به گزارش تحریریه، نشریه معتبر «فارن افرز» در تحلیلی با عنوان «قدرتهای هستهای، جنگهای متعارف» نسبت به مخاطرات فرسایش بازدارندگی برای غرب به ویژه آمریکا هشدار داد.
در این گزارش می خوانیم:
طی دو ماه گذشته، شاهد افزایش قابلتوجهی در جنگهایی بودهایم که قدرتهای هستهای در آن نقش دارند. از ۷ تا ۱۰ مه، هند و پاکستان تبادل آتش توپخانهای، بمباران، شلیک موشکهای کروز و پهپادها را انجام دادند که شدیدترین درگیری آنها از سال ۱۹۹۹ تاکنون محسوب میشود. سپس، در اول ژوئن، اوکراین عملیات مخفیانهای پیچیده انجام داد و پهپادهایی را که در عمق خاک دشمن مستقر کرده بود، برای حمله به بمبافکنهایی به کار گرفت که روسیه ممکن است در صورت اجرای حمله هستهای بر آنها تکیه کند — حملهای بیسابقه به ابزار بازدارندگی هستهای یک کشور. و در ۱۳ ژوئن، ۲۰۰ فروند هواپیمای اسرائیلی، حملهای غافلگیرانه به تأسیسات هستهای ایران و اهداف راهبردی دیگر انجام دادند. ایران نیز در پاسخ، صدها موشک بالستیک و پهپاد را به سوی حیفا، تلآویو، و تأسیسات نظامی در قلب اسرائیل پرتاب کرد. اگرچه تنها چند ده مورد از این حملات از سامانههای پدافند هوایی اسرائیل و آمریکا عبور کردند، پاسخ ایران بزرگترین حمله نظامی به خاک یک کشور دارای سلاح هستهای در تاریخ محسوب میشود.
این درگیریها نمونههای جدیدی از روندی کلی در افزایش منازعاتی هستند که خطر تشدید هستهای را به همراه دارند. نخست، کشورهایی بدون سلاح هستهای، به شکلی بیسابقه و تهاجمی به قدرتهای هستهای حمله میکنند. نگرانی بزرگتر آن است که خود قدرتهای هستهای نیز مستقیماً با یکدیگر درگیر شدهاند. این روندها این نگرانی را پدید آوردهاند که ممنوعیت هشتاد ساله در مورد جنگهای تمامعیار میان قدرتهای هستهای ممکن است به پایان رسیده باشد. اگرچه هنوز برای پیشبینی وقوع یک جنگ بزرگ میان قدرتها زود است، خطرات تشدید هستهای آشکار است. درگیریهای امروز میان قدرتهای هستهای پژواک خطرناکترین لحظات جنگ سرد است. این احتمال واقعبینانه وجود دارد که درگیریهای امروز به «وضعیت عادی جدیدی» تبدیل شوند که در آن خطر خارج شدن اوضاع از کنترل بیشتر است.
ناتوانی تسلیحات هستهای در بازداشتن ایران از حمله موشکی به اسرائیل — یا بازداشتن اوکراین از انجام عملیات در خاک روسیه — نشان میدهد که حتی اگر ایران به سلاح هستهای دست یابد، ممکن است این سلاحها نتوانند از آن کشور در برابر حملات بیشتر محافظت کنند. همچنین این امر، توانایی ایالات متحده را برای اتکا به زرادخانه هستهایاش در جهت پیشگیری از حملات قدرتهای هستهای دیگر مانند چین، کره شمالی یا روسیه، زیر سؤال میبرد.
این «وضعیت عادی جدید» ایجاب میکند که سیاستمداران، ژنرالها، رؤسای اطلاعاتی و دیپلماتها راهبردهای جدیدی برای جلوگیری از تشدید درگیریها تا مرز بحران اتخاذ کنند. رهبران نظامی و غیرنظامی باید تلاش خود را دوچندان کنند تا ارتباطات و تدابیر اعتمادساز را بهبود دهند؛ اقداماتی مانند اطلاعرسانی به دشمنان درباره فعالیتهای نظامی و برگزاری گفتوگوهای رسمی منظم. ایالات متحده و متحدانش همچنین باید دامنهای از قابلیتهای نظامی را حفظ کنند که بتوانند با استفاده از آن، بدون نیاز به تشدید بحران، با تجاوز دشمن مقابله کنند. رهبران همچنین باید بخش بیشتری از اقدامات «کینتیک» خود — مانند عملیاتهای ویژه یا حملات پهپادی در خاک دشمن — را بهصورت پنهانی انجام دهند؛ جایی که فرصتهای بیشتری برای کاهش تنشها وجود دارد تا در معرض دید عموم.
این تنظیمات دوباره، کمک خواهد کرد تا در برابر خطر فزاینده یک فاجعه هستهای، تعادل برقرار شود.
پایان یک دوره
طی هشت دهه گذشته، هیچ جنگ عمدهای میان قدرتهای هستهای رخ نداده است. البته قدرتهای هستهای گاه به قدرتهای غیرهستهای حمله کردهاند، مانند زمانی که ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد یا چین در سال ۱۹۷۹ وارد ویتنام شد. حتی قدرتهای غیرهستهای نیز به نیروهای نظامی قدرتهای هستهای حمله کردهاند، اما این چالشها عمدتاً در میدانهایی دور از سرزمین اصلی آنها روی داده است. در سال ۱۹۵۰، کره شمالی به هنگهای ارتش ایالات متحده در کره جنوبی حمله کرد، و در سال ۱۹۸۳، آرژانتین به نیروهای بریتانیایی در جزایر فالکلند یورش برد. با این حال، ایالات متحده، بریتانیا، چین، فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی بهطور کلی از درگیری مستقیم با یکدیگر — حتی بر سر منافع حاشیهای — اجتناب ورزیدهاند.
در نتیجه، بسیاری از تحلیلگران، دانشگاهیان و رؤسای جمهور به این نتیجه رسیدند که جنگ هستهای و حتی جنگ متعارف میان قدرتهای هستهای بسیار بعید است. در سال ۱۹۵۸، دوایت آیزنهاور، رئیسجمهور وقت آمریکا، به کابینهاش گفت که «یک جنگ خوب و خوشایند از نوع جنگ جهانی دوم» به نظر «کاملاً غیرواقعی» میرسد. همانطور که رابرت جرویس، دانشمند علوم سیاسی، در کتاب خود منطق معیوب استراتژی هستهای آمریکا (۱۹۸۴) نوشت: «از آنجا که جنگ هستهای بهراحتی قابل کنترل یا محدودسازی نیست، ترس از آن باعث میشود طرف مقابل از خیلی چیزها — حتی فراتر از حمله هستهای — صرفنظر کند. حتی اگر غیرمنطقی به نظر برسد، امکان ویرانی، جهان ما را بهطرز بیسابقهای امن کرده است.» این طرز فکر غالب در میان دانشگاهیان البته مانع از آن نشد که ارتشها برای جنگهای بزرگ برنامهریزی نکنند. یکی از تناقضهای بزرگ این هشتاد سال گذشته آن است که قدرتهای هستهای مبالغ هنگفتی را صرف آمادگی برای جنگهای متعارفی کردهاند که قرار بود زرادخانههای هستهایشان آنها را غیرممکن کند.
با این حال، تسلیحات هستهای هرگز بهطور کامل مانع جنگ بین قدرتهای هستهای نشدهاند. مدل نظریه بازیهای رابرت پاول، دانشمند علوم سیاسی، درباره جنگ متعارف و تشدید هستهای، نشان میدهد که امکان وقوع جنگ متعارف بین قدرتهای هستهای بستگی به سطح ریسکپذیری و توازن عزم و اراده طرفین دارد. در واقع، قدرتهای هستهای در طول جنگ سرد چندین بار با یکدیگر درگیر شدند.
شدیدترین درگیری میان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده در آسمان چین و کره شمالی، در جریان جنگ کره رخ داد. شوروی ۳۵۵ هواپیما و ۱۲۰ خلبان را از دست داد، با این حال، هیچگاه بهصورت رسمی دخالت خود را در جنگ تأیید نکرد. درگیریهای دیگر میان قدرتهای هستهای نیز تنشآمیز بودند اما به درگیریهای بزرگتر تبدیل نشدند. در جریان بحران موشکی کوبا، واحدهای پدافند هوایی شوروی به هواپیماهای آمریکایی شلیک کردند و یک هواپیمای جاسوسی U-۲ را سرنگون کردند. خطرناکتر از آن، یک ناوشکن آمریکایی به یک زیردریایی مجهز به سلاح هستهای شوروی، بمبهای ضدزیردریایی پرتاب کرد.
در طول جنگ ویتنام، نیروهای ضدهوایی چین بهطور مداوم به هواپیماهای آمریکایی که در حال پرواز بر فراز شمال ویتنام بودند، شلیک میکردند و هواپیماهای چینی نیز با جتهای آمریکایی که وارد حریم هوایی چین میشدند، درگیر میشدند. در مجموع، بمبارانهای آمریکا حدود ۵٬۰۰۰ سرباز چینی را کشته یا زخمی کرد. در جریان «جنگ فرسایشی» میان اسرائیل و کشورهای عربی از ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰، و بار دیگر در جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳، موشکهای سطح به هوای شوروی در اطراف کانال سوئز هواپیماهای اسرائیلی را سرنگون کردند، جنگندههای اسرائیلی و شوروی در نبردهای هوایی درگیر شدند و نیروهای ویژه شوروی عملیاتهایی در صحرای سینا انجام دادند. درگیریهای مرزی میان چین و شوروی در جریان مناقشه مرزی ۱۹۶۹ صدها کشته برجای گذاشت.
هند و پاکستان نیز، حتی پس از آنکه هر دو به سلاح هستهای دست یافتند، همچنان به درگیری در امتداد مرز مورد اختلاف خود ادامه دادهاند. بزرگترین درگیری زمینی میان دو قدرت هستهای در سال ۱۹۹۹ در ناحیه کوهستانی کارگیل در کشمیر رخ داد. پاکستان حدود ۴٬۵۰۰ سرباز — که خود را بهعنوان شورشیان محلی جا زده بودند — برای تصرف ارتفاعاتی اعزام کرد که نیروهای هندی بهدلیل شرایط جوی سخت زمستانی، موقتاً آن را ترک کرده بودند. نبردی که بهدنبال آن شکل گرفت شامل درگیریهای توپخانهای، نبردهای پیادهنظام و حملات هوایی بود. دو کشور بیش از ۳٬۰۰۰ کشته و زخمی دادند تا اینکه با دخالت واشنگتن و ایستادگی هند، پاکستان مجبور به عقبنشینی شد.
بازدارندگیزدایی هستهای (Nuclear Nondeterrence)
رویدادهای ده سال گذشته خطر درگیری مستقیم میان قدرتهای بزرگ هستهای را افزایش دادهاند. پس از آنکه روسیه برای نخستین بار در اکتبر ۲۰۱۵ در جنگ داخلی سوریه مداخله کرد، ایالات متحده و روسیه در دو سوی مخالف این نبرد ایستادند. در فوریه ۲۰۱۸، این دو قدرت بهطور مستقیم با یکدیگر درگیر شدند، زمانی که نیروهای شبهنظامی روس و تانکهای سوری به نیروهای عملیات ویژه و تفنگداران دریایی آمریکا حمله کردند. در جریان این درگیری، که بزرگترین نبرد زمینی تاکنون میان نیروهای آمریکایی و یک قدرت هستهای دیگر محسوب میشود، بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر از روسها و سوریها کشته شدند.
جنگ اوکراین بیشتر از پیش، محدودیتهای بازدارندگی هستهای را آشکار کرده است. در مارس ۲۰۲۳، یک هواپیمای روسی یک پهپاد تجسسی ایالات متحده را بر فراز دریای سیاه سرنگون کرد و موشکها و اطلاعاتی که آمریکا در اختیار اوکراین قرار داد، حملات این کشور به مواضع نیروهای روسی در میدان نبرد را ممکن ساخت. اوکراین بارها مسکو و تأسیسات ذخیرهسازی سوخت در خاک روسیه را هدف قرار داده است. زمانی که در سال ۲۰۲۴ یک پهپاد اوکراینی به یک ایستگاه راداری روسیه — که به سامانه هشدار زودهنگام برای شناسایی حملات موشکی هستهای متصل بود — حمله کرد، برخی تحلیلگران نگران شدند که روسیه این اقدام را یک عملیات نیابتی از سوی ایالات متحده برای تضعیف ابزارهای بازدارنده راهبردی مسکو تلقی کند. و در اول ژوئن، عملیات پهپادی اوکراین باعث آسیب یا انهدام نزدیک به ۳۰ فروند بمبافکن و هواپیمای فرماندهی و کنترل هوایی در عمق خاک روسیه شد — از جمله هواپیماهایی که قادر به حمل موشکهای کروز هستند. با وجود آنکه مسکو آستانه استفاده از تسلیحات هستهای را در دکترین رسمی خود پایین آورده و علیرغم تهدیدات لفظی رئیسجمهور ولادیمیر پوتین، سلاحهای هستهای روسیه نتوانستهاند اوکراین را از هدف قرار دادن خاک یک قدرت هستهای یا حمله به سامانههای هشدار اولیه و بمبافکنهای راهبردی بازدارند.
سلاحهای هستهای هرگز بهطور کامل مانع وقوع جنگ میان قدرتهای هستهای نبودهاند.
سلاحهای هستهای اسرائیل نیز نتوانستهاند جلوی تشدید جنگ در خاورمیانه را بگیرند. در دو سال پیش از آنکه جنگ میان ایران و اسرائیل بار دیگر در ژوئن شعلهور شود، حزبالله لبنان (متحد ایران) و شورشیان حوثی مورد حمایت ایران در یمن در واکنش به جنگ غزه، پهپادها و راکتهایی به سوی اسرائیل پرتاب کردند. در آوریل و اکتبر ۲۰۲۴، ایران و حزبالله صدها موشک به مرکز اسرائیل شلیک کردند. پس از آنکه حمله غافلگیرانه اسرائیل در ژوئن به ایران باعث کشته شدن مقامات ارشد نظامی و دانشمندان، و همچنین تخریب یا انهدام تأسیسات هستهای، مقرهای فرماندهی نظامی و پرتابگرهای موشک بالستیک شد، ایران با پهپادها و موشکهای بالستیک به تلآویو و دیگر نقاط اسرائیل پاسخ داد. درگیری تشدید شد؛ اسرائیل به زیرساختهای نفت و گاز ایران حمله کرد و ایران نیز صدها موشک دیگر به شهرهای اسرائیل شلیک کرد که دستکم ۴۰۰ تلفات غیرنظامی برجای گذاشت. حتی اگر ایران در این حملات جانب احتیاط را رعایت کرده باشد — از بیم تشدید هستهای — بارش موشکی آن به خاک اسرائیل، نخستین باری بود که شهرهای یک قدرت هستهای تا این اندازه هدف حمله قرار گرفتند.
تهدیدهای اسرائیل به تغییر رژیم در تهران و حملات مستقیم ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران نشان داد که احتمال تشدید بیشتر وجود دارد. تنها پس از آنکه ایالات متحده بهصورت نظامی وارد شد و به حمله اعلامشده ایران به پایگاه آمریکایی در قطر پاسخی نداد، ایران عقبنشینی کرد و با آتشبس موافقت نمود.
افزایش خطر تشدید خشونت میان هند و پاکستان
خطر تشدید درگیری میان هند و پاکستان نیز رو به افزایش است. درگیریهای مرزی که بهطور منظم میان این دو کشور رخ میدهند، در سال ۲۰۱۹ شدت گرفتند؛ آن زمان هند در پاسخ به یک حمله انتحاری تروریستی در کشمیر تحت کنترل خود، یک مجتمع مظنون به فعالیتهای شبهنظامی در شمالغرب پاکستان را بمباران کرد. در ماه مه امسال، هند حملات هواییای را در بزرگترین استان پاکستان به راه انداخت — اینبار نیز در واکنش به یک حمله تروریستی دیگر در کشمیر. بهدنبال آن، حملات متقابل انجام شد، از جمله شلیک گروهی موشکهای هندی به پایگاه هوایی نورخان پاکستان، که تنها چند مایل با یکی از مراکز فرماندهی و کنترل سطح بالای پاکستان فاصله داشت.
این درگیری چهارروزه سطح جدیدی از تشدید را به نمایش گذاشت: برای نخستین بار از زمان جنگ ۱۹۷۱ میان هند و پاکستان — که پیش از دستیابی هر دو کشور به سلاح هستهای رخ داده بود — هر دو طرف چندین نقطه در خاک سرزمینی کشور مقابل را مورد هدف قرار دادند. در موج نخست حملات هند، دهلی از موشکهای کروز، بمبهای گلاید، توپخانه، و مهمات تحویلی توسط پهپاد برای هدف قرار دادن زیرساختهای شبهنظامی، حتی در نزدیکی شهرهای بزرگ استان پنجاب پاکستان، استفاده کرد. هند موفق شد به سامانه پدافند هوایی پاکستان نفوذ کند، اما گزارشها حاکی از آن است که پاکستان چندین هواپیمای هندی را سرنگون کرده است.
کاهش تنشها
تا کنون، درگیریهای میان قدرتهای هستهای محدود به نبردهای پراکنده، درگیریهای زمینی با شدت کم، نبردهای هوایی، و تبادل حملات موشکی یا هوایی بودهاند — فاصله زیادی با جنگهای تمامعیار قرن بیستم. اما افزایش دفعات این درگیریها طی ده سال گذشته، احتمال گرفتار شدن قدرتهای هستهای در جنگی گستردهتر را بیشتر کرده است. هر بار که حملهای به خاک اسرائیل، پاکستان یا روسیه اصابت میکند، احتمال تشدید اوضاع افزایش مییابد. قدرتهای هستهای ممکن است احساس کنند برای شنیده شدن در هیاهوی درگیریهای کوچک مکرر، مجبورند پیامهایی بلندتر و خشونتبارتر ارسال کنند.
سیاستگذاران باید خطر بالای تشدید در جهانی را که پر از درگیریهای مکرر میان قدرتهای هستهای است، به رسمیت بشناسند. حتی اگر هیچیک از طرفین یک درگیری خواهان جنگ نباشند، ممکن است در شرایط بحران، بهویژه بحرانی که بهسرعت در حال تحول است، نتوانند از تشدید آن جلوگیری کنند. محیطهای رسانهای ملیگرایانه، استفاده گستردهتر از هواگردهای خودمختار (پهپادها)، و آمیختگی زیرساختهای هستهای و متعارف در بسیاری کشورها، این خطر را بیشتر کردهاند. و هر درگیری میان قدرتهای هستهای، بهطور ذاتی، امکان وقوع جنگ هستهای را در خود دارد.
برای کاهش احتمال تشدید سریع، رهبران باید ارتباطات بحران را — بهویژه میان هند و پاکستان، و همچنین چین و ایالات متحده — بهبود بخشند. دولتها میتوانند با اطلاعرسانی درباره فعالیتهای نظامی به دشمنان خود، برگزاری گفتوگوهای منظم میان مقامات، و افزایش درک متقابل از خطوط قرمز طرف مقابل، «ریلهای ایمنی» بهتری بسازند. بهعنوان نمونه، کشورهای خلیج فارس گفتگوهای پشتپرده میان هند و پاکستان را تسهیل کردهاند که میتواند در بحران بعدی نقش سپر ایفا کند. این گفتگوها بهدنبال راهحلهای فوری نیستند، اما میتوانند تنشها را کاهش دهند و زمینهای برای کاوش راهحلهای مشترک به دور از فشارهای سیاسی داخلی فراهم کنند.
ایالات متحده و متحدانش نیز باید مجموعهای از توانمندیهای نظامی را حفظ کنند — از جمله پهپادها، نیروهای عملیات ویژه، پدافند موشکی، و سامانههای ضربتی دوربرد — تا بتوانند در برابر اقدامات متعارف واکنش نشان دهند، بدون آنکه به سطوح بالاتری از قدرت متوسل شوند. داشتن گزینههای نظامی متنوع و قدرتمند برای تلافی حملات، به ایالات متحده و متحدانش اجازه میدهد در سطحی درگیر شوند که خطر تشدید قابلکنترلتر باشد.
در نهایت، رهبران باید بیشتر پنهانی عمل کنند. دانشمندان علوم سیاسی، «آستین کارسون» و «کرن یاری-میلو» استدلال کردهاند که سیگنالهای پشتپرده از طریق اقدامات مخفی یا دیپلماسی آرام میتواند فشارهای عمومیای را که مانع مصالحه میشود، کاهش دهد. بازگشت به عادت جنگ سرد برای پنهان نگهداشتن درگیریها و پرهیز از علنی کردن اقدامات نظامی ممکن است ارزشمند باشد.
پایان جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل، اهمیت استراتژی کاهش تنش را نشان داد. تصمیم ایالات متحده مبنی بر پرهیز از تلافی بیشتر و اصرار بر آتشبس پس از حمله سطحی ایران به پایگاه آمریکایی در قطر، از تشدید بیشتر جلوگیری کرد. دیپلماسی میان طرفین، از طریق کانالهای مستقیم و غیرمستقیم، زمینه توافق آتشبس را فراهم کرد.
سامانههای پدافند هوایی اسرائیل و حملات هدفمند به شبکه فرماندهی و کنترل موشکی ایران احتمالاً پیش از آنکه بمبهای آمریکایی به تأسیسات هستهای زیرزمینی ایران آسیب برسانند، گزینههای تلافی ایران را نیز محدود کرده بودند.
در جهانی با بازدارندگی هستهای ضعیفتر، دولتها باید آگاهانه برای کاهش تنشها گام بردارند. در غیر این صورت، هر درگیری مرزی یا حمله پهپادی جدید ممکن است به فاجعهای تمامعیار تبدیل شود. این واقعیت که درگیریهای دو ماه گذشته به جنگهای طولانی و گسترده تبدیل نشدند، هیچ تضمینی برای آینده نیست. شاید دور بعدی خشونت اینقدر خوشفرجام نباشد.
نویسندگان:
کارتِر مالکِیسیان، دانشیار استراتژی و سیاست در کالج ملی جنگ و نویسنده کتاب جنگ کره: ۱۹۵۰–۱۹۵۳
زکری کانستانتینو تحلیلگر جنوب آسیا که بهعنوان مشاور ارشد در وزارتخانههای دفاع و امور خارجه آمریکا خدمت کرده است.
*متن فوق صرفا ترجمه گزارش تحلیلی نشریه آمریکایی است
پایان/
نظر شما