نگاه روسی؛ آیا «توافق‌ ابراهیم» آینده‌ای دارد؟

روند کاهش تنش در خاورمیانه خیلی زود پس از اعلام «معامله قرن» و آغاز توافق‌نامه‌های ابراهیم متوقف شد.

به گزارش تحریریه، «ویکتور اسمیرنوف» رئیس دپارتمان اسرائیل و جوامع یهودی در مؤسسه مطالعات شرقی آکادمی علوم روسیه، سفیر فوق‌العاده و تام‌الاختیار فدراسیون روسیه در پادشاهی بحرین (۲۰۰۸-۲۰۱۵) آورده است: جنگ در خاورمیانه وارد دومین سال خود شده است. وضعیت اسرائیل دشوار است، علی‌رغم تمام پیروزی‌های واقعی و مجازی که رهبری اسرائیل و فرماندهی نظامی آن به‌طور خستگی‌ناپذیر اعلام می‌کنند.

مشکل اصلی این است که دیر یا زود اسرائیل با یک انتخاب استراتژیک مواجه خواهد شد، زمانی که مجبور خواهد بود مسیر تاریخی آینده خود را تعیین کند: آیا با غرب جمعی که وضعیت آن در حال وخامت است باقی بماند یا به نفوذ روزافزون جنوب جهانی که به طور فعال با قالب بریکس تعامل دارد، پاسخ دهد؟ به عبارت دیگر، این احتمال وجود دارد که اسرائیل آینده مجبور شود برای تبدیل شدن به بخشی مهم از اکثریت جهانی “درخواست” دهد.

البته این موضوع فردا یا پس فردا اتفاق نخواهد افتاد. تکیه نتانیاهو به زور هنوز منابع خود را از دست نداده است. از نظر او، این استراتژی جایگزینی ندارد و این امر دو و نیم سال پیش و پیش از تراژدی ۷ اکتبر آشکار شد؛ زمانی که در فوریه ۲۰۲۳ روستای فلسطینی حواره در جنوب نابلس در کرانه باختری رود اردن پس از یک حمله تخریبی توسط شهرک‌نشینان یهودی به آتش کشیده شد.

امروزه، نتانیاهو، وزرا و ژنرال‌های او و عموم مردم اسرائیل در حالت سرخوشی هستند و مصمم‌اند دشمن را شکست دهند. نیازی به تکرار نیست که این دشمن کیست و اسرائیل در چه جبهه‌هایی می‌جنگد، نه تنها برای دفاع از خود، بلکه برای نجات چیزی که نخست‌وزیر با جاه‌طلبی آن را “تمدن انسانی” می‌نامد. و هیچ‌کس واقعاً نمی‌تواند اسرائیل را از “جنگیدن” بازدارد. جامعه جهانی نیز علاقه‌ای به دخالت در این مسائل ندارد. در ۲۸ اکتبر ۲۰۲۴، کنست اسرائیل با ۹۲ رأی موافق در برابر ۱۰ رأی مخالف، قانونی را تصویب کرد که فعالیت‌های آژانس آنروا را در خاک اسرائیل ممنوع می‌کند؛ آژانسی که نقش آن در ارائه کمک‌های بشردوستانه به فلسطینی‌ها غیرقابل جایگزین است. این قانون تصویب شد – و زندگی ادامه یافت.

موضع ایالات متحده درباره اسرائیل و اقداماتش نباید توهم ایجاد کند: فارغ از اینکه چه دولتی در آنجا قدرت دارد و حتی اگر در برهه‌هایی از تاریخ، دیپلماسی آمریکا به صلح‌طلبی کشیده شود، واشنگتن کاملاً با دولت یهودی همدلی می‌کند.

در آینده نزدیک، شاهد ادامه تراژدی کنونی خاورمیانه خواهیم بود، زمانی که اقدامات نظامی که در هیچ قاعده‌ای نمی‌گنجد، در جبهه رویارویی اسرائیل با حماس و حزب‌الله انجام می‌شود و میزان غیرانسانی بودن رفتار طرفین از حد گذشته است. اسرائیل و ایران ضربات سخت و دردناکی را رد و بدل می‌کنند، و این ضربات پیش از ضربه زدن به خاک یکدیگر به نوعی هشداری است – چرا؟ آیا کسی می‌تواند تضمین کند که جبهه‌ای در سوریه به طور ناگهانی علیه اسرائیل باز نمی‌شود تا کانال‌های ارتباطی ایران با حزب‌الله را به‌طور قدرتمندی مسدود کند؟ یا اینکه جوخه‌های انتحاری در میان “اخوان المسلمین” اردن ظاهر نخواهند شد، یا کرانه باختری رود اردن به انفجار نخواهد رسید، یا تروریسم بین‌المللی تلاش نخواهد کرد که جان دوباره‌ای بگیرد؟

با این حال، دیر یا زود، نتانیاهو، که اخیراً ۷۵ ساله شده است، باید در قبال اقدامات خود پاسخگو باشد. نزدیک‌ترین فرصت برای این مسئله، انتخابات کنست در ۲۷ اکتبر ۲۰۲۶ است. تا آن زمان، جامعه اسرائیلی به حد کافی بلوغ یافته خواهد بود تا به ارزیابی مزایا و معایب سیاست‌های دولت انتخابی خود بپردازد. اگرچه امروز شاهد سرخوشی کامل از پیروزی هستیم، زمان اجتناب‌ناپذیر خواهد آمد که شکاف پویای در حال توسعه در درون جامعه اسرائیل میان صهیونیسم لیبرال سکولار و صهیونیسم محافظه‌کار-مذهبی رادیکال آشکار شود. این شکاف به‌طور اجتناب‌ناپذیری بر فرآیندهای ژئوپلیتیک و مسئله حاکمیت دولتی تأثیر خواهد گذاشت.

برای لحظه‌ای به الگوی جهانی تقابل میان غرب جمعی و جنوب جهانی بپردازیم. ماهیت آن این است که نیروهای فراملی – شرکت‌ها و ساختارهای مالی – در برابر دولت‌های ملی قرار گرفته و حاکمیت آنها را نابود و منابعشان را تصاحب می‌کنند. اوکراین یک نمونه بارز در این زمینه است. این کشور حاکمیت خود را از دست داده، با کمک‌های غربی زندگی می‌کند و علاوه بر این، توسط ایالات متحده و متحدانش به ابزاری ضد روسیه تبدیل شده است.

اما اسرائیل در این زمینه چگونه به نظر می‌رسد؟ به ویژه ائتلاف دولتی به رهبری نتانیاهو با شرکایی همچون ایتامار بن‌گویر و تیم او؟ برای آنها، اسرائیل یک دژ محاصره‌شده است و مدافعان آن حتی آماده‌اند که با هژمون در کاخ سفید بحث کنند تا حق خود را برای نابودی کامل دشمن و الحاق سرزمین‌های اشغالی حفظ کنند. نیازی به اغراق در اهمیت اختلافات داخلی در ائتلاف حاکم برای آینده اسرائیل نیست، از جمله استعفای وزیر دفاع یواف گالانت، انتصاب ایزرائیل کاتز به جای او و ورود گیدئون ساعر به وزارت خارجه اسرائیل.

اگرچه اختلافات وجود دارد، اما در واقع واشنگتن از این مسئله خشنود است و متحد استراتژیک خود را به مبارزه تشویق می‌کند. تحت دولت جدید دونالد ترامپ نیز در این زمینه تغییر زیادی نخواهد کرد. هدف نهایی چنین سیاستی از سوی ایالات متحده، تکمیل زنجیره بلوک‌های نظامی در اطراف “محور شرارت” (چین، روسیه، کره شمالی، ایران، سوریه و غیره) و تشکیل بلوک ناتوی خاورمیانه است، که باید میان AUKUS و ناتو قرار گیرد و این ساختارهای نظامی را به نوعی “حلقه آناکوندا” متصل کند.

زمانی که نتانیاهو در نشست هفتاد و نهم مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک (۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴) تصاویری را نشان می‌دهد که در یکی از آنها منطقه “کشورهای متبرک” و در دیگری منطقه “کشورهای نفرین شده” با ایران در مرکز آن مشخص شده است، این به شدت به یک “طرح برای آرماگدون آینده” شباهت دارد؛ ادامه‌ای خارق‌العاده برای طرح “محور شرارت” که زمانی توسط رئیس‌جمهور آمریکا، رونالد ریگان، ارائه شد.

باید بار دیگر تأکید کرد که آمریکایی‌ها بسیار با “آرمان اسرائیل” همدلی دارند. آنها تحت هر دولتی، چه در زمان جنگ و چه در دوران صلح‌، به اسرائیل کمک خواهند کرد. آمریکا نمی‌تواند بدون آن زندگی کند. کل تاریخ سیاست خاورمیانه مدرن ایالات متحده، مجموعه‌ای از مداخلات نظامی، جابجایی ناوگان‌های هواپیمابر، و سپس پیشبرد “طرح‌های صلح” بوده است. نویسندگان این طرح‌ها به خوبی شناخته شده‌اند: ویلیام راجرز، هنری کیسینجر، جرج شولتز، ریچارد مورفی، جیمز بیکر، دنیس راس، کاندولیزا رایس و غیره. همان‌طور که لیست نقاط جغرافیایی مهم نیز شناخته شده است: کمپ دیوید، مادرید، اسلو، وایت پلنتیشن، واشنگتن، طابا، شرم‌الشیخ، آناپولیس و غیره. شاید چیزی کم باشد…

طرح «معامله قرن» توسط دونالد ترامپ و توافق‌نامه‌های ابراهیم شایسته توجه ویژه‌ای هستند. در ژانویه ۲۰۲۵، «معامله قرن» پنج‌ساله خواهد شد. نام کامل این ابتکار آمریکایی اخیر «صلح برای رفاه: چشم‌اندازی برای بهبود زندگی فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها» است. این طرح ۱۸۰ صفحه‌ای که به بخش‌های اقتصادی و سیاسی تقسیم شده، در ۲۸ ژانویه ۲۰۲۰ منتشر شد. سند مذکور شامل ۲۳ بخش است که طیف گسترده‌ای از مسائل را پوشش می‌دهد: وضعیت اورشلیم، موضوعات امنیتی، نوار غزه و پناهندگان. علاوه بر این، شامل نقشه‌ها، توضیحات و مطالب دیگری نیز است.

به نظر می‌رسید این سند می‌تواند به‌عنوان پایه‌ای برای مذاکرات عمل کند. در این طرح به مسائلی مانند به رسمیت شناختن متقابل دو دولت، توقف چهار ساله ساخت‌وساز شهرک‌ها در مناطقی که به‌عنوان سرزمین فلسطین شناخته می‌شوند، اشاره شده است. همچنین، به‌طور جداگانه، به اختصاص ۵۰ میلیارد دلار به‌عنوان حمایت مالی برای پروژه‌های اقتصادی در چارچوب این طرح پرداخته شد؛ از جمله ساخت یک راه‌آهن سریع‌السیر و تونل بین کرانه باختری رود اردن و نوار غزه و ایجاد مناطق صنعتی.

اما این طرح موفق نشد، از جمله به این دلیل که ایالات متحده اورشلیم را به‌عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و «اورشلیم شرقی فلسطینی» را به خواست آمریکا به آن سوی دیوار جداسازی منتقل کرد. همچنین قرار بود اسرائیل حدود ۳۰ درصد از اراضی کرانه باختری رود اردن را به خاک خود الحاق کند.

مدتی بعد، آمریکایی‌ها در جهت آشتی جهان عرب با اسرائیل به‌ظاهر «پیشرفت» کردند، اما این نیز به‌زودی به شکست انجامید. مراکش که از به‌رسمیت‌شناختن صحرای غربی به‌عنوان بخشی از خاک خود توسط آمریکا «خشنود» شده بود، به سمت اسرائیل رفت. با این حال، آیا حل مسئله صحرای غربی باید با واشنگتن انجام شود؟ شاید بهتر باشد این مسئله با مشارکت مستقیم طرفین درگیر حل شود.

در ژانویه ۲۰۲۱، سودان در ازای حذف از فهرست کشورهای حامی تروریسم و حل مشکلات بدهی خود، روابط دیپلماتیک با اسرائیل برقرار کرد. اما این «خوشبختی کوتاه‌مدت» بود؛ کودتای نظامی در آوریل ۲۰۲۳ چشم‌انداز نزدیکی سودان و اسرائیل را کم‌رنگ کرد.

به‌طور کلی، پویایی کاهش تنش در خاورمیانه خیلی زود پس از اعلام «معامله قرن» و آغاز توافق‌نامه‌های ابراهیم متوقف شد. امیدها برای مشارکت با کشورهای خلیج فارس (امارات و بحرین) و عادی‌سازی روابط با عربستان سعودی عمدتاً بی‌نتیجه ماند. آیا توافق‌نامه‌های ابراهیم پس از بازگشت ترامپ و تیم پرانرژی او به کاخ سفید ادامه خواهند یافت؟ احتمالاً بله. با این حال، باز هم نتیجه‌ای حاصل نخواهد شد.

دلیل اصلی این است که مشکل فلسطین هنوز حل نشده است. نه هر راه‌حلی، بلکه راه‌حلی که در سخنرانی رئیس‌جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین، در جلسه عمومی شانزدهمین نشست بریکس در قالب «بریکس پلاس» در کازان در ۲۴ اکتبر ۲۰۲۴ مطرح شد: «حل‌وفصل این موضوع باید بر اساس اصول حقوق بین‌الملل پذیرفته‌شده باشد که به‌طور مستقیم بر ایجاد یک دولت مستقل فلسطینی که با اسرائیل به‌طور صلح‌آمیز همزیستی می‌کند، تأکید دارد.» و نکته‌ای که بسیار مهم است: «اصلاح بی‌عدالتی تاریخی نسبت به مردم فلسطین می‌تواند صلح را در خاورمیانه تضمین کند. تا زمانی که این مسئله حل نشود، چرخه خشونت شکسته نخواهد شد. مردم همچنان در فضایی از بحران دائمی با احتمال بازگشت به خشونت‌های گسترده زندگی خواهند کرد.»

به‌عبارت دیگر، لازم است دو نکته به‌طور شفاف درک شود:

اول، بی‌عدالتی تاریخی علیه مردم فلسطین باید اصلاح شود.

دوم، در غیر این صورت، خشونت ادامه خواهد داشت و این درگیری به‌شکل دائمی باقی خواهد ماند.

منبع: ایراس

پایان/

۲۶ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 31099

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 4 =