جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ زیر تیغ نقد

اعطای نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ به سه پژوهشگر نظریه‌ «رشد نوآورانه» واکنش‌های گسترده‌ای برانگیخته است. در چین، ژو وِن، استاد و پژوهشگر برجسته‌ اقتصاد سیاسی، در مقاله‌ای تحلیلی این تصمیم را نشانه‌ «گسست کامل اقتصاد جریان اصلی از واقعیت» دانسته و از نوبل به‌عنوان «بازی بسته‌ نخبگان غربی» یاد کرده است.

به گزارش تحریریه، ژو وِن(周文)، استاد و معاون دانشکده‌ مارکسیسم دانشگاه فودان چین و مدیر مرکز چینی‌سازی اقتصاد مارکسیستی، در یادداشتی تحلیلی به نقد جهت‌گیری جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ پرداخت.

زمانی که آکادمی سلطنتی علوم سوئد در سال ۲۰۲۵ جایزه نوبل اقتصاد را به جوئل موکیر، فیلیپ آگیون و پیتر هاویت اعطا کرد، با این استدلال که آنان «تبیینی از رشد اقتصادی مبتنی بر نوآوری» ارائه داده‌اند، در محافل اقتصادی جهان نه تحسینی یک‌صدا، بلکه موجی از تردید و پرسش بلند شد:

این جایزه که زمانی «نگین تاج علوم اجتماعی» خوانده می‌شد، اکنون به‌تدریج به بازی ذهنی حلقه‌ای بسته از نخبگان بدل شده است؛ گرایشی که در شرایط بحران اقتصادی جهانی امروز بیش از هر زمان دیگری رنگ و بوی خودسرگرمی و خودشیفتگی آکادمیک گرفته است.

جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ زیر تیغ نقد

گسست از واقعیت: جشن نظریه‌پردازی‌ای که پاسخی به مسائل واقعی ندارد

هسته‌ اصلی دستاورد برندگان نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ در یک جمله خلاصه شده است: «کشف این‌که نوآوری چگونه رشد پایدار را به‌پیش می‌برد». اما این تبیینِ به‌ظاهر ژرف، در واقع از رویارویی با مسائل واقعی و فوری اقتصاد جهانی طفره می‌رود.

موکیر بر این باور است که «تبیین علمی و گشودگی اجتماعی، پیش‌شرط‌های پیشرفت فناورانه‌اند»؛ اما این سخن چیزی بیش از تکرارِ روایت آشنای انقلاب صنعتی نیست. در زمانی که هوش مصنوعی ساختار اشتغال را دگرگون کرده و گذار سبز با بن‌بست‌های فناورانه روبه‌روست، پرداختن به اینکه «چرا بریتانیای قرن هجدهم توانست رشد پایدار را تجربه کند» بیشتر شبیه به سخنرانی نوستالژیک در کلاس تاریخ است تا پاسخ‌گویی به بحران‌های کنونی.

مدل «تخریب خلاق» آگیون و هاویت نیز همین گسست از واقعیت را نشان می‌دهد. آنان با ساختن مدل‌های ریاضیِ دقیق، فرآیند «جایگزینی بنگاه‌های جدید به جای قدیمی‌ها» را به‌زیبایی توصیف کرده‌اند، اما در برابر پدیده‌ «معکوسِ امروز» — رکود ویرانگر — سکوت کرده‌اند: در سطح جهانی، غول‌های فناوری از طریق موانع ثبت اختراع مانع نوآوری می‌شوند و سرمایه‌ مالی از اقتصاد واقعی جدا شده و به سوداگری بی‌پایان مشغول است. چنین واقعیت‌هایی که به‌کلی با منطق «تخریب خلاق» در تضادند، در دستگاه نظریِ برندگان نوبل جایی ندارند.

در حالی که کشورهای درحال‌توسعه با «تنگناهای فناورانه» روبه‌رو هستند و کشورهای پیشرفته در «رکود رشد» دست‌وپا می‌زنند، داوران نوبل همچنان در ستایش چارچوب‌های نظری‌ای کف می‌زنند که نیم‌قرن پیش جوانه زده بود. این گریز جمعی از مسائل واقعی، نشانه‌ بارز همان خودشیفتگی علمی است.

طنز ماجرا آن‌جاست که رئیس کمیته‌ نوبل، پروفسور هاسلر، اعلام کرد برندگان «به ما یادآوری می‌کنند باید از رکود پرهیز کنیم» — اما نظریه‌ ایشان نه می‌تواند پارادوکس رشد در پسِ بدهی ۳۵ تریلیون دلاری آمریکا را توضیح دهد، نه توانسته است به معمای رهایی ۸۰۰ میلیون نفر از فقر در چین از طریق مدلی متفاوت از غرب پاسخ دهد، و نه حتی موفق شده بزرگ‌ترین صحنه‌ کاربرد نوآوری در جهان امروز — یعنی تجربه‌ موفق چین در توسعه‌ فناورانه — را به‌رسمیت بشناسد.

وقتی دستگاه نظری‌ای که دیگر توان توضیح واقعیت را ندارد همچنان می‌تواند بالاترین افتخار اقتصاد را از آنِ خود کند، این خود نشانه‌ آشکارِ فاصله‌ عمیق میان معیارهای جایزه‌ نوبل و رسالت واقعی علم اقتصاد است.

جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ زیر تیغ نقد

چرخه بسته‌ نظریه: بازی درون‌گرایانه‌ی تکرار و فرسایش علمی

نتیجه‌ جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵، تداوم همان ویژگی بارزی است که در یک دهه‌ اخیر بر این جایزه سایه انداخته است: اصلاحات جزئی و آرایش ظاهری در چارچوب نظریات موجود، بدون هیچ تلاشی برای شکستن پارادایم‌های کهنه و آفرینش اندیشه‌ای نو.

پژوهش‌های موکیر در ماهیت خود چیزی نیست جز حاشیه‌نویسی تاریخی بر «نظریه‌ نهادگرایی» داگلاس نورث، و مدل آگیون صرفاً بازنویسی مفهومی است که شومپیتر در سال ۱۹۴۲ با عنوان «تخریب خلاق» مطرح کرده بود، با این تفاوت که اکنون در قالب ریاضیات پیچیده بازسازی شده است. چنین پژوهش‌هایی که در واقع شراب کهنه در بطری نو هستند، وقتی شایسته‌ برترین افتخار اقتصاد شمرده می‌شوند، نشانه‌ای آشکار از فرسودگی خلاقیت در اقتصاد جریان اصلی است.

این درون‌گرایی علمی به‌ویژه در معیارهای انتخاب برندگان کاملاً عیان است. کمیته‌ نوبل اقتصاد به شکل وسواس‌آمیزی توانایی مدل‌سازی ریاضی را معیار اصلی برتری می‌داند؛ در نتیجه، نظریه‌های برگزیده روزبه‌روز از درک عمومی فاصله می‌گیرند. مقاله‌ بنیادین آگیون و هاویت در سال ۱۹۹۲ مملو از معادلات دیفرانسیل و تحلیل‌های تعادلی بود، اما داوران آن را «دستاوردی انقلابی» توصیف کردند؛ در حالی که پژوهش‌هایی که بر مسائل واقعی اقتصاد تمرکز دارند ولی فاقد تزیینات ریاضی‌اند، به حاشیه رانده شدند.

همان‌گونه که بن‌بست اقتصاد نهادگرای جدید نشان داده است، اقتصاد جریان اصلی ترجیح می‌دهد در بنای کهنه‌ نظریه‌ نئوکلاسیک فقط مبلمان تازه‌ای بچیند، نه آنکه چارچوبی نو و واقع‌گرایانه بسازد.

افزون بر این، گرایش‌های ایدئولوژیک در فرآیند داوری، جایزه نوبل را بیش از پیش به ابزاری برای صف‌آرایی ارزشی بدل کرده است. در سال ۲۰۲۴، نوبل اقتصاد به پژوهشگری اعطا شد که مدعی «برتری نظام آمریکایی» بود، بی‌آنکه به تناقض‌های آشکارِ حمایت‌گرایی تجاری و سیاست‌های انسداد فناورانه‌ ایالات متحده اشاره‌ای شود. در ۲۰۲۵ نیز، هرچند نظریه‌ برندگان به‌طور مستقیم شعار ایدئولوژیک سر نمی‌دهد، اما پیش‌فرض پنهان آن چنین است که نوآوری تنها در چارچوب مدل‌های غربی ممکن است — پیش‌فرضی که عمداً دستاوردهای کشورهای نوخاسته، به‌ویژه چین، را در عرصه‌ نوآوری نادیده می‌گیرد.

وقتی جایزه نوبل اقتصاد به بلندگوی مرکزگرایی غربی تبدیل شود، دیگر از بی‌طرفی علمی آن چیزی باقی نمی‌ماند؛ آنچه می‌ماند صرفاً تأیید درون‌گروهی ارزش‌های خودی است، نه جست‌وجوی حقیقتی جهان‌شمول.

بیگانگی رشته: از «تدبیر معیشت مردم» تا نمایش مهارت ذهنی

افول جایزه‌ نوبل اقتصاد در واقع نمونه‌ فشرده‌ای از روند بیگانگی علم اقتصاد است. این جایزه در آغاز برای تجلیل از پژوهش‌هایی پایه‌گذاری شد که «سهمی برجسته در بهبود رفاه بشری» داشته باشند، اما امروز به چرخه‌ای گرفتار آمده است که در آن «نظریه برای نظریه» هدف نهایی است.

کتاب «اقتصاد روشنگرانه» موکیر، گرچه به زبان‌های گوناگون از جمله چینی ترجمه و گسترده خوانده شده، در تحلیل انقلاب صنعتی نتوانسته مسیر قابل اقتباسی برای کشورهای درحال‌توسعه‌ امروز ارائه دهد؛ و مدل رشد شومپیتریِ آگیون، هرچند بارها در مجلات دانشگاهی نقل و نقد شده، هرگز به سیاستی مؤثر برای کاهش شکاف طبقاتی و رفع نابرابری بدل نشده است.

جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ زیر تیغ نقد

این بیگانگی در جهت‌گیری جوایز نوبل به‌روشنی دیده می‌شود. در ده سال گذشته، نوبل اقتصاد پی‌درپی به پژوهش‌های کاملاً نظری مانند نظریه‌ بازی‌ها و اقتصاد رفتاری تعلق گرفته است، در حالی که دانشمندانی که بر مسائل حیاتی معیشتی — چون امنیت غذایی یا امور مالی فراگیر — تمرکز دارند، نادیده گرفته می‌شوند.
در زمانی که بیش از ۸۰۰ میلیون نفر در جهان با تهدید گرسنگی روبه‌رو هستند، داوران نوبل برای «برهان ریاضی تخریب خلاق» کف می‌زنند؛ و هنگامی که کشورهای درحال‌توسعه چشم‌انتظار راهکارهای عملی برای نوآوری فناورانه‌اند، برندگان همچنان از «گشودگی اجتماعی» به‌عنوان اصلی انتزاعی سخن می‌گویند.
این وارونگی ارزش‌ها، شکاف کامل میان جایزه‌ نوبل اقتصاد و آرمان رفاه عمومی را آشکار می‌سازد.

آنچه نگران‌کننده‌تر است، این است که خودفریبی روشنفکرانه مسیر رشد اقتصاد را به بی‌راهه می‌کشاند. پژوهشگران جوان، به امید افزایش احتمال برنده شدن، به سمت مدل‌سازی‌های نظری و مطالعات تاریخیِ انتزاعی روی می‌آورند و مسائل واقعی اقتصاد را کنار می‌گذارند.
این الگوی دانشگاهیِ «هم‌سویی با نوبل» سبب شده است که اقتصاد، روح سنتیِ «تدبیر امور مردم و بهبود زندگی جامعه» را از دست بدهد و به نمایشگاه مهارت‌های ذهنی نخبگان محدود تبدیل شود.

می‌توان پیش‌بینی کرد: آن‌گاه که اقتصاد به سیاستی پوچ بدل شود و جایزه‌ نوبل اقتصاد به ابزار ایدئولوژیک قدرت‌ها تبدیل گردد، فروپاشی این رشته دیگر دور نخواهد بود.

جایزه نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ زیر تیغ نقد

چالش تازه‌ نوبل اقتصاد: فاجعه‌ «اقتصاد تعرفه‌ای» ترامپ

بزرگ‌ترین چالش امروز در برابر جایزه‌ نوبل اقتصاد، پیامدهای ویرانگر «اقتصاد تعرفه‌ای» دونالد ترامپ بر نظام اقتصادی جهان است. درست در زمانی که جهان غرب با شور و هیجان، اعطای نوبل اقتصاد ۲۰۲۵ به نظریه‌ «رشد اقتصادیِ مبتنی بر نوآوری» را جشن می‌گیرد، هر اقدام دولت ترامپ عملاً در تضاد کامل با همین شعارِ «نوآوری برای رشد» قرار دارد.

ترامپ از آغاز فعالیت سیاسی خود، وسواسی فکری نسبت به تعرفه‌ها داشته است — گویی در نگاه او، تعرفه همان عصاره و جوهر اقتصاد است. او باور دارد که با تکیه بر «چماق تعرفه»، می‌توان درِ شکوفایی اقتصادی آمریکا را گشود. اما این طرز فکر در واقع استفاده از کلیدی زنگ‌زده برای باز کردن قفلی هوشمند است؛ تلاشی محکوم به شکست.
ترامپ می‌کوشد با سیاست‌های تعرفه‌ای خود، دوران «شکوه گذشته‌ آمریکا» را بازسازی کند، اما نتیجه‌ نهایی جز عکس خواسته‌ او نخواهد بود. اقتصاد تعرفه‌ای نه‌تنها نمی‌تواند اقتصاد آمریکا را احیا کند، بلکه آن را در باتلاق عمیق‌تری از بحران و تورم فرو می‌برد. سیاست‌های تجاری او، علاوه بر آسیب به صنایع و مصرف‌کنندگان آمریکایی، ضربه‌ای گسترده به اقتصاد جهانی نیز وارد کرده است.
امید آن است که ترامپ هرچه زودتر از این «آزمایش اقتصادیِ خودشیفته‌وار» دست بردارد و اجازه دهد اقتصاد آمریکا به مسیر طبیعی و سالم خود بازگردد.

اعطای جایزه‌ نوبل اقتصاد ۲۰۲۵، در واقع همچون آیینه‌ای است که گم‌گشتگی جمعی اقتصاد جریان اصلی را عیان می‌کند. در زمانی که جهان با رکود رشد، شکاف فزاینده‌ طبقاتی و بن‌بست‌های فناورانه روبه‌روست، داوران نوبل هنوز در میراث نظری نیم‌قرن پیش غرق‌اند و از آن احساس رضایت می‌کنند.
این گرایش دور از واقعیت، درون‌گرا و تنگ‌نظرانه نه‌تنها وزن علمی جایزه‌ نوبل اقتصاد را از میان برده است، بلکه اقتصاد را از رسالت نخستین خود — خدمت به رفاه انسانی — به‌کلی منحرف ساخته است.

بازگشت به رسالت واقعی اقتصاد: از گریز نظری تا خودنجاتی ممکن

اگر جایزه‌ نوبل اقتصاد نمی‌خواهد به نمایش خودپسندانه‌ نخبگان فروکاسته شود، داوران آن باید هرچه زودتر دایره‌ بسته‌ نظریه‌ها و پیش‌داوری‌های ایدئولوژیک را در هم بشکنند و نگاه خود را متوجه پژوهش‌هایی کنند که واقعاً پاسخ‌گوی مسائل زمانه‌اند.

معیار ارزش یک علم اجتماعی، هرگز زیبایی صوری نظریه‌ها نبوده، بلکه همواره توان آن در حل مسائل واقعی بشر است — حقیقتی بدیهی که امروز باید بار دیگر به داوران نوبل اقتصاد یادآوری شود.

هاله‌ درخشان جایزه‌ نوبل اقتصاد زمانی نماد کوشش انسان برای درک ژرف قوانین حاکم بر اقتصاد بود. اما امروز، هنگامی که چارچوب‌های نظری مورد ستایش آن دیگر قادر به تبیین دگرگونی‌های جهان نیستند، و پژوهش‌های مورد حمایت آن از نیازهای واقعی جامعه فاصله گرفته‌اند، این جایزه بر لبه‌ پرتگاهِ خودشیفتگی علمی ایستاده است.

اگر اصلاحی بنیادین صورت نگیرد، با پیشروی هرچه بیشتر کشورها در مسیرهای توسعه‌ متناسب با شرایط بومی خود و با گسترش تجربه‌های متنوع اقتصادی که نظریه‌های غرب‌محور را به چالش می‌کشند، نوبل اقتصاد ناگزیر به حاشیه‌ای شرم‌آور در تاریخ اندیشه‌ اقتصادی بدل خواهد شد.
اما اگر بتواند از این حصار تنگ بیرون آید، گوناگونی را بپذیرد، به واقعیت بازگردد و به عمل متکی شود، هنوز می‌تواند شکوه خود را باز یابد — بار دیگر برای حکمرانی اقتصادی جهانی راه‌حل‌هایی واقعاً سودمند عرضه کند.
چنین تحولی، نه‌تنها راه نجات جایزه‌ نوبل اقتصاد است، بلکه رسالت اصیل خودِ علم اقتصاد نیز همین است: خدمت به انسان.

و درست از همین منظر، برای چین دیگر مهم نیست که اقتصاددانانش برنده‌ نوبل بشوند یا نه. چراکه ملتی با اعتماد به‌نفس، خوداتکا و استوار، هیچ‌گاه نیازی ندارد با «تاجی که دیگران ساخته‌اند» برای خود مشروعیت بخرد. ارزش واقعی، در پیشرفت واقعی و خرد مستقل است، نه در مدال‌هایی که از بیرون به گردن آویخته می‌شود.

پایان/

۲۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 33653

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 8 =