به گزارش تحریریه، تارنمای شبکه خبری بلومبرگ نوشت، ترامپ در سفر خاورمیانهای خود مدام بیان میکرد اگر به توافقی با ایران برسد خیلی خوشحال خواهد شد. در همین حال، ایران نیز به توافقی نیاز دارد تا جلوی بمبارانشدن توسط اسرائیل را بگیرد و اقتصادش تحت فشار تحریمهای شورای امنیت قرار نگیرد. اگر گزارشهایی که از تهران بیرون میآیند صحیح باشند، این فشارها ایران را به سمت این ایده غیرمعمول، اما قابل توجه سوق داده است: آنها میخواهند با دشمنانش کار کنند نه بر علیهشان، تا برنامه هستهای ایران را بسازند.
در یک همفکری جدید، نوعی فعالیت مشترک میان ایران، عربستان و امارات در کنار سرمایهگذاران بخش خصوصی شامل شرکتهای آمریکایی پیشنهاد شده است. این کنسرسیوم جدید اورانیوم (ماده شکاف پذیر دارای کاربرد در تولید برق، ایزوتوپهای پزشکی و ساخت بمب) غنی خواهد کرد. از آنجا که ایران، اعراب و آمریکاییها و دیگران با یکدیگر کار میکنند، راستیآزمایی برنامه صلحآمیز هستهای، آسان خواهد شد.
ایدهای مشابه جامعه فولاد و زغالسنگ اروپا
در نگاه نخست این ایده عجیب به نظر میرسد. چگونه دشمنان خونی میتوانند در مورد مادهای که یکدیگر را تا آستانه جنگ کشانده است همکاری کنند؟ در نگاه دوم، چنین رویکرد جسورانهای شاید دقیقاً همانچیزی باشد که نگذارد مذاکرات به بنبست برسد.
پیشنهاد ایران یادآور جامعه زغالسنگ و فولاد اروپا است که شش کشور در ۱۹۵۱ آن را بنیان نهادند و توسط فرانسه و آلمان رهبری میشد. این دو کشور به سختی میتوانستند یکدیگر را چیزی غیر از دشمن ببینند. سیاستمداران فرانسوی وقت برای جلوگیری از چهارمین جنگ پیشنهاد حفاظت و نگهداری مشترک مواد مورد استفاده در جنگافزارها یعنی فولاد و زغال سنگ را مطرح کردند. رهبران آلمان که مشتاق آشتی با همسایگان خود بودند، این پیشنهاد را پذیرفتند. این جامعه در نهایت به اتحادیه اروپای امروز منتهی شد.
اورانیوم و پلوتونیوم امروز همان جایگاهی را دارند که فولاد و زغال سنگ در آن زمان داشتند. البته این عناصر بسیار خطرناکتر از فولاد و زغالسنگ هستند و هیچ کسی پیشنهاد نمیکند که خاورمیانه میتواند به اتحادیه اروپای جدید تبدیل شود.
در دهه ۱۹۵۰، آلمان، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی اساساً صلح میخواستند. همانطور که کریم سجادپور در اندیشکده کارنگی هشدار داد، حکومت دینی ایران ممکن است باور داشته باشد که بقای نظام به دشمنی همیشگی با آمریکا و متحدانش وابسته باشد.
انگیزههای طرفین
با این حال، این ایده از ظرافتی برخوردار است. برای مثال، این ترتیبات میتواند به طور نامحدود ادامه یابد. در مقابل، برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) که یک دهه پیش امضا شد، قرار بود محدودیتهای اعمالشده بر ایران را تا سال ۲۰۳۰ به تدریج حذف کند. همچنین این ایده میتواند بزرگترین موانع مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران را بردارد.
ایران مدتها است طبق معاهده منع اشاعه و برجابر حق خود در غنیسازی صلحآمیز هستهای تأکید دارد. در یک کنسرسیوم، ایران میتواند همچنان به غنیسازی ادامه دهد، با این تفاوت که شرکای ایران در این کنسرسیوم میتوانند این را راستیآزمایی کنند و اورانیوم در سطوح پایین غنی میشود که برای کلاهک جنگی مناسب نیست.
عربستان و امارات نیز این کنسرسیوم را خواهند پسندید. آنها میخواهند وارد بازار انرژی هستهای شوند و برای اینکار به اورانیوم نیاز دارند. آنها میتوانند غنیسازی مستقل خودشان را همچون ژاپن و برزیل آغاز کنند و قادرند هر زمان که توسط ایران یا کشور دیگری تهدید شدند، سلاح هستهای را بسازد. در این صورت اشاعه هستهای در جهان سرعت خواهد گرفت. در سناریوی پیشنهادی، آنها بهجای این کار، سهام خود را از کنسرسیوم دریافت خواهند کرد.
و ترامپ؟ او میخواهد اثبات کند (مخصوصاً به کمیتهای در اسلو که جایزه صلح نوبل را اعطا میکند) که صلحآور و البته یک معاملهگر عالی است. با این توافق جدید و مهم او میتواند ادعا کند به توافقی بهتر از برجام که در دوره نخست از آن خارج شد رسیده است. همچنین با ورود کسبوکارهای آمریکایی به کنسرسیوم، او میتواند بگوید که پول زیادی از این طریق به دست خواهد آورد.
البته به آسانی میتوان افق چنین کنسرسیومی را نامحتمل دید و خاورمیانه را با نفرتها و سلاحهای کشندهاش مشاهده کرد که به سمت یک جنگ بزرگ حرکت میکند. اروپای ۱۹۵۱ نیز چنین چشماندازی داشت. ترامپ باید آماده باشد تا در صورت لزوم از زور استفاده کند؛ اما نخست باید این پیشنهاد ایران را بررسی کند.
منبع: اندیشکده تهران
پایان/
نظر شما