به گزارش تحریریه، «مرکز مطالعات بین المللی و استراتژیک» (CSIS) در آمریکا تحلیلی را در زمینه میزان آسیب های وارد شده به تاسیسات هسته ای ایران در جنگ ۱۲ روزه منتشر کرده است و در آن از احتمال بازسازی آن خبر داده و نسبت به مکان اورانیوم با غنای بالای ایران ابراز نگرانی کرده است.
«جوزف راجرز»، «هدر ویلیامز» و «جوزف اس. برمودز جونیور» در تحلیلی با عنوان «آسیب به برنامه هستهای ایران—آیا قابل بازسازی است؟» آورده اند:
در پی حملات ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران در ۲۲ ژوئن، موسوم به "عملیات پتک نیمهشب"، سیاستگذاران و کارشناسان وارد بحثی داغ نه تنها در مورد خسارات فیزیکی این حملات بلکه دربارهی تأثیر آنها بر بلندپروازیهای هستهای بلندمدت ایران شدند. از یک سو، دیوید پترائوس، رئیس سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA)، نتیجهگیری کرد که این حملات خسارات قابل توجهی وارد کردهاند و نسبت به تفسیر بیش از حد ارزیابی فاششدهی سازمان اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) هشدار داد. این ارزیابی ادعا کرده بود که تأثیر حملات محدود بوده و با «اعتماد پایین» نوشته شده بود. در مقابل، برخی روزنامهنگاران و کارشناسان استدلال کردند که حملات «نتیجهی معکوس» دادهاند و باعث شدهاند رژیم ایران سرسختتر شود.
تصاویر ماهوارهای اخیر به ما امکان میدهند تا تصویری واقعگرایانهتر از میزان خسارت حملات اسرائیل و ایالات متحده به دست آوریم. این تصاویر همچنین بینشی دربارهی تلاشهای اولیه ایران برای بازسازی برنامه هستهای خود ارائه میدهند و میتوانند مسیرهای بالقوه برای توسعهی یک برنامهی مخفیانهی تسلیحات هستهای را شناسایی کنند، از جمله ایجاد یک سایت سوم برای پردازش ذخیرهی موجود ۴۰۰ کیلوگرمی اورانیوم با غنای بالا (HEU). ما دریافتیم که حملات ایالات متحده و اسرائیل با نابودی زیرساختهای کلیدی و سرمایهی انسانی، خسارات قابل توجهی به برنامه هستهای ایران وارد کردهاند. کارزار گستردهتر اسرائیل علیه ایران همچنین رهبران نظامی، موشکهای ایرانی، و اهداف پایهی صنایع دفاعی را هدف قرار داد. دقت این عملیاتها نفوذ عمیق اطلاعاتی—بهویژه توسط موساد—به برنامه هستهای ایران را نشان داد. با این حال، این حملات برنامه هستهای را بهطور کامل از بین نبردند؛ برخی زیرساختها همچنان دستنخورده باقی ماندهاند، و وضعیت ذخیرهی HEU هنوز مشخص نیست.
اما اینکه ایران برنامهی هستهای خود را بازسازی خواهد کرد یا نه، در نهایت یک تصمیم سیاسی است و به سه عامل بستگی دارد: تصمیمگیری در تهران، دیپلماسی با ایالات متحده، و اسرائیل.
تحلیل تصویری سایتهای هستهای ایران پس از حمله
ساعات پیش از اولین حملات اسرائیل در تاریخ ۱۲ ژوئن، آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)، نهاد ناظر هستهای بینالمللی، نتیجهگیری کرد که ایران در حال نقض تعهدات خود در چارچوب منع گسترش سلاحهای هستهای است. «عملیات شیر خیزان» اسرائیل تأسیسات هستهای ایران و همچنین کارشناسان علمی را هدف قرار داد. در حالی که اسرائیل توانست برتری هوایی به دست آورد و خسارات قابل توجهی به برنامهی هستهای ایران وارد کند، اما فاقد مهماتی بود که بتواند تأسیسات عمیقاً زیرزمینی مانند سایت فردو را نفوذ دهد. برای جبران این محدودیت، حملات ایالات متحده در ۲۲ ژوئن سه تأسیسات هستهای ایران را هدف قرار داد، از جمله دو مرکز غنیسازی اورانیوم در فردو و نطنز، و یک مرکز فرآوری اورانیوم در اصفهان. تصاویر ماهوارهای، میزان خسارت در هر سه مکان را نشان میدهند.
تأسیسات غنیسازی اورانیوم فردو در زیر زمین و درون یک کوه بزرگ ساخته شده بود. ایالات متحده این سایت را با ۱۲ بمب نفوذی فوقسنگین (MOP) هدف قرار داد که شش گودال به جا گذاشت. تصاویر پس از حمله نشان میدهند که ایالات متحده هر نقطهی هدف را دو بار زده است—یعنی دو بمب در هر گودال. با توجه به تصاویر ماهوارهای قبلی از مراحل ساخت فردو، به نظر میرسد که حملات ایالات متحده به دریچههای تهویهای که به تأسیسات زیرزمینی منتهی میشدند، هدف گرفته شده بودند.
تصاویر ماهوارهای فعالیت چشمگیری در فردو برای ازسرگیری عملیات نشان نمیدهند. در تصاویر، کامیونهای کمپرسی و بولدوزرها دیده میشوند و جادههای خاکی جدیدی در اطراف تأسیسات در حال ساخت هستند. گودالهای ناشی از حملات آمریکا در حال پر شدن هستند، احتمالاً برای جلوگیری از ریزش بیشتر. این فعالیتها نشاندهندهی تلاشی برای تثبیت سایت است، اما نشانهای از عجله برای ازسرگیری غنیسازی وجود ندارد.
تأسیسات غنیسازی اورانیوم فردو در زیر زمین و در دل یک کوه بزرگ ساخته شده بود. ایالات متحده این سایت را با ۱۲ بمب فوقسنگین نفوذگر (Massive Ordnance Penetrators یا MOPs) هدف قرار داد که منجر به ایجاد شش گودال شد. تصاویر ماهوارهای پس از حمله نشان میدهد که ایالات متحده هر نقطهی برخورد را «دو بار زده» است، یعنی دو بمب MOP را برای هر گودال شلیک کرده است. بر اساس تصاویر ماهوارهای قبلی از زمان ساخت فردو، به نظر میرسد که حملات ایالات متحده دریچههای تهویهای را هدف قرار دادهاند که به تأسیسات زیرزمینی منتهی میشدهاند.
تصاویر ماهوارهای فعالیت قابلتوجهی در فردو برای ازسرگیری عملیات نشان نمیدهند. در تصاویر، کامیونهای کمپرسی و بولدوزرهایی دیده میشوند و جادههای خاکی جدیدی اطراف این تأسیسات در حال ساخت هستند. گودالهای ایجاد شده از حملات آمریکا در حال پر شدن هستند، احتمالاً برای جلوگیری از فروریزش بیشتر. این فعالیتها نشاندهندهی تلاشهایی برای تثبیت سایت است، اما هیچ شتابی برای ازسرگیری غنیسازی دیده نمیشود.
تأسیسات غنیسازی زیرزمینی نطنز در تاریخ ۲۲ ژوئن با دو بمب MOP ایالات متحده هدف قرار گرفت. علاوه بر این، حملات قبلی اسرائیل، ترانسفورماتورها و ژنراتورهای برق مستقر در سطح زمین و همچنین ساختمانهای پشتیبانی این تأسیسات را هدف قرار داده بودند. این حملات تنها تعداد اندکی از ساختمانها را هدف گرفتهاند که نشان میدهد اسرائیل اطلاعات دقیقی درباره زیرساختهای حیاتی این سایت در اختیار داشته است.
با این حال، دو کیلومتر در جنوب نطنز، فعالیتها در یک تأسیسات زیرزمینی به نام کوه کولنگ گزلا (یا به انگلیسی: Kūh-e Kolang Gaz Lā، که به معنای «کوه کلنگ» است) همچنان ادامه دارد. این سایت در حملات مورد هدف قرار نگرفت و اکنون در حال ساخت و ساز گسترده است. دو انباشت تودهای (پسماند) در بخشهای شرقی و غربی تأسیسات مشاهده میشود. گزارش شده است که رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، از ایران درباره فعالیتها در کوه کلنگ سؤال کرده، اما پاسخی دریافت نکرده است. با این حال، گمانهزنیهای قابلتوجهی وجود دارد که این محل میتواند محل نگهداری قطعات و مجموعههای سانتریفیوژها، یا حتی محل ذخیرهی ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا سطح ۶۰ درصد ایران باشد که وضعیت آن نامشخص است. اگرچه شواهد در دسترس عموم نمیتوانند به طور قطعی نشان دهند چه چیزی در این محل در حال وقوع است، اما تصاویر ماهوارهای به وضوح نشان میدهد که ایران ساختوساز در یک تأسیسات زیرزمینی بسیار نزدیک به سایت غنیسازی نطنز را ادامه داده است.
مرکز فناوری هستهای اصفهان چندین ساختمان برای تبدیل اورانیوم دارد. برای غنیسازی اورانیوم در سانتریفیوژها، مادهای به نام کیک زرد باید به گاز اورانیوم هگزافلوراید (UF۶) تبدیل شود. چند ساختمان در اصفهان در فرآیند تبدیل کیک زرد به UF۶ مشارکت داشتهاند. همچنین تأسیسات تبدیل در اصفهان برای تبدیل گاز UF۶ به فلز اورانیوم نیز استفاده میشد. این فلز اورانیوم میتواند در ساخت بمب هستهای به کار رود.
حملات ایالات متحده و اسرائیل در ماه ژوئن بیش از دو دوجین ساختمان در مرکز فناوری هستهای اصفهان را هدف قرار دادند. تصاویر ماهوارهای از ۲۲ ژوئیه فعالیت محدودی در این مجتمع پس از حملات نشان میدهند. خسارات گستردهای در محل مشاهده میشود، و ایران تلاشهایی برای پاکسازی جادهها و تثبیت برخی سازهها انجام داده است.
در شمالشرق مرکز فناوری هستهای اصفهان، یک تأسیسات زیرزمینی قرار دارد. این تأسیسات زیرزمینی ظاهراً در جریان حملات اسرائیلی یا آمریکایی در ماه ژوئن هدف قرار نگرفته است. با این حال، یکی از ورودیهای این تأسیسات توسط ایران مسدود شده است، احتمالاً به عنوان اقدامی دفاعی پیش از حملات ایالات متحده. در تاریخ ۱۹ ژوئن، رافائل گروسی، مدیرکل IAEA، اعلام کرد که ایران در حال ساخت یک مرکز سوم غنیسازی اورانیوم «در جایی نزدیک به اصفهان» است. این تأسیسات زیرزمینی در شمالشرق اصفهان ممکن است محل سایت سوم غنیسازی ایران باشد.
تحلیل تصاویر ماهوارهای از هر سه سایت نشان میدهد که آنها متحمل خسارات گستردهای شدهاند و ایران تلاشی جدی برای بازسازی هیچیک از تأسیساتی که در تاریخ ۲۲ ژوئن توسط ایالات متحده مورد حمله قرار گرفتند، انجام نداده است. اگر ایران تصمیم بگیرد که تأسیسات غنیسازی یا فرآوری اورانیوم خود را بازسازی کند، ممکن است این ظرفیتها را به تأسیسات زیرزمینی موجود یا جدید منتقل کند.
تخریب پایگاه علمی هستهای
فراتر از نابودی فیزیکی مراکز فناوری هستهای ایران، حملات اسرائیل در ماه ژوئن آسیب قابل توجهی به پایگاه دانش و نیروی انسانی فعال در برنامه هستهای ایران وارد کردهاند. سفیر اسرائیل، زارکا، به خبرنگاران گفت که حملات اسرائیلی در ماه ژوئن دستکم ۱۴ دانشمند برجسته هستهای را کشتهاند، از جمله ۹ نفر که در حملات اولیه اسرائیل در ۱۳ ژوئن هدف قرار گرفتند. سفیر زارکا ادعا کرد که این دانشمندان در زمینههای شیمی، مهندسی و فیزیک هستهای تخصص داشتهاند و در تحقیقاتی با کاربرد دوگانه (غیرنظامی و نظامی) مشارکت داشتهاند که ظرفیت بالقوه برای استفاده در تسلیحات را دارند.
این آسیب به نیروی علمی میتواند تأثیری عمیق بر یک برنامه تسلیحات کشتار جمعی داشته باشد. از دست رفتن «دانش ضمنی»—یعنی تخصص تجربی نانوشتهای که برای انجام وظایف پیچیدهای مانند کار با سانتریفیوژ، تبدیل UF۶، یکپارچهسازی سیستمها، یا حتی تسلیح هستهای لازم است—بسیار سخت قابل جایگزینی است، ولی اغلب نادیده گرفته میشود. سالها آموزش تخصصی و تجربه لازم است تا فردی بیاموزد چگونه ماشینآلات پیچیده مانند سانتریفیوژهای غنیسازی اورانیوم را بسازد و راهاندازی کند. بهطور مشابه، فرآیند تبدیل کیک زرد به ترکیب شیمیایی سمی UF۶—که برای غنیسازی ضروری است—نیاز به درکی عمیق و عملی دارد که صرفاً از طریق نقشهها یا کتابچههای راهنما قابل انتقال نیست. هدف قرار دادن رهبران کلیدی و پرسنل علمی برای تضعیف پایگاه دانش هستهای میتواند به اندازهٔ تخریب تأسیسات و تجهیزات تأثیرگذار باشد و میتواند جدول زمانی ایران برای تولید و تسلیح هستهای را گسترش دهد.
ارزیابی توانایی ایران برای بازسازی
تحلیل تصاویر ماهوارهای به سه یافته کلیدی دربارهٔ تأثیر حملات بر برنامه هستهای ایران و توانایی آن برای بازسازی اشاره دارد:
نخست، این حملات آسیب قابل توجهی وارد کردهاند، بهویژه به فردو، نطنز و اصفهان، و عملاً عملیات این سایتها را متوقف کردهاند. ایران در حال تثبیت تأسیسات خود در فردو و اصفهان است، اما هیچ نشانهٔ قابل توجهی از ازسرگیری فعالیتهای غنیسازی در سایتهای اصلی وجود ندارد.
دوم، این حملات برنامه هستهای ایران را بهطور کامل از بین نبردهاند؛ بهعنوان مثال، فعالیتها در «کوه کلنگ» همچنان ادامه دارند و تأسیسات زیرزمینی در نزدیکی اصفهان که ممکن است سایت سوم غنیسازی باشد، همچنان پابرجاست.
در نهایت، همچنان برخی «ناشناختههای کلیدی» دربارهٔ وضعیت هستهای ایران باقی ماندهاند. در ۲۴ ژوئن، معاون رئیسجمهور، جیدی ونس، اظهار داشت که ایران احتمالاً هنوز ذخیرهٔ ۴۰۰ کیلوگرمی اورانیوم غنیشده تا سطح ۶۰ درصد خود را در اختیار دارد. محل نگهداری این ذخیره مشخص نیست—ممکن است در یک تأسیسات زیرزمینی مانند تأسیسات شمالشرق اصفهان یا کوه کلنگ در نزدیکی نطنز نگهداری شود. همچنین احتمال دارد این ذخیره در چندین مکان مختلف پراکنده شده باشد. صرفنظر از محل آن، این ذخیرهٔ موجود یک تهدید بزرگ برای اشاعه تسلیحات هستهای محسوب میشود.
یکی دیگر از ناشناختهها، محل دقیق و وضعیت عملیاتی سایت سوم غنیسازی است، زیرا گزارشها حاکی از آن بودند که این سایت آماده بهرهبرداری بود، ولی وضعیت دقیق آن روشن نیست. اگر ایران بتواند ظرفیت سانتریفیوژ خود را احیا کند، آنگاه ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم با غنای بالا (HEU) میتواند به اندازهٔ کافی اورانیوم برای ۹ تا ۱۰ سلاح هستهای (در صورت غنیسازی تا سطح ۹۰ درصد) تولید کند.
نگرانکنندهتر اینکه، ایران از نظر فنی میتواند از اورانیوم غنیشده تا سطح ۶۰ درصد خود برای ساخت یک یا چند دستگاه انفجاری هستهای بدون غنیسازی بیشتر استفاده کند، زیرا اورانیوم ۶۰ درصدی میتواند برای ساخت یک وسیلهٔ انفجاری هستهای مورد استفاده قرار گیرد—اگرچه چنین دستگاهی بسیار بزرگ خواهد بود و برای نصب روی موشک مناسب نخواهد بود و طراحی مؤثری برای یک سلاح هستهای محسوب نمیشود.
برای انجام چنین کاری، ایران ممکن است نیاز داشته باشد تا بخشی از ظرفیتهای پردازش اورانیوم خود را برای تبدیل گاز UF۶ غنیشده به فلز اورانیوم بازسازی کند. این توانمندی فنی به احتمال زیاد در حملات به اصفهان از بین رفته است.
اگرچه از نظر علمی امکانپذیر است، اما بعید به نظر میرسد که ایران با ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدی خود و بدون غنیسازی بیشتر اقدام به ساخت بمب کند. چنین سلاحی حجیم، ناکارآمد و فاقد قدرت بازدارندگی مؤثر خواهد بود.
آیندهٔ اشاعهٔ هستهای ایران احتمالاً به این بستگی خواهد داشت که ایران تا چه اندازه سریع بتواند غنیسازی اورانیوم را در تأسیسات سوم غنیسازی خود بازسازی کند. هنوز مشخص نیست که ایران چه مقدار سانتریفیوژ و تجهیزات مرتبط در اختیار دارد یا این داراییها در کجا نگهداری میشوند. اگر ایران بتواند این ذخایر را بهسرعت بسیج کند، میتواند بهصورت مخفیانه ذخایر اورانیوم موجود خود را تا سطح ساخت بمب غنیسازی کند. با این حال، ساخت و مونتاژ سانتریفیوژها، همراه با فرآیند بعدی تسلیح یک دستگاه هستهای، کارهایی پیچیده هستند که نیاز به گروهی از دانشمندان و مهندسان هستهای با مهارتهای فنی بالا دارند—که اکنون در حال کاهش شدید هستند.
راهکارهای جلوگیری از یک ایران هستهای جدید
اینکه ایران برنامهٔ هستهای خود را بازسازی کند یا نه، به سه عامل کلیدی بستگی خواهد داشت.
اول و مهمتر از همه، تصمیمگیری در داخل تهران است. نشانههایی از واکنش سختگیرانه از سوی تهران دیده میشود، از جمله سرکوب مخالفتها، امتناع از بازگشت به بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA)، و شایعاتی دربارهٔ خروج از پیمان عدم اشاعهٔ سلاحهای هستهای (NPT). اما ایران در حال حاضر در موقعیت قدرت قرار ندارد. تهران با خشکسالی شدید و خطر ناآرامیهای عمومی روبرو است. و جنگ دوازدهروزه ممکن است ثبات بلندمدت صادرات نفت ایران را به خطر انداخته باشد. اکنون ممکن است زمان مناسبی برای انجام سرمایهگذاریهای مالی و سیاسی بزرگ در برنامهای هستهای نباشد که میتواند ایران را به یک طردشدهٔ جهانی تبدیل کند.
عامل دوم این است که آیا حملات میتوانند ایران را وادار به بازگشت به میز مذاکره کنند و به یک توافق هستهای جدید منجر شوند یا نه. محیط دیپلماتیک کنونی بهشدت تخریب شده است، بدون هیچگونه حضور آژانس در ایران و با فقدان عمیق اعتماد متقابل، که دستیابی به راهحل مذاکرهشده را دشوار اما ضروری میسازد. در حالی که حملات آمریکا شاید بهترین گزینه در میان گزینههای محدود برای جلوگیری از یک بحران فوری بودند، موفقیت بلندمدت آنها کاملاً به نتیجهٔ تعاملات دیپلماتیک جدید بستگی دارد. مسیر پیشرو نیازمند تمرکز مجدد بر شفافیت و راستیآزمایی است تا تهدیدات باقیمانده را برطرف کرده و از بازسازی مخفیانهٔ برنامهٔ هستهای ایران جلوگیری کند.
نقطهٔ اختلاف کلیدی در مذاکرات قبلی با دولت ترامپ این بود که آیا ایران میتواند غنیسازی اورانیوم را ادامه دهد یا نه. طبق پیمان NPT، ایران حق دارد که برای مقاصد غیرنظامی اورانیوم را غنیسازی کند، مادامی که این فعالیتها به برنامهٔ تسلیحاتی منحرف یا تبدیل نشوند. با وجود آسیبهای ناشی از حملات، بهنظر نمیرسد هیچیک از طرفین از این موضع عقبنشینی کنند، و در صورتی که تهران بتواند روایت مناسبی ارائه دهد، ممکن است جامعهٔ بینالمللی از حق ایران برای غنیسازی حمایت کند.
عامل سوم اقدامات اسرائیل خواهد بود. با یا بدون بازرسیهای آژانس، چه در داخل و چه خارج از چارچوب NPT، ایران میتواند گامهایی برای بازسازی تأسیسات خود در فردو، نطنز و اصفهان بردارد؛ با این حال، اسرائیل تمایل خود برای استفاده از زور برای جلوگیری از هرگونه پیشرفت در برنامهٔ هستهای ایران را نشان داده است. یکی از درسهای حاصل از این حملات میتواند این باشد که اقدامات نظامی در مقابله با اشاعه، موفقتر از تلاشهای دیپلماتیک یا سیاسی هستند. حملات اسرائیل و ایالات متحده باید بهعنوان محکومیتی علیه ناکامی پیمان NPT در مهار جاهطلبیهای هستهای ایران در طول دههها تفسیر شوند.
استفاده از فرصت
تحلیل تصاویر ماهوارهای نشان میدهد که ایران ممکن است همچنان ظرفیت محدودی برای بازسازی برنامه هستهای خود داشته باشد، هرچند احتمالاً این برنامه به اندازهٔ گذشته گسترده نخواهد بود، مگر آنکه ایران از سوی روسیه، چین، کره شمالی یا شریک خارجی دیگری کمک دریافت کند. این وضعیت یک فرصت برای ایالات متحده و جامعهٔ بینالمللی بهشمار میآید تا ایران را به سمت یک راهحل دیپلماتیک سوق دهند.
در حداقلترین حالت، ایران باید متعهد به باقیماندن در پیمان عدم اشاعهٔ سلاحهای هستهای (NPT) شود و اجازهٔ ازسرگیری بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) را بدهد. برای حل اختلاف بر سر غنیسازی، یک گزینه میتواند رویکردی مرحلهای باشد که در آن ایران به مدت پنج سال حق غنیسازی نداشته باشد، و پس از آن، در صورتی که بهطور کامل به تعهدات خود ذیل NPT و IAEA عمل کرده باشد، بتواند فعالیتهای غنیسازی تا سطح ۳ درصد را تنها برای مقاصد غیرنظامی از سر بگیرد.
دستیابی به این هدف نهتنها نیازمند تعهد ایران، ایالات متحده، و آژانس انرژی اتمی است، بلکه مستلزم همکاری پنج طرف دیگر توافق هستهای برجام نیز هست (چین، فرانسه، آلمان، روسیه و بریتانیا)، همراه با پشتیبانی NPT، تا ایران را پاسخگو نگه داشته و ارزش این پیمان را در محیط امنیتی رو به وخامت اثبات کنند.
درباره نویسندگان:
جوزف راجرز معاون مدیر و پژوهشگر در پروژه مسائل هستهای در بخش دفاع و امنیت در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS) در واشنگتن، دی.سی. است.
هدر ویلیامز مدیر پروژه مسائل هستهای و پژوهشگر ارشد در بخش دفاع و امنیت در CSIS است.
جوزف اس. برمودز جونیور پژوهشگر ارشد تحلیل تصاویر ماهوارهای در iDeas Lab و کرسی کره در CSIS است.
*متن فوق ترجمه کامل گزارش تحلیلی اندیشکده فوق است و بیانگر دیدگاه های تحریریه نیست
https://www.csis.org/analysis/damage-irans-nuclear-program-can-it-rebuild
پایان/
نظر شما