به گزارش تحریریه، شیه شائو رونگ، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، دلیل اصلی بیمیلی چین به محکومکردن حملات اسرائیل را انتصاب چهرههای افراطگرا در دولت جدید سوریه میداند.
واکنش محتاطانه چین به حملات اسرائیل علیه سوریه
در پی مجموعهای از حملات هوایی ارتش اسرائیل به خاک سوریه، که به گفته منابع محلی منجر به کشته و زخمی شدن شماری از نیروهای امنیتی سوری و غیرنظامیان شد، خبرنگار تلویزیون شرقیه سعودی و همچنین خبرنگار شبکه الجزیره در جریان نشست خبری وزارت خارجه چین در تاریخ ۲۶ تیر، پرسشی را مطرح کردند: موضع چین در قبال این حملات چیست؟
سخنگوی وزارت امور خارجه چین، لین جیان، در پاسخ اظهار داشت: «حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه باید محترم شمرده شود. بهویژه در شرایط فعلی که اوضاع خاورمیانه در ناآرامی و تنش مداوم است، نباید هیچگونه اقدامی صورت گیرد که منجر به تشدید اوضاع و افزایش تنشها شود.»
این موضعگیری در عین حال که بر اصل احترام به حاکمیت دولتها تأکید دارد، نسبت به رفتار گذشته چین در قبال حملات اسرائیل—که غالباً با محکومیت صریح همراه بود—لحنی بسیار محتاطانهتر دارد.
از دیدار جولانی با ترامپ تا موشکهای اسرائیل؛ سوریه در آستانه فروپاشی؟
در تحولی غیرمنتظره، گروه مسلح مخالف دولت سوریه موسوم به هیئت تحریر الشام (HTS) در یک حمله برقآسا کنترل دمشق را در دست گرفت و به چند دهه حکومت خاندان اسد پایان داد. رهبر این گروه، ابومحمد الجولانی، یکشبه به چهرهای تبدیل شد که غرب از او بهعنوان «مصلحی تازهنفس» یاد میکند. حتی ترامپ شخصاً با او دیدار کرد و همه تحریمها علیه سوریه را لغو نمود.
به گزارش خبرگزاری گلوبال تایمز، تنها شش ماه پس از این دگرگونی سیاسی، نیروی هوایی اسرائیل چندین بار پایتخت سوریه را هدف حملات هوایی دقیق قرار داد. ساختمان وزارت دفاع و ستاد کل ارتش سوریه در این حملات آسیب جدی دیدند.
اگرچه در این حملات به رهبران عالیرتبه آسیبی نرسید، اما اسرائیل بهصراحت اعلام کرد که این تنها آغاز راه است. همزمان، ارتش اسرائیل با کمک نیروهای دروزی در استان سویدا حملات سنگینی انجام داد. دهها حمله هوایی خطوط تدارکاتی HTS را قطع کرد و این گروه افراطگرا را مجبور به عقبنشینی از مناطق محل سکونت دروزیها نمود.
در مورد این جنگ، شعلههای آن بالا گرفته، بسیاری احتمالاً سردرگم شدهاند: آیا نتانیاهو واقعاً دیوانه شده؟ چرا باید دولت جدید سوریه را هدف قرار دهد؟
همانطور که پیشتر گفته شد، رژیم جولانی در خاورمیانه یک «استثنا» به شمار میرفت. برخلاف دولت اسد که متحد نزدیک ایران بود، دولت جدید سوریه خود را به اسرائیل نزدیک کرد و جولانی بلافاصله پس از به قدرت رسیدن، پیامهای مثبتی برای آمریکا و اسرائیل فرستاد.
اما حالا ارتش اسرائیل با حمله به سوریه، عملاً به آمریکا دهنکجی کرده است. چرا نتانیاهو باید چنین ریسک بزرگی را بپذیرد؟ پاسخ این پرسش در وضعیت شکننده و بحرانی زندگی سیاسی او نهفته است.
در همان روزی که حمله هوایی انجام شد، دادگاه اورشلیم مشغول رسیدگی به پرونده تخلفات نتانیاهو در ماجرای «طوفان الاقصی» بود. با شلیک اولین موشک، جلسه دادگاه فوراً متوقف شد.
در دو سال گذشته، آتش جنگ برای ارتش اسرائیل در هیچ جبههای خاموش نشده: از غزه گرفته تا لبنان، از دریای سرخ تا ایران. سیاست عجیب «فقط جنگ، نه مذاکره» با حماس، عملیاتهای تکراری علیه حزبالله و حوثیها، و حالا حمله به دولت جدید سوریه که میشد آن را متحد کرد — همه از یک منطق بقا پیروی میکند: تا زمانی که جنگ ادامه دارد، این رهبر تحت فشار میتواند از پیگرد قضایی فرار کند، اعتراضات داخلی را سرکوب کند، و مانع از آن شود که مخالفان سیاسی او را ساقط کنند.
اما چرخش بیوقفه ماشین جنگ، هزینه سنگینی برای نتانیاهو به دنبال داشته است. به غیر از ناکامی در جلوگیری از حمله غافلگیرکننده حماس، حالا پروندههای جدیدی مانند ماجراجویی نظامی شکستخورده علیه ایران هم بر دوشش افتاده: نه توانست تاسیسات هستهای ایران را نابود کند، نه از بزرگترین حمله تلافیجویانه تاریخ ایران جان سالم به در برد.
حکم تعقیب دادگاه بینالمللی کیفری و انزوای دیپلماتیک بیسابقه اسرائیل، وضعیت نخستوزیری که خود را «رهبر دوران جنگ» مینامد، را بیش از پیش بحرانی کرده است.
اسرائیل هنوز جولانی را نشانه گرفته؛ شلیک کرد، اما نه برای پایان دادن!
در مورد حمله اخیر به سوریه نیز، نشانههایی وجود دارد که نشان میدهد نتانیاهو قصد رفتن تا آخر خط را نداشته و کاملاً از سرِ خشم یا جنون تصمیم نگرفته است.
موشکها عمداً از کاخ ریاستجمهوری جولانی فاصله گرفتند و تنها ساختمانهای جانبی تخریب شدند؛ هیچ یک از مقامات ارشد آسیبی ندیدند. این رویه، با سیاست همیشگی اسرائیل برای حملات دقیق با هدف «حذف سران» همخوانی ندارد. بنابراین میتوان گفت این حمله، در واقع یک هشدار بود — چه بسا حتی پیش از آن، دولت اسرائیل به جولانی خبر داده باشد.
اسرائیل با این اقدام در واقع قصد دارد به دولت جولانی «تلنگر» بزند؛ هم مانع از آن شود که سوریه به کشوری قدرتمند و یکپارچه تبدیل شود، و هم از پُر شدن خلأ قدرت توسط گروههای افراطگرا جلوگیری کند. در نگاه اسرائیل، یک سوریه تجزیهشده اما قابلکنترل، بسیار مطلوبتر از بازگشت دوباره نفوذ اسد یا احیای خلافت داعش است.
از سوی دیگر، برای دولت جدید سوریه که بهتازگی توانسته مشروعیت آمریکا و غرب را کسب کند، این حمله هوایی تحقیرآمیز بهجای آنکه پاسخی قاطع در پی داشته باشد، تبدیل به واقعیتی تلخ شده که ناچار است آن را بپذیرد. این دولت نه توان نظامی مقابله با اسرائیل را دارد، و نه جرئت آنکه روابط شکنندهاش با غرب را بهخاطر یک جنگ از بین ببرد.
جولانی، بهجز پذیرش ضمنی عقبنشینی نیروهایش از مناطق دروزینشین، عملاً گزینهای روی میز ندارد. اما این به معنای تسلیم فوری نیست.
او حتی اگر با دندانهای قفلشده هم باشد، تصمیم گرفته جنگ را ادامه دهد. در سخنرانی اخیرش برای ملت، جولانی رسماً به اسرائیل اعلام جنگ کرد و گفت: «سوریه هرگز تجزیه نخواهد شد؛ ما توان نابودی نقشههای اسرائیل را داریم.»
البته چنین شعارهایی بخشی از جنگ روانی هم هست، اما واقعیت صحنه نبرد چیز دیگریست. نیروهای تحریر الشام در استان راهبردی سویدا بهشدت در تنگنا قرار گرفتهاند و اگر حملات هوایی اسرائیل ادامه یابد، این منطقه به یک «چرخگوشت خونین» تبدیل خواهد شد.
در همین زمان، رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه، ناگهان موضعگیری کرد و با لحنی تند، اسرائیل را محکوم نمود. او مدعی شد که اسرائیل به بهانه «حفاظت از دروزیها» در پی تجزیه سوریه است و قسم خورد که از تمامیت ارضی سوریه دفاع خواهد کرد.
ورود ترکیه به ماجرا، پیچیدگی صحنه را دوچندان کرده است. موضعگیری اردوغان در ظاهر دفاع از حاکمیت ملی سوریه است، اما در باطن، هدفی دیگر را دنبال میکند: جلوگیری از تقویت موقعیت کردها. ترکیه در سالهای اخیر بارها بهطور مستقیم به نیروهای کرد در شمال سوریه حمله کرده است، و اگر در جنوب سوریه نیز یک نیروی طرفدار اسرائیل قدرت بگیرد، آنکارا ناچار خواهد بود با دو جبهه همزمان دستوپنجه نرم کند.
خطوط قرمز چین زیر پا گذاشته شد؛ جولانی و تروریستهای ترکستان شرقی
در میان همه این تحولات، آنچه بیش از همه غیرمنتظره بود، سکوت معنادار چین است. برخلاف دفعات پیشین، اینبار پکن نه حملات اسرائیل را محکوم کرد، و نه حمایت جدی از دولت جدید سوریه نشان داد.
علت این تغییر رفتار را باید در اولین اقدام جنجالی دولت جولانی جستوجو کرد — اقدامی که مستقیماً خطوط قرمز چین را زیر پا گذاشت. دولت جدید سوریه شش نفر از سران گروه جداییطلب «ترکستان شرقی» را به سمتهای بلندپایه در وزارت دفاع منصوب کرد، و به دو نفر از آنها درجه ژنرالی اعطا نمود.
در نشست اخیر شورای امنیت سازمان ملل، نماینده چین، گِنگ شوانگ، با لحنی بیسابقه گفت: «نباید به تروریستها اجازه داده شود تا در پوشش یک مقام رسمی به کشورهای دیگر آسیب برسانند!» با این حال، دولت جولانی این هشدارها را نادیده گرفت.
در پی آن، موضع وزارت خارجه چین نیز تغییر یافت. در واکنش به حمله هوایی اخیر اسرائیل به اطراف کاخ ریاستجمهوری سوریه، سخنگوی وزارت خارجه تنها گفت: «حاکمیت سوریه باید محترم شمرده شود»، اما دیگر مانند گذشته، از «استفاده از زور» بهصراحت انتقاد نکرد.
این واکنش سرد، در مقایسه با محکومیت شدید چین در ماجرای حمله اسرائیل به فرودگاه دمشق در سالهای پیش، پیامی روشن را به همراه دارد: وقتی یک دولت با گروههای تروریستی پیوند میخورد، حتی سکوت چین هم یک موضعگیری محسوب میشود.
پایان/
نظر شما