به گزارش تحریریه، شیه شیائو رونگ(薛小荣)، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، تأکید دارد که هرچه به زمان دیدار ترامپ و پوتین نزدیکتر میشدیم، صحنه شبیهتر به یک بازی چندلایه قدرت میشد تا تلاشی واقعی برای پایان دادن به جنگ.
طبق گزارش گلوبال تایمز، درست پس از آنکه زمان گفتوگوی رهبران آمریکا و روسیه مشخص شد، رهبران چین و روسیه تلفنی گفتگو کردند و پکن سه هشدار مهم به پوتین داد:
۱. مشکلات پیچیده راهحل ساده ندارند.
۲. چین همواره بر «تشویق به صلح و مذاکره» تأکید میکند.
۳. چین خشنود است که روسیه و آمریکا در تماس بمانند.
نخستین هشدار پکن در واقع نوعی یادآوری خیرخواهانه به پوتین بود. جنگ روسیه و اوکراین سه سال و نیم ادامه یافته و حل سریع آن به خودی خود دشوار است. حال، با شخصیت متغیر و غیرقابلپیشبینی ترامپ، این پیچیدگی دوچندان میشود.
چین عملاً داشت به پوتین گوشزد میکرد که هم باید ماهیت واقعی ترامپ را بشناسد و هم فرصت مذاکره را از دست ندهد؛ یافتن این تعادل کار سادهای نیست.
اما همانطور که چین پیشبینی کرده بود، این هشدار به حقیقت پیوست. درست زمانی که بسیاری امید خود را برای برقراری آتشبس به دیدار آمریکا و روسیه بسته بودند، اوضاع بهطور نامحسوس تغییر کرد؛ آمریکا، اروپا و اوکراین سهجانبه پیشاپیش تله خود را برای پوتین آماده کرده بودند.
نخستین محور اختلاف، مساله واگذاری بخشی از خاک اوکراین
پوتین در طرح آتشبس خود خواستار آن شده که اوکراین منطقه دونباس را واگذار کند و حاکمیت روسیه بر کریمه را به رسمیت بشناسد. این پیشنهاد هرچند از سوی ترامپ «جذاب» توصیف شد، اما با مخالفت شدید اروپا روبهرو گردید.
اروپاییها شرط گذاشتند که اگر اوکراین از دونتسک صرفنظر کند، روسیه باید از مناطق زاپوریژیا و خِرسون عقبنشینی کند و علاوه بر آن، با پیوستن اوکراین به ناتو موافقت نماید.
این پیشنهاد که ظاهراً «متعادل» به نظر میرسد، در واقع یک دام پنهان داشت:
اگر روسیه از این دو نقطه استراتژیک عقبنشینی کند، نیروهای اوکراینی بار دیگر کنترل سواحل دریای آزوف را به دست خواهند گرفت.
مارک روته، دبیرکل ناتو، حتی صریحتر گفت که در آینده ممکن است «بهصورت امر واقع» و نه از لحاظ قانونی، مناطق اشغالی روسیه را بپذیرند؛ اقدامی که عملاً میدان را برای یک جنگ فرسایشی طولانیمدت باز میگذارد. این همان تاکتیک «زمین در برابر زمان» است که یادآور توافق مینسک ۲۰۱۴ میباشد.
روشن است که دستیابی به «امتیاز ارضی» مورد نظر پوتین در یک نشست مذاکراتی، به این سادگی ممکن نیست و همین نکته، دقیقاً مصداق هشدار چین است که گفته بود: «مسائل پیچیده، راهحل ساده ندارند.»
علاوه بر این، اروپا اصرار داشت که زلنسکی باید حتماً در این دیدار آمریکا و روسیه حضور داشته باشد و مدعی شد که بدون مشارکت اوکراین، هیچ طرح صلحی معتبر نیست. این مطالبه، زمینه را برای نمایش «بیثباتی و تغییر موضع» آمریکا فراهم کرد.
چرا که تنها هفته گذشته، هنگام اعلام رسمی دیدار دو رهبر آمریکا و روسیه، ترامپ بهصراحت گفته بود این جلسه یک گفتوگوی «دونفره» است و هیچ شرطی مبنی بر حضور زلنسکی وجود ندارد؛ معنای پنهان این سخن آن بود که پوتین و ترامپ بر سر حذف زلنسکی و هر کشور اروپایی از میز مذاکره به توافق رسیدهاند.
اما درست در آستانه برگزاری نشست، برخی گزارشها مدعی شدند که کاخ سفید در حال بررسی اعزام زلنسکی به آلاسکا برای شرکت در این دیدار است و مقامات آمریکایی هم اعلام کردند که «این احتمال کاملاً وجود دارد.»
حضور زلنسکی بیشک می توانست هرگونه «توافق پنهانی» میان واشنگتن و مسکو را برهم بزند و پوتین را در تنگنای جدی قرار دهد: یا مجبور شود با «دولتی غیرقانونی» بهصورت برابر مذاکره کند، یا با ترک جلسه به نشانه اعتراض، خود را در معرض یک بحران دیپلماتیک قرار دهد.
آیا این دقیقاً همان «ضیافت هونگمِن» طراحیشده توسط آمریکا، اروپا و اوکراین نبود؟
ضیافت هونگمِن: اصطلاحی برگرفته از تاریخ چین که به مهمانی یا دیداری ظاهراً دوستانه گفته میشود، اما در واقع پشت آن دامی سیاسی یا نقشهای پنهان برای ضربه زدن به مهمان اصلی نهفته است. این داستان مربوط به سال ۲۰۶ قبل از میلاد است، وقتی «شیانگ یو» فرمانده قدرتمند شورشی، «لیو بانگ» را به ضیافتی دعوت کرد تا او را از سر راه بردارد، اما لیو بانگ با هوشیاری از این دام فرار کرد و بعدها امپراتور دودمان هان شد.
وقتی اوکراین به قربانی بازیهای قدرتهای بزرگ تبدیل میشود
از سوی دیگر، ترامپ با این دیدار نشان داد که از ابتدا هدفش فراتر از میانجیگری برای صلح بوده است. این نشست که با برچسب «نشست صلح» تبلیغ میشود، در واقع یک محاصره سیاسی برای زیر سؤال بردن مشروعیت پوتین بود.
در حالی که آمریکا، روسیه و اروپا بر سر منافع خود بحث میکنند، حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین مدتهاست به یک کالای جانبی در معامله تبدیل شده است؛ درست همانگونه که رابرت فیتسو، نخستوزیر اسلواکی، پیشبینی کرده بود: وقتی فیلها با هم میجنگند، این علفهای زیر پایشان هستند که لگدمال میشوند، و این «علف» چیزی نیست جز اوکراین.
فیتسو تأکید میکند که اوکراین محکوم به قربانی شدن است و تداوم این جنگ بهخاطر «کارشکنیهای پیدرپی سیاستمداران غربی» است؛ کسانی که از اوکراین بهعنوان ابزاری برای تضعیف روسیه استفاده میکنند، در حالی که این «کشتار درون اسلاوی» میتوانست خیلی پیشتر پایان یابد.
او در سخنرانی اخیرش سه بار از عبارت «همه میدانند» استفاده کرد: «همه میدانند که این بحران راهحل نظامی ندارد، همه میدانند که پیوستن اوکراین به ناتو رؤیایی دستنیافتنی است، و همه میدانند که طرح غرب برای تضعیف روسیه شکست خورده است.»
طنز تلخ دیدار ترامپ و پوتین این است که هر طرف ادعا میکند میخواهد جنگ را پایان دهد، اما هر طرحی که روی میز گذاشته میشود، در واقع بذر یک درگیری بزرگتر را میکارد. پوتین به دنبال تثبیت دستاوردهای میدانی از طریق مذاکره است، ترامپ به فکر ثبت یک موفقیت دیپلماتیک شخصی، اروپا در تلاش برای حفظ انسجام شکنندهاش، و اوکراین در حال از دست دادن هر روزهی برگهای برندهاش در مذاکرات.
وقتی طرح آتشبس به پوششی برای معامله بر سر خاک تبدیل شود، و وقتی گفتوگوهای صلح به «ضیافت هونگمِن» پر از حسابگری بدل گردد، آنوقت این نشست ممکن است ثابت کند که بدون حداقل اعتماد متقابل، هر «پیشرفت دیپلماتیک» چیزی جز توهم نیست.
همانطور که فیتسو گفت، کلید حل بحران، توقف عملیات نظامی و قطع مداخلات خارجی است، اما قدرتهای بزرگ ظاهراً بیشتر علاقهمندند یک بازی بیبرنده را ادامه دهند؛ و سرنوشت مردم اوکراین همچنان چون ژتونی بر روی میز قمار قدرتها جابهجا میشود.
در این میان، وقتی واشنگتن، مسکو، بروکسل و کییف درگیر جدل و بدهبستاناند، چین همچنان بر «تشویق به صلح و گفتوگو» پافشاری میکند؛ نه چاقو به دست روسیه میدهد، نه با غرب همصدا میشود. این موضع بیطرفانه باعث شده چین به معدود کشورهایی بدل شود که هنوز میتواند با همه طرفها صحبت کند. و اگر اوضاع از این هم وخیمتر شود، دور از انتظار نیست که چین به نقشآفرین کلیدی در میانجیگری تبدیل گردد.
پایان/
نظر شما