز از خود نشان میدهد، سرکوب در داخل ادامه دارد و این امر تردیدهایی را در مورد میزان تعهد واقعی ایران به اصلاحات ایجاد کرده است. با این حال، اولویت سیاست خارجی به وضوح مشخص است: دستیابی به رهایی اقتصادی از طریق تعامل، بهویژه با ایالات متحده، و در عین حال مهار ناآرامیهای داخلی.
۲. نزدیکی ایران و عربستان: مدیریت ریسک به جای ثبات منطقهای
نزدیکی ایران و عربستان سعودی که با میانجیگری چین در سال ۲۰۲۳ صورت گرفت، یک حرکت تاکتیکی به سمت کاهش تنشها محسوب میشود، اما ثبات بلندمدت در خلیج فارس همچنان نامطمئن است. تلاشهای اخیر عربستان، از جمله سفر وزیر دفاع، خالد بن سلمان، به تهران در آوریل ۲۰۲۵، نشاندهنده تمایل ریاض برای کاهش ریسکهای احتمالی ناشی از درگیری میان ایران و ایالات متحده است. عربستان با تعامل مستقیم با رهبری نظامی ایران، بهویژه سپاه پاسداران، به دنبال کسب اطمینان و اعمال نفوذ بر موضع منطقهای تهران است؛ موضعی که آنها معتقدند بیشتر از سوی بازیگران نظامی هدایت میشود تا دیپلماتها.
این رویکرد، استراتژی عملگرایانه عربستان را نشان میدهد که هدف آن اجتناب از درگیریهای منطقهای است، نه ایجاد یک همراستایی بلندمدت. در حالی که برخی در تهران گمان میکنند ایالات متحده پشت صحنه در حال هماهنگی است و استراتژی «دو ستون» یعنی کنترل مشترک منطقه توسط ایران و عربستان را احیا میکند، اما این دیدگاه احتمالاً اهمیت اهداف استراتژیک کنونی واشنگتن را بیش از حد برآورد میکند.
در واقع، عربستان سعودی در حال استفاده از روابط بهبود یافته با ایران برای ایجاد توازن در برابر فشارهای ایالات متحده و اسرائیل است، بهویژه در موضوع عادیسازی روابط با بیتالمقدس. اگرچه روابط ایران و عربستان به بالاترین سطح خود در دو دهه اخیر رسیده، این تنشزدایی بیشتر ابزاری برای مدیریت ریسک متقابل است تا پایهای برای ثبات پایدار. رقابتهای ساختاری و فشارهای خارجی همچنان پابرجاست و تحقق صلح پایدار، شکننده و وابسته به تحولات گستردهتر منطقهای است.
۳. چرخش راهبردی به شرق: محدودیتهای روابط ایران با روسیه و چین
روابط روبهرشد ایران با روسیه و چین، سیاست خارجی این کشور را عمدتاً به عنوان راهبردی برای مقابله با تحریمهای ایالات متحده بازتعریف کرده است، اما محدودیتهای قابلتوجهی همچنان باقیماندهاند. ایران تلاش میکند تا از شراکت در چارچوبهایی مانند سازمان بریکس متشکل از ۱۰ کشور که با ابتکار روسیه شکل گرفته و سازمان همکاری شانگهای (SCO) به رهبری چین، برای مقاومت در برابر فشارهای آمریکا بهرهبرداری کند. همچنین انتظار میرود توافق تجارت آزاد با روسیه، تجارت دوجانبه را تقویت کند.
با این حال، بخش عمدهای از رشد اخیر در تجارت ایران و روسیه ناشی از رویدادهای خارجی همچون تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ و تحریمهای متعاقب غرب بوده است و نه از همسویی راهبردی عمیق. در مسائل منطقهای بهویژه در موضوع اسرائیل و آینده سیاسی سوریه پس از بشار اسد نیز، ایران و روسیه دارای همگرایی کامل نیستند. تهران نسبت به تعهد واقعی مسکو به اهداف مشترک تردید دارد و در مناطقی چون قفقاز جنوبی، معمولاً اقدام هماهنگی میان آنها صورت نمیگیرد.
در حالی که رهبر عالی آیتالله علی خامنهای، همچنان به روابط بلندمدت با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، پایبند است، اتکای ایران به روسیه بیشتر جنبه تاکتیکی دارد تا راهبردی. ایران از این شراکتها برای حفظ اهرم فشار استفاده میکند، در حالی که همزمان وارد گفتوگوهای محتاطانه با ایالات متحده میشود. با این حال، بیاعتمادی به روسیه در هر دو محفل ایرانی و غربی باقی است.
در نهایت، چرخش ایران به شرق، بازتابی از ضرورت است، نه یک تغییر عمیق، و موضع راهبردی آن همچنان سیال باقی میماند و تحت تأثیر پویاییهای در حال تغییر جهانی و منطقهای قرار دارد.
۴. فشارهای داخلی و بازتنظیم سیاست خارجی
ناآرامیهای سیاسی داخلی و مشکلات اقتصادی ایران، تأثیر بسزایی در سیاست خارجی این کشور داشته و تهران را به سوی رویکردی عملگرایانهتر و کمتر ایدئولوژیک سوق دادهاند. در مواجهه با نارضایتی عمومی از سوءمدیریت اقتصادی و انزوای بینالمللی، رهبری ایران در حال بازنگری در سیاستهای تقابلی خود است. یکی از عوامل کلیدی این تغییر، تضاد آشکار با کشورهای عرب خلیج فارس، بهویژه عربستان سعودی است که از سیاستهای مذهبیمحور فاصله گرفته و به راهبردهای مبتنی بر تجارت و یکپارچگی جهانی روی آوردهاند. این کشورها با همراستایی با قدرتهای جهانی و اولویت دادن به دیپلماسی اقتصادی، از ایران در نفوذ منطقهای پیشی گرفتهاند.
مفسران ایرانی بهطور فزایندهای استدلال میکنند که پایبندی تهران به مواضع ایدئولوژیک، آن را منزوی کرده، در حالی که رقبای عرب آن به قطبهای اقتصادی بدل شدهاند. فشار ناشی از اعتراضات داخلی و سختیهای اقتصادی، اجماع روبهرشدی را بهوجود آورده که ایران باید از تقسیمبندیهای سادهانگارانه شرق و غرب عبور کرده و به جای آن، دیپلماسی انعطافپذیر و تجارتمحور را اتخاذ کند.
تحول عربستان سعودی در این زمینه، بهویژه تأثیرگذار بوده و به ایران نشان داده است که بقا در دنیای جهانیشده، نیازمند سازگاری است نه سخت گیری ایدئولوژیک. تعامل ایران با دولت ترامپ نیز بازتابی از همین تغییر درونی است — تلاشی برای دستیابی به رهایی اقتصادی و بازگشت به نظام بینالملل بهمنظور تثبیت وضعیت داخلی. امید این است که عملگرایی، نه شعارها، جایگاه منطقهای و بینالمللی ایران را احیا کند.
۵. جنگ نیابتی تحت فشار: بازتنظیم تاکتیکی
راهبرد منطقهای ایران در حمایت از گروههای نیابتی مانند حزبالله، حماس و حوثیها به دلیل تغییر پویایی و افزایش فشار ایالات متحده با چالشهای فزایندهای در زمینه پیوستگی مواجه شده است.
گزارشهای اخیر حاکی از آن است که تهران با ادعاهایی مبنی بر عقبنشینی نیروهای ایرانی از یمن برای اجتناب از درگیری مستقیم با آمریکا در حال بازنگری در حمایت خود از حوثیها است. این بازتنظیم، بیانگر نیاز فوری تهران به اولویتبندی امنیت خود در مواجهه با افزایش حملات هوایی ایالات متحده و حضور فزاینده نظامی آمریکا در دریای سرخ و اقیانوس هند است.
پیام ایران به حوثیها و شبهنظامیان عراقی برای خویشتنداری، نشاندهنده یک چرخش راهبردی است. به جای تشدید تنش از طریق نیابتیها، به نظر میرسد تهران تمرکز خود را بر مدیریت تنشها و جلوگیری از بهانهدادن به ترامپ برای حملات مستقیم گذاشته است.
حوثیها که اکنون از سوی واشنگتن بار دیگر بهعنوان سازمان تروریستی شناخته شدهاند، فعالیت خود را کاهش دادهاند که نشاندهنده تمایل ایران برای کاهش فشار بینالمللی و حتی ایفای نقش میانجیگرانه است.
علاوه بر این، ایران از نقش فزاینده قدرتهای خارجی مانند روسیه و چین در پویاییهای نیابتی آگاهی دارد؛ این امر نفوذ تهران را پیچیدهتر کرده است. اتهاماتی مبنی بر اینکه روسیه به حوثیها اطلاعات و تسلیحات میدهد، نشان میدهد این گروهها دیگر بهطور کامل تحت فرمان ایران عمل نمیکنند و کنترل تهران بر آنها تضعیف شده است.
این تغییر لزوماً به معنای کنار گذاشتن کامل جنگ نیابتی نیست، بلکه بازتابی از بازتنظیم عملگرایانه است. ایران در تلاش است تا از تشدید پرهزینه درگیریها پرهیز کند و در عین حال نفوذ منطقهای خود را حفظ کند. راهبرد نیابتی که زمانی مرکز سیاست منطقهای ایران بود، اکنون در رقابت با رویکردی محتاطانهتر و متمرکز بر بقا قرار گرفته است. بنابراین، حمایت ایران از بازیگران بیثباتکننده، انتخابیتر و تاکتیکیتر شده و نه یک تعهد کلی، که نشاندهنده تردیدهای فزاینده درباره پایداری این راهبرد است.
سیاست خارجی ایران در یک نقطه عطف: چالشها و فرصتها
در پنج سال آینده، سیاست خارجی ایران با دو چالش بههمپیوسته مواجه خواهد بود: عبور از رکود اقتصادی و کنار زدن سلطه ایدئولوگهای تندرو. منتقدان داخلی ایران معتقدند تحلیلگران تندرو سیاست خارجی، که فاقد تجربه جهانی و درک دقیق هستند، کشور را به سوی انزوای راهبردی سوق دادهاند. اتکای آنها به شعارهای مذهبی و ضدغربی، ایران را از نظام بینالمللی دور کرده است، بهویژه در شرایطی که رقبای ایران در خلیج فارس، مانند عربستان سعودی، با اتخاذ دیپلماسی عملگرایانه و تجارتمحور، بهسرعت پیش میروند.
از لحاظ اقتصادی، ایران با ضعیفترین موقعیت خود از زمان جنگ ایران و عراق روبرو است و تحت فشار نظامهای مالی ناکارآمد، بحرانهای زیستمحیطی، و در بیاعتمادی گسترده عمومی قرار دارد. این وضعیت، توانایی تهران را برای استفاده از سیاست خارجی بهمنظور بازیابی اقتصادی بهشدت محدود کرده است. بدون اصلاحات، این رژیم فاقد سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی لازم برای اجرای پروژههای بزرگ اقتصادی است، در حالی که گروههای ذینفع تثبیتشده با هرگونه تغییری که بتواند به نفع عموم مردم باشد، مخالفت میکنند.
با این حال، فرصتهایی نیز وجود دارد. تعامل با ایالات متحده در خصوص توافق احتمالی هستهای میتواند منجر به کاهش تحریمها و باز شدن مسیر رشد اقتصادی شود، مشروط بر آنکه عملگرایان بار دیگر نفوذ خود را بازیابند. میانهروها با درک این نکته که بحرانهای اقتصادی ایران ریشه در سیاست خارجی تقابلی دارد، خواستار چرخش به سمت دیپلماسی و یکپارچگی جهانی هستند. در نهایت، بزرگترین فرصت ایران در گرو کنار گذاشتن سخت گیری ایدئولوژیک و در پیش گرفتن عملگرایی اقتصادی است؛ اما تحقق این امر وابسته به غلبه بر سیطره نیروهای تندرو است.
*مطلب فوق صرفا ترجمه کامل تحلیل اندیشکده فوق می باشد و بیانگر دیدگاه تحریریه نیست
پایان/
نظر شما