آیا ترامپ به پایان خط رسیده؟

از گزارش‌های نگران‌کننده پزشکی گرفته تا تنش‌های فزاینده در عرصه سیاست خارجی، از سقوط محبوبیت در نظرسنجی‌ها تا تصمیمات بحث‌برانگیز تجاری و حتی پرونده‌های قدیمی که دوباره سر باز کرده‌اند — همه و همه دست به دست هم داده‌اند تا رئیس‌جمهوری که زمانی با چهره‌ای مقتدر و بی‌پروایانه شناخته می‌شد، اکنون در مرکز یک طوفان سهمگین قرار گیرد.

به گزارش تحریریه، رسانه خصوصی توتیاو (متعلق به شرکت فناوری بایت‌دنس چین) هشدار داد که ترامپ در محاصره بحران‌هایی است که یکی‌یکی مشروعیت سیاسی‌اش را می‌بلعند.

بیماری و ضعف جسمی؛ آیا «سکان‌دار» می‌تواند تا پایان دوام بیاورد؟

در ۱۷ ژوئیه، کاخ سفید گزارشی رسمی درباره وضعیت سلامت ترامپ منتشر کرد. خبری که شاید کسی را شگفت‌زده نکرد، اما آنچه رسانه‌ها و افکار عمومی را به فکر فرو برد، تأیید همان حدس و گمان‌هایی بود که از پیش وجود داشت.

سخنگوی کاخ سفید، کرولاین لیویت، اعلام کرد ترامپ از نوعی بیماری وریدی رنج می‌برد—نوعی اختلال گردش خون که در میان سالمندان شایع است و می‌تواند بر توان حرکتی و فعالیت‌های روزمره تأثیر بگذارد.

اما این صرفاً یک اعلام رسمی نبود. انتشار تصاویری از ترامپ با قدم‌هایی لرزان هنگام سوار شدن به هواپیما، کبودی‌هایی روی دستش، و تورم در ناحیه ساق پا، کافی بود تا شبکه‌های اجتماعی منفجر شوند.

کاربران بی‌درنگ به یاد زمانی افتادند که ترامپ، جو بایدن را به خاطر «پیری و ناتوانی جسمی» مورد تمسخر قرار می‌داد—و حالا خود او در موقعیتی مشابه قرار گرفته است.

اما آنچه موج اصلی واکنش‌ها را شکل داد، تنها نگرانی درباره سلامتی رئیس‌جمهور نبود؛ بلکه این پرسش جدی بود که: آیا ترامپ واقعاً توانایی ادامه رهبری کشور را دارد؟

آیا ترامپ به پایان خط رسیده؟

ابهام در سلامت روانی؛ اعتماد عمومی در حال فروریختن است

در ماه آوریل، کاخ سفید مدعی شد که ترامپ در آزمون شناختی (Cognitive Test) موفق به کسب «نمره کامل» شده است. اما نکته عجیب اینجاست که هیچ اطلاعاتی درباره نهاد برگزارکننده این آزمون، محتوای دقیق آن یا نحوه ارزیابی و نمره‌دهی منتشر نشد.

همین پنهان‌کاری‌ها باعث شده تردید عمومی نسبت به صحت ادعاها افزایش یابد. چرا که در دنیای امروز، سلامت رئیس‌جمهور نه یک موضوع شخصی، بلکه مسئله‌ای حیاتی برای ثبات کشور، اعتماد مردم و اعتبار دیپلماتیک ایالات متحده در صحنه جهانی است.

در چنین شرایطی، هر ابهامی در مورد وضعیت جسمی یا ذهنی رئیس‌جمهور، مستقیماً تبدیل به نگرانی‌های امنیتی و سیاسی خواهد شد.

Trump is trying to distance himself from Project 2025 -- but its architects  helped shape his RNC party platform - ABC News

سقوط آزاد در نظرسنجی‌ها؛ پایگاه‌های وفادار هم در حال ریزش‌اند

در تازه‌ترین نظرسنجی مشترک روزنامه واشنگتن‌پست و شبکه ABC که در ماه ژوئیه منتشر شد، ۵۰٪ از بزرگ‌سالان آمریکایی گفته‌اند که ترامپ «بیش از آن‌که مفید باشد، به کشور آسیب زده است». در حالی که تنها ۲۵٪ معتقدند سیاست‌های او تأثیر مثبتی داشته‌اند.

این آمار به خودی خود نگران‌کننده است، اما آنچه زنگ خطر جدی‌تری به صدا درآورده، ریزش حمایت در مناطقی است که تا پیش از این، پایگاه وفادار و به‌اصطلاح «انبار رأی» ترامپ محسوب می‌شدند — به‌ویژه منطقه موسوم به کمربند زنگ‌زده (Rust Belt) در شمال‌شرقی و اطراف دریاچه‌های بزرگ، که پایگاه سنتی کارگران صنعتی و طبقه متوسط سفیدپوست است.

این طبقه اجتماعی که در انتخابات‌های گذشته نقش مهمی در صعود ترامپ ایفا کرده بود، حالا دیگر با دیدی تردیدآمیز به سیاست‌های او می‌نگرد:

  • سیاست‌های سخت‌گیرانه مهاجرتی، نه‌تنها گره‌ای از مشکلات باز نکرده، بلکه به چالش‌های اجتماعی و اقتصادی دامن زده؛
  • تورم روزافزون، سفره خانواده‌های کارگری را کوچک‌تر کرده و نارضایتی گسترده‌ای در پی داشته؛
  • و ماجراجویی‌های نظامی، مانند دستور حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران، برای بسیاری از آمریکایی‌ها به‌ویژه در طبقه کارگر، نشانه‌ای از بی‌ثباتی و بی‌پروایی خطرناک تلقی می‌شود.

در نتیجه، محبوبیت ترامپ به‌طور چشم‌گیری کاهش یافته و به پایین‌ترین سطح تاریخی خود رسیده است — موضوعی که حتی متحدانش را نگران کرده و تحلیل‌گران را به طرح این سؤال وا داشته: آیا ترامپ می‌تواند دوباره روی حمایت همان مردمی حساب کند که یک بار او را به کاخ سفید رساندند؟

تعرفه‌های تازه علیه چین؛ طوفانی علیه سیاست‌های اقتصادی ترامپ

در واپسین روزهای ژوئن، دولت ترامپ اعلام کرد که موج جدیدی از تعرفه‌ها را بر برخی کالاهای وارداتی از چین اعمال خواهد کرد—کالاهایی که عموماً در حوزه فناوری پیشرفته قرار دارند، از جمله تجهیزات تولید نیمه‌هادی، قطعات ارتباطی و محصولات مرتبط با انرژی‌های سبز.

کاخ سفید این اقدام را گامی «ضروری» برای محافظت از صنعت تولید داخلی و بازطراحی زنجیره تأمین ایالات متحده توصیف کرد. اما در عمل، این تصمیم مانند جرقه‌ای در انبار باروت، اعتراضات گسترده‌ای را در میان فعالان اقتصادی، صنایع بزرگ و نهادهای تخصصی به‌دنبال داشت.

انجمن صنایع نیمه‌هادی آمریکا (SIA) در بیانیه‌ای که اوایل ژوئیه منتشر کرد، هشدار داد که این تعرفه‌های تازه «به‌شدت زنجیره تولید تراشه را مختل کرده»، هزینه‌های تولید را بالا می‌برد و موقعیت شرکت‌های آمریکایی در بازار جهانی را تضعیف می‌کند.

New Trump tariff threats rekindle investor concerns about trade and  timelines - The Business Times

شورش غول‌های فناوری

واکنش‌ها تنها محدود به نهادهای صنفی نبود. شرکت‌های بزرگی همچون اینتل، اپل و کوالکام—که ستون‌های اقتصاد دیجیتال ایالات متحده محسوب می‌شوند—رسماً با ارسال نامه‌هایی به کاخ سفید، خواستار بازنگری در سیاست تعرفه‌ای دولت شدند.

در این میان، انجمن فناوری مصرف‌کننده آمریکا (CTA) نیز هشدار داد که این تعرفه‌ها در نهایت هزینه نهایی کالاها را بالا برده و این فشار مستقیماً به دوش مصرف‌کننده آمریکایی منتقل خواهد شد. در شرایطی که کشور همچنان با موجی از تورم بالا دست‌وپنجه نرم می‌کند، این افزایش قیمت می‌تواند وضعیت اقتصادی خانوارها را بحرانی‌تر کند.

بر اساس پیش‌بینی تحلیلی تیم اقتصادی بلومبرگ، اگر تعرفه‌های جدید به‌طور کامل اجرایی شوند، مصرف‌کنندگان آمریکایی تنها در نیمه دوم سال ۲۰۲۵، حدود ۳۲ میلیارد دلار بیشتر هزینه خواهند کرد—رقمی خیره‌کننده که مستقیماً قدرت خرید شهروندان را هدف قرار می‌دهد.

سیاستی اقتصادی یا قمار سیاسی؟

اما این بحران تنها بُعد اقتصادی ندارد؛ از نظر سیاسی نیز به چالشی جدی برای ترامپ تبدیل شده است.

برخی از اعضای جمهوری‌خواه کنگره نگران‌اند که سیاست تعرفه‌ای ترامپ در کوتاه‌مدت فشار سنگینی بر دوش کسب‌وکارهای کوچک و متوسط آمریکایی بگذارد—همان بخش‌هایی که ترامپ بارها آن‌ها را «موتور رشد اقتصادی آمریکا» نامیده بود.

ترامپ که بازسازی صنعت تولید داخلی را یکی از ارکان اصلی دوران ریاست‌جمهوری خود اعلام کرده، حالا با یک معمای جدی مواجه است: چگونه می‌توان در عین اتخاذ سیاست‌های حمایت‌گرایانه، از واقعیات بازار جهانی و اقتصاد مصرف‌محور غافل نماند؟

اگر نتواند میان شعارهای ملی‌گرایانه اقتصادی و الزامات بازار جهانی تعادل برقرار کند، این سیاست نه‌تنها تأثیر اقتصادی مثبتی نخواهد داشت، بلکه مشروعیت و کارآمدی وعده‌های او درباره «عظمت دوباره آمریکا» را نیز زیر سؤال خواهد برد.

Trump and Zelenskiy clash, leaving Ukraine exposed in war with Russia |  Reuters

دیپلماسی ناکام؛ جنگ اوکراین به «کابوس سیاسی» ترامپ بدل شد

هنوز جمله معروف ترامپ از ذهن افکار عمومی پاک نشده است: «من می‌توانم جنگ روسیه و اوکراین را ظرف ۲۴ ساعت به پایان برسانم.»

اما واقعیت میدان، چیزی کاملاً متفاوت نشان داد.

در اوایل ژوئیه، ترامپ یک ابتکار تازه ارائه کرد—طرحی موسوم به «معامله صلح از طریق قدرت» که بر اساس آن، ایالات متحده با اعطای یک بسته نظامی جدید به اوکراین، کرملین را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند.

اما پاسخ‌ها سرد و قاطع بودند:

  • ولودیمیر زلنسکی این پیشنهاد را «غیرواقع‌بینانه» توصیف کرد؛
  • دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، هم صراحتاً گفت: «ما هیچ‌گونه آتش‌بس مشروط به کمک نظامی را نمی‌پذیریم.»

با این واکنش‌ها، نه‌تنها طرح ترامپ بی‌اثر شد، بلکه جایگاه سنتی آمریکا به‌عنوان میانجی فعال در بحران‌های بین‌المللی نیز دچار تزلزل شد.

تصویری که ترامپ از خود به‌عنوان «استاد چانه‌زنی و مذاکره‌گر بزرگ» ساخته بود، در برابر چشم رسانه‌های جهانی به‌تدریج رنگ باخت و ترک برداشت.

Trump's Plan for NATO Is Emerging - POLITICO

وقتی غرب دو پاره شد؛ از جنگ اوکراین تا بحران اعتماد

اگر شکست در حل‌وفصل جنگ اوکراین را بتوان نماد فروپاشی رؤیای ترامپ در شرق اروپا دانست، اجلاس ناتو در بروکسل—که در همان اوایل ژوئیه برگزار شد—نماد شکاف علنی و عمیق با متحدان غربی‌اش بود.

در جریان این نشست، ترامپ از امضای بیانیه‌ای درباره «حمایت بلندمدت از اوکراین» خودداری کرد و دلیلش را این‌گونه توضیح داد:

«اروپایی‌ها سال‌هاست که سوار بر پشت آمریکا حرکت می‌کنند.»

این جمله به‌محض انتشار، موجی از خشم و انتقاد را از سوی رهبران اروپایی به‌دنبال داشت.

صدراعظم آلمان، ترامپ را به «تضعیف انسجام اتحاد» متهم کرد؛ و امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، صراحتاً شعار «استقلال راهبردی» را سر داد—پیامی روشن مبنی بر این‌که اروپا دیگر نمی‌تواند به آمریکا تکیه کند.

هرچند اختلاف نظر میان ترامپ و رهبران اروپایی موضوع تازه‌ای نیست، اما این بار شدت اختلافات و پیامدهایش بسیار عمیق‌تر از گذشته به‌نظر می‌رسد.

حتی کشورهایی که سابقاً از نزدیک‌ترین شرکای آمریکا در ناتو محسوب می‌شدند—مانند لهستان و لیتوانی—اکنون از سناریوی عقب‌نشینی احتمالی آمریکا از تعهدات امنیتی‌اش نگران‌اند.

شکاف در ناتو؛ از روی کاغذ تا به واقعیت

شکاف‌های درون ناتو، حالا دیگر صرفاً یک اختلاف‌نظر سیاسی یا رسانه‌ای نیست—بلکه به سطحی ملموس و نگران‌کننده رسیده است.

سیاست «اول آمریکا» که ترامپ با افتخار آن را در صدر برنامه‌های بین‌المللی‌اش قرار داده بود، به‌تدریج دارد واشنگتن را به یک «غریبه در اروپا» تبدیل می‌کند؛ کشوری که دیگر نه ضامن امنیت، بلکه منبع بی‌ثباتی در اتحادهای سنتی غربی تلقی می‌شود.

اتحادی که روزی با هدف مقابله با تهدیدهای شرقی شکل گرفته بود، حالا از درون توسط اختلافات عمیق بر سر مسئولیت‌پذیری، هزینه‌کرد و نقش‌آفرینی آمریکا، دچار لرزش شده است.

Trump's Epstein Denials Are Ever So Slightly Unconvincing - The Atlantic

پرونده جنجالی «اپستین»؛ آتش زیر خاکستر بازمی‌گردد

اما شاید مرگبارترین ضربه به ترامپ، نه از بیرون بلکه از دل گذشته‌ای است که بسیاری گمان می‌کردند فراموش شده است.

پرونده رسوایی جفری اپستین—سرمایه‌گذار و مجرم جنسی بدنام آمریکایی که مرگ مشکوکش همچنان محل بحث است—بار دیگر سر از رسانه‌ها درآورده و نام ترامپ نیز در حاشیه آن مطرح شده است.

ترامپ خود در گذشته به آشنایی با اپستین اذعان کرده بود، و مدارک متعددی حاکی از روابط اجتماعی دوطرف در سال‌های ابتدایی دهه ۲۰۰۰ وجود دارد.

اکنون، با فشار فزاینده از سوی چهره‌های حزب دموکرات برای انتشار «فهرست افراد مرتبط با پرونده»، کاخ سفید تحت هدایت ترامپ از ارائه پاسخ شفاف طفره می‌رود.

این سکوت، حتی در میان بخش‌هایی از هواداران سرسخت ترامپ در جریان MAGA نیز تردید برانگیخته است. برخی از آن‌ها با تعجب می‌پرسند: «مگر نه اینکه وعده دادی با فساد سیستماتیک مبارزه کنی؟ پس چرا حالا درباره این موضوع سکوت کرده‌ای؟»

آنچه در این میان از دست می‌رود، صرفاً یک موقعیت سیاسی نیست—بلکه ایمان بخش بزرگی از طرفداران سابق اوست. مردی که زمانی نماد شورش علیه ساختار تثبیت‌شده واشنگتن بود، اکنون در نگاه برخی به چهره‌ای بدل شده که خود نیز در دل همان ساختار گرفتار است.

جمع‌بندی: قله قدرت، اما در محاصره بحران

امروز، ترامپ بیش از هر زمان دیگری در معرض بحران‌های هم‌زمان قرار دارد؛ از سلامتی و مشروعیت اخلاقی گرفته تا سیاست خارجی، اقتصادی و ریزش حمایت مردمی.

نکته نگران‌کننده‌تر آن است که این بحران‌ها به‌صورت جداگانه بروز نکرده‌اند، بلکه به شکل زنجیره‌ای و ساختاری یکدیگر را تغذیه کرده و تشدید می‌کنند. این خود نشانه‌ای از یک فروپاشی سیستمی در مرکز قدرت است—نه صرفاً لغزش‌های مقطعی یا اشتباهات مدیریتی.

ترامپ که زمانی با اعتمادبه‌نفسی خیره‌کننده اعلام کرده بود «می‌تواند مسیر تاریخ را تغییر دهد»، اکنون در دل تلاطم جهانی و داخلی، بیش از هر زمان تنها و بی‌پناه به‌نظر می‌رسد.

از آن چهره پرسروصدا و پرنفوذ، فقط تصویری محصور در حاشیه‌ها باقی مانده—و شاید همین باشد که آینده سیاسی او را بیش از هر چیز دیگری تهدید می‌کند.

پایان/

۸ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 33032

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 4 =