به گزارش تحریریه، نشست ۲۵ ژوئن وزرای دفاع سازمان همکاری شانگهای در چین نشان داد که چگونه تنشهای پایدار بین پاکستان و هند مانع از ابتکارات ضد تروریسم این بلوک میشود و در عین حال چالشهای دیپلماتیک دهلی نو را در درون این سازمان تشدید میکند. امتناع هند از تأیید بیانیه مشترک این نشست، پس از تلاش ناموفق این کشور برای گنجاندن بندهایی در رابطه با حمله َپهَلگام در آوریل ۲۰۲۵ در کشمیر تحت کنترلِ هند، نشان دهنده نفوذ رو به کاهش آن در چندجانبه گرایی اوراسیا بود. در حالی که پاکستان موفق شد ناآرامیهای بلوچستان را به عنوان موضوعی مرتبط با سازمان همکاری شانگهای مطرح کند، هند نتوانست حمایت لازم را برای روایت مورد نظر خود از کشمیر کسب کند. هم زمان، حمایت چین از نقش پررنگتر ایران در سازمان همکاری شانگهای – که در محکومیت اقدامات نظامی اسرائیل توسط این سازمان، که هند با آن مخالف بود، مشهود است – نشان دهنده شکاف فزایندهای است که به طور بالقوه این سازمان را به محلی برای رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل میکند. این بن بست، معضل استراتژیک هند را برجستهتر میکند: یا باید با اجماع ضد غربیِ نوظهور سازمان همکاری شانگهای همسو شود یا خطر به حاشیه رانده شدن در چارچوب امنیتی آسیای مرکزی تحت سلطه چین را بپذیرد.
پیشینه: سازمان همکاری شانگهای از بطنِ شانگهای پنج در سال ۱۹۹۶ بیرون آمد که در ابتدا به عنوان یک ابتکار عمل چین و روسیه با هدف ایجاد ثبات در آسیای مرکزی تأسیس شد. با این وجود، گسترش آن در سال ۲۰۱۷ برای وارد کردن پاکستان و هند، پویاییهای دوجانبه ناپایداری را در این سازمان ایجاد کرد. به طور سنتی، سازمان همکاری شانگهای بر مبارزه با «سه عنصر اهریمنی» یعنی تروریسم، جداییطلبی و افراطگرایی متمرکز بوده است، اما مواضع متفاوت هند و پاکستان به طور فزایندهای باعث سیاسی شدنِ این نگرانیها (سه عنصر اهریمنی) شده است. پاکستان اقدامات هند در کشمیر را مصداق تروریسم دولتی میداند. اسلام آباد همچنان از حق تعیین سرنوشت این منطقه حمایت میکند و به حل و فصل مناقشه از طریق مذاکره متعهد است. در مقابل، هند دولت پاکستان را به تسهیل ستیزه جویی فرامرزی متهم میکند که منجر به بن بستی شده که بارها مانع اجماع در سازمان همکاری شانگهای شده است.
حمله آوریل ۲۰۲۵ در پاهالگام که منجر به کشته شدن ۲۶ گردشگر شد، به همراه حملات موشکی بعدی هند به پاکستان، تنشهای دوجانبه را در هفتههای منتهی به نشست سازمان همکاری شانگهای در چین به طور قابل توجهی افزایش داد. تلاش هند برای مطرح کردن مسئله کشمیر در جریان نشست وزرای دفاع سازمان همکاری شانگهای ناموفق بود، زیرا اشاره به این موضوع از بیانیه مشترک اولیه که قرار بود توسط همه کشورهای عضو تأیید شود، حذف شده بود. در مقابل، به نظر میرسد که گنجاندن اشاره پاکستان به ناآرامیهای بلوچستان در پیش نویس بیانیه پایانی، با موضع این سازمان در برابر دخالت خارجی همسوتر بوده و در نتیجه، بازتاب گستردهتری در داخل این بلوک داشته است.
حمایت محتاطانه اما مداوم چین از پاکستان، پویایی داخلی سازمان همکاری شانگهای را در سالهای اخیر تغییر داده است. پکن در موارد متعدد به اسلام آباد اجازه داده است تا مانع روایتهای مرتبط با تروریسم هند شود، در حالی که هم زمان برداشت خود از سازمان همکاری شانگهای را به عنوان وزنه تعادلی در برابر نظم بین المللی به رهبری ایالات متحده پیش میبرد. برای مثال، امتناع اخیر هند از تایید محکومیت حمله اسرائیل به ایران توسط سازمان همکاری شانگهای، دهلی نو را بیش از پیش از اجماع غالب در درون این گروه منزوی کرد و واگرایی فزاینده آن را از مسیر ضد غربی این بلوک برجسته ساخت. این اختلاف، ماهیتی ساختاری دارد. همسوییهای استراتژیک هند با ایالات متحده از طریق چارچوبهایی مانند QUAD و I۲U۲ با اهداف سازمان همکاری شانگهای در تضاد است، در حالی که استراتژی دیپلماتیکِ پاکستان که مورد حمایت چین است، با هدف استفاده از این سازمان برای محدود کردن نفوذ هند طراحی شده است. با پیوستن ایران به عنوان عضو کامل، سازمان همکاری شانگهای احتمالاً حملات لفظیِ ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی خود را تشدید خواهد کرد و در نتیجه هند مجبور به مواجهه با بده بستان های دیپلماتیک دشوارتری خواهد شد.
پیامدها: تنشهای مداوم بین هند و پاکستان در طول جلسات سازمان همکاری شانگهای، موانع قابل توجهی را برای این سازمان ایجاد میکند و در عین حال پویایی قدرت منطقهای را تغییر میدهد. هند به طور فزایندهای خود را در یک سردرگمی استراتژیک میبیند. باقی ماندن در سازمان همکاری شانگهای مستلزم تعامل با پاکستان و چین در مورد مسائل مورد مناقشه مانند بلوچستان است و ممکن است حمایت ضمنی از ابتکارات همسو با طرح «یک کمربند، یک راه» پکن را به دنبال داشته باشد. برعکس، خروج کامل از این مجمع به معنای از دست دادن نفوذ استراتژیک در آسیای مرکزی و در نتیجه واگذاری نفوذ منطقهای بیشتر به چین و روسیه خواهد بود.
درگیریهای نظامی اخیر بین هند و پاکستان نشان میدهد که چگونه اختلافات دوجانبه آنها مانع از ظرفیت سازمان همکاری شانگهای برای تقویت همکاریهای امنیتی مؤثر میشود. اگرچه ایالات متحده پس از آخرین درگیریها، آتش بس بین دو کشور را تسهیل کرد، اما مسئله اساسی همچنان پابرجاست: هند آرزوی رهبری در جهانِ جنوب را دارد، اما دیدگاه استراتژیک آن با جهتگیری عمدتاً ضد غربی سازمان همکاری شانگهای متفاوت است. تصمیم هند برای عدم استفاده از تریبون سازمان همکاری شانگهای برای ارائه پرونده خود علیه پاکستان پس از حمله پاهالگام، نشان دهنده کاهش اعتماد به این سازمان است. هند علی رغم تعامل فعال با پایتختهای غربی برای برجسته کردن مسئله تروریسم فرامرزی پس از حملات تلافیجویانهاش، آشکارا از پیشبرد موضع خود در طول اجلاس سازمان همکاری شانگهای خودداری کرد.
این الگویِ تعاملِ گزینشی نشان میدهد که دهلی نو، مجمع به رهبری چین را به طور فزایندهای در حاشیه منافع امنیتی اصلی خود میداند؛ برداشتی که در تضاد شدید با افزایش تماسهای دیپلماتیک هند با ایالات متحده و اتحادیه اروپا در هفتههای اخیر است. خروج هند از این مجمع، پیام روشنی را به کشورهایی مانند پاکستان و چین میرساند: دهلی نو اتحادهای غربی خود را بر مشارکت در سازوکارهای چندجانبه اوراسیا ترجیح میدهد. هند با عدم طرح حادثه پهالگام در چارچوب سازمان همکاری شانگهای، تلویحاً به محدود بودن کارایی این سازمان در پرداختن به دستور کار مبارزه با تروریسم خود اذعان کرده است. با این وجود، این استراتژی خطرات خاصی را نیز به همراه دارد، زیرا روایت تروریسم محور هند، که عمدتاً از طریق شرکای غربی اش ترویج میشود، اخیراً توجه بین المللی محدودی را به خود جلب کرده است. بسیاری از کشورها همچنان درگیر پیامدهای هستهای بالقوه تنشهای هند و پاکستان هستند، در حالی که مسائل مرتبط با تروریسم توجه جهانی نسبتاً کمی را به خود جلب کرده است.
به حاشیه رانده شدن هند در سازمان همکاری شانگهای ممکن است ناخواسته جایگاه پاکستان را به عنوان شریک فعالتر و پیگیرتر اوراسیا تقویت کند و در نتیجه محدودیتهای استراتژی چندجانبه گرایی دهلی نو را آشکار سازد. پاکستان به طور استراتژیک از بستر سازمان همکاری شانگهای برای ارتقای جایگاه بین المللی خود بهره برده و خود را به عنوان یک بازیگر همکار و همسو با اصول این سازمان معرفی کرده است.
در عین حال، اسلام آباد به طور فعال در تلاش است تا مانع اتخاذ مواضعی از سوی هند شود که با منافع استراتژیک آن در تضاد است و هم زمان اتحاد خود را با پکن نیز تقویت میکند. پاکستان با تمرکز بر نگرانیهای امنیتی مشترک – مانند تروریسم – که با کشورهای عضو آسیای مرکزی همسو است، خود را به عنوان یک بازیگر سازندهتر و مشارکتیتر در چارچوب سازمان همکاری شانگهای تعریف میکند. در مقابل، تأکید مداوم هند بر حمایت ادعایی پاکستان از تروریسم در کشمیر، توسط سایر اعضا به عنوان تحریک یک درگیری دوجانبه طولانی تلقی میشود که مستلزم گفتگوی اساسی بین دو طرف است. در این چارچوب، سازمان همکاری شانگهای به عنوان یک تسهیل کننده بالقوه در نظر گرفته میشود، اما تنها در صورتی که هر دو کشور تمایل به تعامل نشان دهند. در حالی که پاکستان از طریق سازمان همکاری شانگهای آمادگی خود را برای چنین میانجیگری نشان داده است، هند پیوسته دخالت طرف ثالث در مناقشه کشمیر را رد کرده است.
به نظر میرسد چین ذینفع اصلی رقابت مداوم هند و پاکستان در سازمان همکاری شانگهای است. این کشور از این اختلافات برای کاهش نفوذ هند در نهادهای اوراسیا، ارزیابی قابلیت اطمینان روسیه – که به طور سنتی یک بازیگر بی طرف است – و پیشبرد مکانیسمهای مالی خود به عنوان جایگزین سیستمهای غربی استفاده میکند. در این زمینه، پیوستن ایران به عنوان یک عضو کامل، پیچیدگیهای بیشتری را برای هند ایجاد میکند و این کشور را مجبور میکند که بین همسویی با مواضع سازمان همکاری شانگهای و حفظ روابط استراتژیک رو به گسترش خود با اسرائیل، یکی را انتخاب کند. علاوه بر این، عضویت ایران احتمالاً هماهنگی بین چین و پاکستان را در مورد مسائلی مانند افغانستان و ابتکارات انرژی منطقهای افزایش میدهد و در نتیجه خطر به حاشیه رانده شدن هند در این سازمان را افزایش میدهد.
چالشهای هند در سازمان همکاری شانگهای، اعتبار آن را به عنوان رهبر خودخوانده کشورهای جهانِ جنوب تضعیف میکند. مواضع هند اغلب با مواضع اکثر کشورهای عضو متفاوت است و در نتیجه ادعاهای نمایندگی آن را زیر سوال میبرد. همچنین همکاری ضد تروریسمِ سازمان همکاری شانگهای به طور قابل توجهی به واسطه بن بستی که توسط هند و پاکستان در ممانعت از برگزاری رزمایشهای نظامی مشترک، تبادل اطلاعات و گفتگوی معنادار در مورد تنشهای دوجانبه صورت میگیرد، مختل شده است. این اختلال مداوم، از نظر تاریخی، آزادی عمل بیشتری برای گروههای شبه نظامی فراهم کرده و خطر تشدید درگیریهای آشکار را به همراه دارد، همان طور که در پی حمله پاهالگام نشان داده شد.
نتیجه گیری: سازمان همکاری شانگهای به یک نقطه عطف حساس رسیده است، زیرا رقابت پایدار بین هند و پاکستان همچنان مانع از اثربخشی عملیاتی آن میشود. به حاشیه رانده شدن هند در جلسات اخیر، دشواری آن را در تطبیق مشارکتهای استراتژیک با ایالات متحده و تعامل مؤثر در چارچوب چندجانبه به رهبری چین برجسته میکند. در همین حال، پاکستان – با حمایت چین – ماهرانه از سازمان همکاری شانگهای به عنوان بستری برای به چالش کشیدن موضع هند در مورد کشمیر و نیز به تصویر کشیدن خود به عنوان یک شریک سازنده و مسئول در تلاشهای ضد تروریسم استفاده کرده است. با نگاهی به آینده، سه سناریو به طور فزایندهای محتمل به نظر میرسند. اول، بن بستِ موجود ممکن است ادامه یابد، و هند همچنان مانع از اشاره به کشمیر و بلوچستان شود و در عین حال با پیشنهادهایی که ضد غربی تلقی میشوند، مخالفت کند. دوم، پیوستن اخیر ایران به این مجمع ممکن است یک بلوک ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی را در سازمان همکاری شانگهای تثبیت کند و نفوذ هند را بیش از پیش به حاشیه براند. سوم، چین ممکن است از این اختلافات داخلی برای تبدیل سازمان همکاری شانگهای به وسیلهای برای پیشبرد ابتکار کمربند و جاده خود سوءاستفاده کند و در نتیجه نقش استراتژیک هند را در این سازمان کاهش دهد.
برای این که سازمان همکاری شانگهای اهمیت خود را حفظ کند، باید نقشی سازنده در حل اختلافات بین هند و پاکستان ایفا کند؛ با این حال، همسویی آشکار چین با پاکستان این چشم انداز را بعید میسازد. در حال حاضر، دوام و بقای این سازمان به عنوان یک پلتفرم امنیتی مهم، بستگی به این دارد که فراتر از موقعیت صرفاً ناظر رقابتهای هند و پاکستان عمکل کند. با پایان یافتنِ جلساتِ متوالی بدون دستیابی به اجماع، چشم انداز چنین تحولی به طور فزایندهای نامشخص به نظر میرسد.
منبع: ایراس
پایان/
نظر شما