نقد فیلم پرواز برفراز آشیانه فاخته One Flew Over the Cuckoo's Nest 1975

وقتی میلوش فورمن در میانه دهه هفتاد، اقتباس سینمایی از رمان کن کیسی را به پرده آورد، آمریکا هنوز در شوک شکست در جنگ ویتنام و تب‌وتاب جنبش‌های آزادی‌خواهانه بود. پرواز برفراز آشیانه فاخته (در ایران به نام دیوانه از قفس پرید به نمایش درآمد) در چنین فضایی بیش از آنکه یک درام روانشناختی باشد، آیینه‌ای شد برای جامعه‌ای که میان شور زندگی و سایه اقتدار درگیر بود.

وقتی میلوش فورمن (فیلمساز چکی-آمریکایی) در میانه دهه هفتاد، اقتباس سینمایی از رمان کن کیسی را به پرده آورد، آمریکا هنوز در شوک شکست در جنگ ویتنام و تب‌وتاب جنبش‌های آزادی‌خواهانه بود. پرواز برفراز آشیانه فاخته (در ایران به نام دیوانه از قفس پرید به نمایش درآمد) در چنین فضایی بیش از آنکه یک درام روانشناختی باشد، آیینه‌ای شد برای جامعه‌ای که میان شور زندگی و سایه اقتدار درگیر بود.

قلب تپنده فیلم، تقابل میان رندل مک‌مورفی (جک نیکلسون) و پرستار راچد (لوئیز فلچر) است. مک‌مورفی، خلافکاری که به جای زندان به تیمارستان می‌آید، انرژی خام زندگی را به محیطی سرد و بسته تزریق می‌کند. او در نگاه نخست، بی‌ انضباط و هرزه‌ گرد است، اما در عمق وجودش شور آزادی و تجربه رهایی موج می‌ زند.

One Flew Over the Cuckoo's Nest (1975) : r/iwatchedanoldmovie

در مقابل، پرستار راچد قرار دارد. چهره‌ای آرام، منظم و در عین حال هولناک. قدرت او نه در خشونت مستقیم، بلکه در اقتدار سرد بوروکراتیک او نهفته است. او با لبخندی خشک و دفترچه یادداشتش، نه ‌تنها رفتار بیماران، که جان و روح آنها را کنترل می‌ کند. در سکانس مشهور رأی‌ گیری برای تماشای مسابقه بیسبال، تقابل این دو آشکار می‌ شود؛ جایی که مک‌مورفی جمع را به شورش می‌کشاند و حتی وقتی شکست می‌ خورد، با تخیل و وانمودکردن به دیدن مسابقه، نشان می‌ دهد آزادی می‌ تواند حتی در دل خاموشی متولد شود.

بسیاری از منتقدان، آسایشگاه را تمثیلی از جامعه آمریکای پس از جنگ ویتنام دانسته‌ اند. محیطی که در آن، افراد با برچسب «بیمار» یا «غیرنرمال» در قفس نظم و قانون گرفتار می‌ شوند. پرستار راچد در این خوانش همان دولت و نهادهای قدرت است؛ اقتدار سردی که جوانان را به جنگی بی‌ معنا فرستاد و هر صدای مخالفی را سرکوب کرد.

از منظر اجتماعی مک‌مورفی را می توان در این میان صدای جنبش‌ های آزادی‌خواه دانست. شورشی که با سفر ماهیگیری، جلسات شلوغ و حتی گزارش خیالی یک مسابقه ورزشی، دیگران را به تجربه آزادی و مشارکت دعوت می‌ کند. بیماران منفعل آسایشگاه همان مردمی‌ هستند که میان سکوت و اعتراض در نوسانند.

اگر بخواهیم از زاویه روانشناسی به فیلم نگاه کنیم، تقابل فرویدی نهاد(عنصر زیستی) و ابرمن(عنصر اجتماعی) را پیش رو داریم. مک‌مورفی نماینده نهاد است؛ میل، لذت، خطرپذیری.

CineClub: One Flew Over the Cuckoo's Nest (1975), by Miloš Forman –  Kafkadesk

پرستار راچد ابرمن است؛ قانون، انضباط، سرکوب و بیماران همان «من»ی هستند که میان این دو نیروی متضاد سرگردانند.

سفر ماهیگیری، صحنه‌ ای است که بیماران برای نخستین بار خود واقعی‌ شان را تجربه می‌ کنند. مردانی که پیش‌ تر منفعل و وابسته بودند، در قایق ماهیگیری قهقهه می‌ زنند و مسئولیت به دست می‌ گیرند. این لحظه رهایی روانی است که مک‌مورفی به آن‌ها هدیه می‌کند.

یکی از بحث‌برانگیزترین جنبه‌های فیلم، تصویر پرستار راچد است. آیا فیلم با قرار دادن تنها زن قدرتمند داستان در جایگاه آنتاگونیست، به ورطه زن‌ستیزی نمی‌افتد؟ پاسخ پیچیده است.

راچد از آن دسته آنتاگونیست‌هایی است که به جای خشونت مستقیم، با نظم و قانون سرکوب می‌ کند. هم در سطح فردی (تقابل با مک‌مورفی) و هم در سطح نمادین (نمایندگی اقتدار جامعه) دشمن است. قدرتش نه در فریاد، بلکه در سکوت، آرامش و کنترل نرم است.

Louise Fletcher: 5 Things About The Oscar Winner Dead At 88 – Hollywood Life

به همین دلیل است که پرستار راچد در تاریخ سینما، به‌ عنوان یکی از هولناکترین ضدقهرمانها شناخته می‌ شود؛ چون او چیزی را نمایندگی می‌ کند که از هر هیولایی ترسناکتر است؛ اقتدار بی‌چهره‌ای که لبخند می‌ زند، اما نفس آزادی را می‌ بُرد.

از یک سو، راچد هم مادر کنترلگر است و هم عامل مرگ بیلی، جوانی که پس از تجربه‌ای کوتاه از رهایی، با تهدید «به مادرت می‌گم» به مرز خودکشی میرسد. این خوانش، زن را سرچشمه فشار روانی و محدودیت معرفی می‌ کند.

اما از سوی دیگر، می‌ توان گفت راچد بیش از آنکه زن باشد، چهره اقتدار بوروکراتیک است. او جنسیت ندارد؛ بلکه نماد نظامی است که با انضباط سرد و قوانین بی‌ روح، انسانها را له می‌ کند.

در نهایت، شورش مک‌مورفی با خشونت خاموش می‌ شود؛ او پس از نوعی شوک درمانی الکتریکی تشنج‌آور به موجودی بی‌ جان بدل می‌ شود. اما شخصیت سرخپوست بزرگ، بیماری که سالها در سکوت و انزوا به سر برده بود، با کشتن مک‌مورفی و شکستن دیوار آسایشگاه، میراث او را ادامه می‌دهد. این لحظه نمادین، پیامی است برای جنبش‌های اجتماعی؛ فرد شورشی شاید نابود شود، اما روح آزادی در دیگری زنده می‌ ماند.

One Flew Over The Cuckoo's Nest Ending Explained

دیوانه از قفس پرید فیلمی است درباره شور زندگی در برابر نظم بیرحم، درباره امکان رهایی حتی در تاریکترین قفس ها. از زاویه روانشناسی فرویدی، نبرد نهاد و ابرمن را به تصویر می‌ کشد؛ از زاویه اجتماعی، نقدی است بر جامعه پس از ویتنام و اقتدار بوروکراتیک؛ و از منظر جنسیت، پرسشی را پیش می‌ کشد که هنوز تازه است: آیا هر زن قدرتمند در سینما محکوم است به تصویر منفی؟

شاید پاسخ قطعی نباشد، اما یک چیز روشن است؛ این فیلم، با بازی‌ های درخشان نیکلسون و فلچر و پایان به‌ یادماندنی‌ اش، همچنان یکی از پرشورترین بیانیه‌ های سینما علیه اقتدارگرایی باقی مانده است.

پایان/

۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
کد خبر: 33838

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 7 =