به گزارش تحریریه، رسانه خصوصی توتیاو (متعلق به شرکت فناوری بایتدنس چین)، به بررسی ابعاد مختلف تصمیم دولت ژاپن در خصوص لغو سخنرانی سالانه ۱۵ اوت پرداخته و واکنش چین، کره جنوبی و نهادهای بینالمللی را مورد توجه قرار داده است.
از مورایاما تا ایشیبا؛ روندی نزولی در اعتراف به گذشته
در سال ۱۹۹۵، نخستوزیر وقت، تومیچی مورایاما، در پنجاهمین سالگرد پایان جنگ، یکی از صادقانهترین اعترافات تاریخی ژاپن را به زبان آورد.
او بهصراحت از «سلطه استعماری و تجاوزگری ژاپن» سخن گفت؛ لحظهای که میتوان آن را یکی از جسورانهترین مواجهههای تاریخ معاصر ژاپن با گذشته خود دانست.
این بیانیه با استقبال جامعه بینالمللی روبهرو شد. در داخل ژاپن، هرچند با مقاومت و بحثهای فراوان همراه بود، اما دستکم در آن لحظه، ژاپن چهره کشوری را نشان داد که توان ایستادن در برابر گذشته خود را دارد.
اما در سال ۲۰۱۵، با قدرتگیری شینزو آبه، روایتی تازه و محافظهکارانه مطرح شد. او جملهای مشهور را رواج داد: «نسلهای آینده نباید بار تکرار عذرخواهی را به دوش بکشند.»
از آن زمان، بیانیههای سالگرد جنگ یکییکی آب رفتند؛ یعنی از اعتراف به تجاوز و خشونت، به ابراز تأسف، و سپس به پاسداشت صلح و یادبود کشتهشدگان محدود شدند. هر بیانیه، قدمی دیگر در مسیر فرار از مسئولیت بود.
شیگرو ایشیبا، با وجود آنکه از جناح آبه محسوب نمیشود، همین مسیر را ادامه داده است. زیرا این روایت تازه، حالا دیگر به اجماع درونی حزب حاکم تبدیل شده است.
سکوت او نه از سر بیتوجهی، بلکه حاصل محاسبهای دقیق و واکنشی به فشارهای متعددیست که از درون و بیرون بر او وارد است.
در بزنگاهی که ساختار سیاسی داخلی ژاپن نیز دستخوش تغییراتی حساس و زیرپوستی شده، این انتخاب، نشانگر نوعی گریز آگاهانه از مسئولیت تاریخی است.
سکوتی از سر آگاهی؛ نه از ندانستن، بلکه از ترسی هولناک
در ژوئیه ۲۰۲۵، همزمان با اعلام نتایج انتخابات مجلس سنای ژاپن، مشخص شد که حزب حاکم به رهبری شیگرو ایشیبا متحمل شکستی سنگین شده است.
این شکست، موقعیت سیاسی شکنندهای برای ایشیبا ایجاد کرد. او که از پیش هم با مخالفتهای گسترده جناحهای محافظهکار درون حزب مواجه بود، بلافاصله وارد «وضعیت بقا» شد — حالتی تدافعی و محتاطانه برای حفظ قدرت.
در چنین شرایطی، او استراتژی روشن و محتاطانهای در پیش گرفت: هیچ اشتباهی نکند، قدمی پیش نگذارد، در هیچ موضوع حساسی موضعگیری نکند — و بهویژه، از پرداختن به «مسائل تاریخی» بهشدت پرهیز کند. زیرا در صحنه سیاست ژاپن، «تاریخ» همانند مینهای دفنشده در زمین است؛ کافیست قدم اشتباهی برداری تا همه چیز منفجر شود.
در چنین فضایی، سخنرانی سالگرد شکست در جنگ — آن هم در هشتادمین سال — یکی از حساسترین و پرریسکترین موضوعات ممکن است.
پس ایشیبا تصمیم گرفت: سکوت کند. چون بهزعم او، «اگر چیزی نگویم، اشتباهی هم نخواهم کرد.»
اما این انتخاب منفعلانه، خیلی زود در سطح بینالمللی واکنشهای تندی برانگیخت — بهویژه در میان کشورهایی که هنوز زخمهای تاریخی جنگ جهانی دوم را در حافظه جمعی خود نگه داشتهاند.
در زمستان ۱۹۳۷ و پس از اشغال نانجینگ توسط ارتش ژاپن، بیش از ۲۰۰ هزار غیرنظامی و اسیر چینی کشته و دهها هزار زن مورد تجاوز قرار گرفتند. این جنایت، که به «کشتار نانجینگ» مشهور است، همچنان یکی از تاریکترین و مناقشهبرانگیزترین فصلهای تاریخ شرق آسیا بهشمار میرود.
کره جنوبی به خشم آمد، چین با سردی واکنش نشان داد و سازمان ملل ابراز نگرانی کرد
در ۲۶ ژوئیه، وزارت خارجه کره جنوبی با انتشار بیانیهای فوری اعلام کرد: «شدیداً ابراز تأسف میکنیم.»
در ۳۰ ژوئیه، خیابانهای سئول صحنه تظاهرات خشمگینانه شد. شعارهایی مانند «نه به انکار تاریخ» و «درخواست عذرخواهی رسمی» شهر را فرا گرفت. سازمانهای مردمی نیز بیکار ننشستند؛ جمعی از فعالان مدنی با برگزاری تجمعی در برابر سفارت ژاپن در سئول، خواستار پاسخگویی شدند.
در سوی دیگر، چین با خویشتنداری واکنش نشان داد. سخنگوی وزارت خارجه چین صریحاً گفت: «لغو سخنرانی سالگرد پس از جنگ، نوعی گریز از مسئولیت تاریخیست. چین بهشدت نگران است.»
در مقایسه با واکنش پرحرارت کره، واکنش چین سردتر و سنجیدهتر بود؛ گویی به چنین رفتارهایی عادت کرده است.
رسانههای چینی هم با لحنی ملایم اما پرمغز نوشتند: «دلیل آنکه چین دیگر انتظار عذرخواهی از ژاپن را ندارد، این است که ژاپن اساساً قصد عذرخواهی ندارد.»
تأیید نگرانیها در سطح جهانی؛ سازمان ملل و فرانسه نیز واکنش نشان دادند
واکنش بینالمللی تنها به همسایگان آسیایی محدود نماند. در ۲۹ ژوئیه، سازمان یونسکو در نشستی در پاریس صراحتاً اعلام کرد: «دولتها وظیفه دارند با اظهارات شفاف، گذشته را به رسمیت بشناسند و مسئولیتهای خود را بپذیرند.»
روزنامه معتبر لوموند فرانسه نیز در تحلیلی نوشت: «سکوت توکیو در حال جلب توجه و نگرانی جهانیست.»
این تحلیل، همراستا با موضع چین، تأکید میکرد که سکوت ژاپن صرفاً یک تصمیم داخلی نیست، بلکه چالشی برای درک مشترک جهان از تاریخ است — تلاشی برای بازنویسی گذشته، به نفع فراموشی.
کارگر کرهای، قربانی کار اجباری امپراتوری ژاپن در گینه نو، پس از آزادی در حال درمان — نمونهای از بهرهکشی سیستماتیک ژاپن از مستعمرات خود در طول جنگ جهانی دوم.
«اظهار نظر شخصی» جایگزین موضع رسمی یک دولت نمیشود
برخی رسانههای ژاپنی پیشبینی کردهاند که شینزو ایشیبا ممکن است در نهایت، یک بیانیه بازنگرانه اما به نام شخصی خود منتشر کند — نوعی حرکت نمادین برای جبران سکوت رسمی.
اما چنین سخنانی، که نه از مسیر تصویب در کابینه میگذرد و نه بار حقوقی یا دیپلماتیک دارد، نمیتواند جای خالی یک موضع رسمی دولت را پر کند.
وقتی آیینی سیاسی که پیشتر نماد مسئولیتپذیری جمعی یک ملت بود، به گزینهای اختیاری و غیرالزامآور بدل میشود، دیگر نمیتوان آن را «تسهیل روند» نامید — این یک عقبنشینی روشن از مسئولیت تاریخی است.
اما نارضایتی تنها محدود به جامعه جهانی نیست. در داخل ژاپن نیز این تصمیم، با واکنشهای متفاوت و حتی متضاد مواجه شده است. شکافهایی که در سطوح اجتماعی در حال نمایان شدناند.
نارضایتی داخلی؛ جوانان دیگر حاضر نیستند تاوان سکوت دولت را بدهند
طبق نظرسنجی شبکه NHK، سازمان ملی رادیو تلویزیونی ژاپن، ۵۲٪ از پاسخدهندگان خواهان ادامه انتشار سخنرانی سالگرد جنگ جهانی هستند.
جالبتر آنکه این حمایت، در میان جوانان ۲۰ تا ۳۰ ساله حتی بیشتر است. این علاقه به گذشتهگرایی یا چپگرایی نیست؛ بلکه از درک روشنی از پیامدهای سکوت برمیخیزد: اگر دولت سکوت کند، جهان آن را نشانهای از رضایت مردم تلقی خواهد کرد.
نسل جوان امروز، نمیخواهد قربانی برداشتهای غلط تاریخی شود. نمیخواهد بار گناهان اعترافنشده بر دوش آنان بیفتد.
روزنامه ماینیچی در سرمقالهای تند نوشت: «سخنرانی سالگرد شکست، صرفاً یک مسئولیت دیپلماتیک نیست؛ بلکه درسی برای مردم است، برای آگاهی از گذشته.»
پروفسور آکیرا واتانابه از دانشگاه توکیو نیز هشدار داد: «ملتی که در قبال تاریخ خود سکوت اختیار میکند، تصویر صلحطلبانهاش دیر یا زود دچار فرسایش خواهد شد.»
اما در نقطه مقابل، جریانهای راستگرای افراطی با خوشحالی از این سکوت استقبال کردهاند.
از نظر آنان، «ژاپن خیلی وقت است که بیش از حد عذرخواهی کرده» و اکنون زمان «پایان دادن به این چرخه» فرا رسیده است.
چه واکنشهای بینالمللی، چه اعتراض جوانان، چه وعدههای بیاثر برای صدور بیانیه شخصی — همه به یک مسئله بنیادین اشاره دارند: ژاپنِ امروز، بیش از آنکه بخواهد با تاریخ آشتی کند، در حال نهادینه کردن فراموشیست. و این فراموشی، اگر ادامه یابد، نه تنها روابط خارجی را تیره خواهد کرد، بلکه انسجام درونی جامعه ژاپن را نیز از درون خواهد فرسود.
پشت پردهی سکوت: عادت به فرار از گذشته
شیگرو ایشیبا بهخوبی میداند که میتواند بیانیه سالگرد را لغو کند — چون تجربه به او نشان داده، اگر امروز سکوت کند، چند روز بعد رسانهها آن را «عادی» جلوه خواهند داد.
سابقه هم همین را ثابت میکند: در سال ۲۰۱۵، زمانی که شینزو آبه برای نخستینبار گفت «دیگر نیازی به عذرخواهی نیست»، موجی از اعتراضها به پا شد. اما چند سال گذشت، و حالا همان نگاه، تبدیل به روایت غالب در سیاست ژاپن شده است.
اینگونه است که تحمل جامعه نسبت به سکوت، فراتر از انتظار است و سیاستمداران، از همین ظرفیت شگفتانگیز بیشترین بهره را میبرند: آنان استاد «آزمایش مرزهای تحمل جامعه» هستند.
امروز سخنرانی لغو میشود، فردا یادآوری گذشته کنار گذاشته میشود، و پسفردا، اصلِ مسئولیتپذیری به فراموشی سپرده میشود…
در نهایت، تاریخ تبدیل میشود به دفتری خاکگرفته — که کسی ورقش نمیزند و هیچکس پاسخگوی ارقام تاریک آن نیست.
این روند فراتر از یک تصمیم سیاسی است؛ عادیسازی سکوت، یعنی نهادینهکردن بیحسی تاریخی — و این، خطری استراتژیک برای صلح جهانی و عدالت بینالمللی است.
سخن پایانی: فراموشیِ گناه، لکهای است که با سکوت پاک نمیشود
تا زمانی که ژاپن نپذیرد با تاریخ تاریک خود صادقانه روبهرو شود، در ذهن و قلب مردم، آن لکهی ننگ همچنان باقی خواهد ماند — حتی اگر صدها بار درباره صلح سخن بگوید.
اما برای چین، مسئله فقط گرفتن «عذرخواهی» نیست. در حقیقت، انتظار برای عذرخواهی، بازتابِ انتظاری انسانی و اخلاقی است: اینکه ژاپن بالاخره روزی تاریخ را آینه قرار دهد؛ و هر بار که این انتظار بیپاسخ میماند، جامعه چین یک واقعیت تلختر را درک میکند:
حافظه تاریخی را نه برای انتقام، بلکه برای صیانت از صلح باید حفظ کرد.
زیرا فراموشی گذشته، دروازهای است که به تکرار فاجعه میانجامد و آنکس که از یادآوری بگریزد، بیصدا به خیانت به آینده تن داده است.
پایان/
نظر شما