در آمریکا ۵٠ درصد سود شرکتهای عضو بورس فقط به ده شرکت تعلق دارد.
در ایران هم ٩٠ درصد صادرات به ١٠٠ شرکت تعلق دارد و ٩ میلیون از ١٢ میلیون فعال اقتصادی که پرونده مالیاتی دارند یا از پرداخت مالیات معاف شدند و یا حداکثر ٣٠ میلیون تومان مالیات پرداخت کردند ، اینها فعالین اقتصادی هستند که به رانت و رابطه دسترسی ندارند ؛ این گروه ٩ میلیونی تحت فشار هزینه برای اداره بیزینس هستند، یعنی اگر بخواهند مثل گذشته اداره شوند دخل شان از خرج شان بیشتر هست به سبب قلت فروش.
فعالین اقتصادی که ٩ میلیون نفرند « مدیر قوی » نمی خواهند مدیری می خواهند که با توجه به شرایط بتواند کار را جمع کند ؛ مدیر جمعکن می خواهند ؛ این شکل جدیدی از مدیریت هست ، مدیری که به رانت و رابطه دسترسی ندارد. فصل مشترک هر ٩ میلیون نفر ، اندک بودن فروش هست ، اما دارند زندگی می کنند ، کار را تعطیل هم نمی کنند ، استراتژی اینها استراتژی خروج نیست و بازار جریان دارد درست مثل زندگی. به هر جهت دارند کار را یک جوری جمع می کنند که تعطیل نشوند.
ویژگی مشترک ٩ میلیون از ١٢ میلیون یک نکته هست : هیچ کدام تسلیم نمی شوند ، هر کدام یک جوری دارند دخل و خرج را بالانس می کنند ، شاید به ٩ میلیون شکل مختلف ، ولی شکل اش مهم نیست ، تسلیم نشدن شان مهم هست.
به این می گویند فهم پایداری غیررسمی و مقاومت روزمره ؛ چیزی که اغلب از نگاه سیاستگذاران کلان پنهان میماند.
قطب چهارم از طرف عرضه: ۹ میلیون مقاوم، بدون رانت، بدون رابطه، اما زنده.
در هر اقتصاد، حتی در اقتصادهایی با توزیع نابرابر رانت و تمرکز قدرت، بخش خاموشی از فعالان اقتصادی وجود دارد که نه به قدرت متصلاند، نه به منابع ترجیحی، اما همچنان پابرجا هستند. در ایران، این گروه حدود ۹ میلیون فعال اقتصادی از مجموع ۱۲ میلیون پرونده مالیاتی را تشکیل میدهند. این گروه، ستون فقرات پایداری روزمرهاند
در حالی که ۵۰درصد سود بورس آمریکا در اختیار ۱۰ شرکت است، و در ایران هم ۹۰درصد صادرات متعلق به ۱۰۰ شرکت، پایداری زیست اقتصادی کشور نه بر دوش این غولها، بلکه بر دوش آن ۹ میلیونی است که هنوز تعطیل نکردهاند.
اینها کار را میچرخانند، چراغ را روشن نگه میدارند، و نه با امید سیاست، بلکه با غریزه بقا زندگی را جلو میبرند.
مدیران باید کار را در شرایط بیمنبع، جمع کنند.
پایان/
نظر شما