به گزارش تحریریه، شیه شیائو رونگ(薛小荣)، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، در تحلیلی تازه به بررسی ابعاد حقوقی، سیاسی و راهبردی یورش نیروهای ویژه آمریکا به کشتی باری حرکتکرده از چین پرداخته است.
در تاریخ ۱۳ دسامبر ۲۰۲۵، روزنامه والاستریت ژورنال خبری افشاگرانه و تکاندهنده منتشر کرد. بر اساس این گزارش، ماه گذشته نیروهای ویژه ارتش آمریکا بر پایه اطلاعاتی فوقمحرمانه مطلع شدند که یک کشتی باری که از چین حرکت کرده، در مسیر بندرعباس ایران قرار دارد. گفته میشود در محموله این کشتی، کالاهایی وجود داشته که ایران قصد خرید آنها را داشته اما این اقلام تحت تحریمهای یکجانبه آمریکا قرار دارند و مواد اولیه کلیدی برای توسعه موشکهای بالستیک محسوب میشوند.
در پی این اطلاعات، نیروهای ویژه آمریکا بلافاصله در آبهای بینالمللی نزدیک سریلانکا این کشتی باری را رهگیری کرده و بهزور بر آن سوار شدند. آنها کاپیتان و خدمه کشتی را تحت کنترل درآورده و با تهدید، آنها را وادار کردند کالاهای ممنوعه را تحویل دهند. سپس نیروهای آمریکایی این اقلام را منهدم کردند و در نهایت به کشتی اجازه دادند به مسیر خود به سمت بندرعباس ادامه دهد.
این رخداد در ماه گذشته اتفاق افتاده بود، اما چرا والاستریت ژورنال تازه در ۱۳ دسامبر آن را افشا کرد و چرا این افشاگری بلافاصله موجی از شوک و نگرانی جهانی به راه انداخت؟
دلیلش روشن است: افکار عمومی بهخوبی میدانند که رهبران چین و آمریکا به نوعی اجماع دست یافتهاند و دو کشور وارد یک دوره «آتشبس موقت» شدهاند. حتی رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، نیز اعلام کرده بود که قصد دارد از خاورمیانه عقبنشینی کند یا دستکم شدت فعالیتهای آمریکا در این منطقه را کاهش دهد و تمرکز خود را بر تثبیت سلطه ایالات متحده در نیمکره غربی بگذارد. با این حال، اکنون آمریکا دوباره به یک کشتی مرتبط با چین دستاندازی کرده است. این پرسش جدی مطرح میشود: آیا واشنگتن واقعاً خواهان همزیستی مسالمتآمیز میان چین و آمریکاست یا نه؟

ما متن کامل گزارش والاستریت ژورنال را با دقت بررسی کردیم و دریافتیم که در بازنشر این خبر توسط برخی رسانهها، سه نکته مهم بهدرستی توضیح داده نشده است:
نخست آنکه کشتی باریای که نیروهای ویژه آمریکا بر آن یورش بردند، هرچند از یک بندر چین حرکت کرده بود، اما تحت پرچم پاناما فعالیت میکرد. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که هدف عملیات نیروهای ویژه آمریکا، از نظر حقوقی یک کشتی پانامایی بوده است، نه یک کشتی با پرچم چین.
دوم آنکه محل رهگیری یا حمله نیروهای ویژه آمریکا، آبهای بینالمللی نزدیک سریلانکا بوده و نه آبهای سرزمینی این کشور. نیروهای ویژه آمریکا در این منطقه رفتاری کاملاً بیپروا از خود نشان دادهاند و عملاً آبهای آزاد را همچون حیاط خلوت ایالات متحده تلقی کردهاند.
سوم آنکه این عملیات در ماه گذشته انجام شده بود، اما والاستریت ژورنال تنها در ۱۳ دسامبر اقدام به افشای آن کرد؛ افشایی که تازه در این مقطع زمانی باعث جلب توجه گسترده افکار عمومی و رسانههای جهان شد.
بر اساس اطلاعات مختلفی که از چین به دست آمده، وزارت امور خارجه این کشور پیشتر واکنشی رسمی به این موضوع نشان نداده است. این پرسش مطرح میشود که آیا ما از این مسئله بیاطلاع بودهایم، یا آگاهانه نسبت به آن چشمپوشی کردهایم؟
اما صرفنظر از موضع چین، زمانی که والاستریت ژورنال خبر یورش نیروهای ویژه آمریکا به یک کشتی باری مرتبط با چین را افشا کرد، بهراحتی ذهنها به ۳۲ سال پیش بازمیگردد؛ زمانی که دقیقاً در همین آبها، نیروهای ویژه آمریکا به کشتی«یین هه» چین یورش بردند.

در سال ۱۹۹۳، نیروهای نظامی آمریکا با ادعای حمل مواد شیمیایی ممنوعه برای ایران، کشتی باری یین هه (银河号) چین را در آبهای آزاد اقیانوس هند متوقف و برای هفتهها تحت فشار قرار دادند. این کشتی پس از بازرسیهای گسترده و تحقیرآمیز، بدون یافتن هیچگونه محموله غیرقانونی آزاد شد، اما این حادثه بهعنوان یکی از نمونههای بارز اعمال زور و یکجانبهگرایی آمریکا علیه چین در حافظه تاریخی روابط دو کشور باقی ماند.
اقدام کنونی آمریکا بهسادگی این گمان را ایجاد میکند که آیا واشنگتن در بحبوحه آتشبس چین و آمریکا، قصد دارد بار دیگر سناریوی یین هه را علیه چین تکرار کند؟
به نظر من، احتمال چنین سناریویی نسبتاً پایین است.
نخست آنکه در این عملیات، هدف نیروهای آمریکایی یک کشتی باری بوده که از چین حرکت کرده اما پرچم پاناما را بر فراز خود داشته است. این کشتی از نظر مالکیت، یک کشتی چینی محسوب نمیشود.
دوم آنکه صرفنظر از اینکه کشتی متعلق به چین بوده یا نه، اقدامات خودسرانه نیروهای ویژه آمریکا در عمل به منافع چین لطمه زده است؛ زیرا این کشتی از یک بندر چین حرکت کرده و حامل کالاهای چینی بوده است. با این حال، نیروهای ویژه آمریکا در جریان یورش و بازرسی کشتی، نه کشور صاحب پرچم، یعنی پاناما را مطلع کردند و نه کشور مبدأ کالا، یعنی چین را در جریان گذاشتند. این موضوع بهخودیخود نشاندهنده نقض آشکار رویهها و تشریفات قانونی است.
سوم آنکه هرچند نیروهای ویژه آمریکا این کشتی را در آبهای بینالمللی متوقف و بازرسی کردهاند، اما پرسش اساسی این است که چه کسی به ارتش آمریکا چنین حقی داده است که کشتیهای متعلق به دیگر کشورهای دارای حاکمیت را در آبهای آزاد مورد تفتیش قرار دهد؟ تحریمهای اعمالشده علیه ایران صرفاً تحریمهای یکجانبه ایالات متحده هستند و از حمایت چین، روسیه یا دیگر کشورها برخوردار نیستند. اعمال صلاحیت یکجانبه آمریکا اکنون به سطحی کاملاً افسارگسیخته رسیده است.
اینها سه مسئله اصلی هستند که باید برای روشن شدن حقیقت، بهدرستی مورد توجه قرار گیرند. اما آنچه اکنون باید دربارهاش صحبت کنیم، افشای خبر توسط والاستریت ژورنال در ۱۳ دسامبر است. ما ناچاریم این افشاگری را در چارچوبی گستردهتر بررسی کنیم:

چرا والاستریت ژورنال تصمیم گرفت درست در این مقطع زمانی، رویدادی را که یک ماه پیش رخ داده بود، رسانهای کند؟
به باور من، دلیل اصلی این اقدام به تاریخ ۵ دسامبر بازمیگردد؛ زمانی که رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، «راهبرد امنیت ملی» ایالات متحده را تصویب کرد. بر اساس این راهبرد، آمریکا وارد مرحلهای از انقباض و عقبنشینی راهبردی در سطح جهانی شده و تمرکز خود را بهطور کامل بر نیمکره غربی معطوف کرده است. به بیان خود ترامپ، هدف این است که نیمکره غربی به حیاط خلوت آمریکا تبدیل شود و بار دیگر تحت سلطه نسخه ترامپیِ دکترین مونرو قرار گیرد.
ایالات متحده قصد دارد از طریق احیای درونی و بازیابی توان خود، پایههای هژمونی آمریکا را مستحکم کند و پس از آنکه توانش به حد معینی بازگشت، بار دیگر با قدرت به صحنه جهانی بازگردد
در شرایطی که دونالد ترامپ بهصراحت اعلام کرده است ایالات متحده وارد مرحله عقبنشینی راهبردی میشود و نباید بهسادگی در اروپا، خاورمیانه و منطقه آسیا–اقیانوسیه تنش و بحران ایجاد کند، این پرسش مطرح میشود که:
چرا نیروهای ویژه ارتش آمریکا همچنان دست به اقدامهای خودسرانه میزنند؟
پاسخ این پرسش در واقع پرده از شکافها و تناقضهای درونی دولت ترامپ برمیدارد که عمدتاً در سه محور قابل مشاهده است.
نخستین تناقض به اختلاف صداها در درون ساختار حاکمیت آمریکا بازمیگردد.
پس از انتشار راهبرد امنیت ملی ایالات متحده، چهرههای تندرو و جنگطلب در داخل آمریکا بهشدت از ترامپ ناراضی شدند. هرچند اقدامات رادیکال و تند ترامپ در گذشته حمایت این جریان را تا حدی جلب کرده بود، اما اعلام نسخه جدید راهبرد امنیت ملی در عمل بهمنزله اعتراف به این واقعیت است که توان کنونی آمریکا دیگر آنقدر نیست که بتواند بر کل جهان سلطه داشته باشد. این اعتراف، رؤیای آن دسته از نخبگان سیاسی جنگطلب را که همچنان آمریکا را ابرقدرت بلامنازع دوران جنگ سرد میدانند، در هم شکست و موجب سرخوردگی عمیق آنها شد. از همین رو، آنها تلاش میکنند از راههای گوناگون نارضایتی خود از ترامپ را به نمایش بگذارند.
دقیقاً در همین چارچوب است که میتوان فهمید چرا روزنامه والاستریت ژورنال که اساساً موضعی منتقد و مخالف ترامپ دارد، در این مقطع زمانی اقدام به افشای این ماجرا کرده است.
به باور من، این افشاگری از یکسو با هدف تحت فشار قرار دادن و ضربهزدن سیاسی به ترامپ انجام شده و از سوی دیگر، شکاف عمیق ادراکی و راهبردی میان دولت ترامپ و جریانهای جنگطلب در داخل ساختار قدرت آمریکا را بهروشنی منعکس میکند.

نکته دوم آن است که این ماجرا بهروشنی نشان میدهد توان ترامپ برای اعمال کنترل بر نیروهای نظامی آمریکا در سراسر جهان رو به تضعیف است.
ماه گذشته، وزیر دفاع آمریکا، پیت هگست، یک نمایش مضحک ترتیب داد و با صدور یک دستور اداری، بیش از ۸۰۰ ژنرال و دریاسالار آمریکایی مستقر در خارج از کشور را موظف کرد به خاک آمریکا بازگردند تا در نشستی موسوم به «انضباط و ظاهر نظامی» شرکت کنند؛ نشستی که هدف اصلی آن نمایش وفاداری ارتش به رئیسجمهور ترامپ بود. این اقدام، موجی از نارضایتی و خشم را هم در داخل ارتش آمریکا و هم در بیرون از آن علیه ترامپ و هگست برانگیخت.
پیامد مستقیم این وضعیت آن است که نیروهای نظامی آمریکا که در سراسر جهان پراکندهاند، اکنون تا حدی به نیرویی مهارنشدنی تبدیل شدهاند. کاخ سفید صرفاً نقش منبع تأمین مالی آنها را ایفا میکند، اما دیگر توان مهار و کنترل رفتارشان را ندارد. راهبردهای ترامپ در عمل به منافع ارتش آمریکا آسیب میزند؛ در چنین شرایطی آیا میتوان انتظار داشت که این نیروها دست به دردسرسازی نزنند؟
نکته سوم این است که والاستریت ژورنال در گزارش خود عامدانه بر «کشتی باریای که از چین حرکت کرده» تأکید کرده و حتی در برخی بازنشرهای رسانهای، مستقیماً از آن بهعنوان «کشتی باری چینی» یاد شده است.
این شیوه روایت، بیتردید تلاشی است برای فعالسازی خاطره تاریخی حادثه کشتی یین هه در سال ۱۹۹۳ و از این طریق، تشدید فضای تقابل و رقابت راهبردی میان چین و آمریکا. چنین رویکردی نشان میدهد که چه دیدار ۳۰ اکتبر سران چین و آمریکا در بوسان، و چه تماس تلفنی ابتکاری ترامپ با رهبر چین در شب ۲۴ نوامبر برای مهار مشترک ژاپن، پیشاپیش موجی از نارضایتی را در داخل آمریکا برانگیخته است.
از نگاه این جریانهای تندرو، ترامپ در حال کنار گذاشتن متحدان سنتی آمریکاست؛ امری که برای آنها بههیچوجه قابل تحمل نیست. در منطق این نیروها، تنها با تندتر کردن روابط چین و آمریکا و تنها با قرار دادن دو کشور در وضعیت تقابل و دشمنی است که میتوان از تنش و بحران، سودهای کلان جنگی به دست آورد.
بهطور خلاصه، در ماجرای یورش نیروهای ویژه ارتش آمریکا به کشتی باریای که ماه گذشته از چین حرکت کرده بود، آنچه بیش از هر چیز مورد نیاز است، دستیابی به حقیقت و روشن شدن واقعیتهای پشت پرده این حادثه است.
پایان/













نظر شما