آیا پاکستان برای عربستان چتر هسته‌ای فراهم می‌کند؟

عربستان و پاکستان یک توافق دفاعی تاریخی امضا کردند؛ توافقی که می‌تواند نظم امنیتی خاورمیانه را دستخوش بازتعریف کند. آیا پاکستان به عربستان «چتر هسته‌ای» خواهد داد و آیا جهان اسلام در آستانه شکل‌گیری جبهه متحدی علیه تهدیدات منطقه‌ای است؟

به گزارش تحریریه، پس از حمله اسرائیل به قطر، منطقه خاورمیانه شاهد نوعی همبستگی و همکاری کم‌سابقه بوده است: در پی نشست اضطراری عربیاسلامی در ۱۴ سپتامبر که موضوع تشکیل «اتحاد نظامی عربی» را مورد بحث قرار داد، در ۱۷ سپتامبر عربستان سعودی و پاکستان یک توافق دفاعی امضا کردند. این توافق تصریح می‌کند که هرگونه حمله به یکی از دو کشور به‌منزله حمله به هر دو تلقی خواهد شد.

بی‌تردید این اخبار توجه جهانیان را برانگیخته است، چراکه پاکستان تنها کشور اسلامیِ دارای سلاح هسته‌ای است. از همین رو، بسیاری نگران این هستند که آیا این امر به معنای آن است که پاکستان برای عربستان «چتر هسته‌ای» فراهم خواهد کرد؟ در پاسخ به این پرسش، یکی از مقامات سعودی که نخواست نامش فاش شود، اظهار داشت: «این توافق یک توافق دفاعی جامع است که تمامی ابزارهای نظامی را در بر می‌گیرد.»

این پاسخ دوپهلو را چگونه باید تفسیر کرد؟ در ادامه، همکاری‌های نظامی کشورهای خاورمیانه چه مسیری را طی خواهد کرد؟ آیا این روند می‌تواند به فرصتی تازه برای صادرات تسلیحات چین تبدیل شود؟

برای بررسی این مسائل، وبسایت خبری تحلیلی گوانچا با سُن دِگانگ(孙德刚)، رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه فودان چین و کارشناس مسائل خاورمیانه، گفت‌وگویی ترتیب داده است تا او بر اساس چند دهه تجربه و رصد تحولات منطقه، امضای توافق جدید و تأثیر همکاری‌های تازه نظامی در خاورمیانه بر وضعیت منطقه را تحلیل کند.

گوانچا: همکاری ارتش پاکستان و نیروهای مسلح عربستان از دیرباز بسیار نزدیک بوده است، حتی تا جایی که نیروهای پاکستانی برای خاندان سلطنتی سعودی خدمات امنیتی فراهم می‌کردند. با این حال، این توافق بی‌شک گامی در جهت تعمیق و سامان‌دهی بیشتر این همکاری‌هاست. همین مسئله این پرسش را به میان آورده است که آیا پاکستان چتر هسته‌ای خود را به عربستان گسترش خواهد داد؟ و اصولاً آیا پاکستان توانایی فراهم‌کردن چتر هسته‌ای برای کشور دیگری را دارد؟

سُن دِ‌گانگ: بی‌تردید دو طرف یک توافق دفاع مشترک امضا کرده‌اند، اما در مفاد آن صرفاً تصریح شده است که «حمله به یکی از طرفین به منزله حمله به دیگری تلقی می‌شود». این‌که آیا پاکستان واقعاً قصد دارد برای عربستان «چتر هسته‌ای» فراهم کند یا نه، هنوز مشخص نیست و در حال حاضر نمی‌توان حکم قطعی داد.

من بر این باورم که در حال حاضر احتمال فراهم‌کردن «چتر هسته‌ای» چندان زیاد نیست. اگر واقعاً به چنین مرحله‌ای برسیم، پیش از هر چیز پای مسئله استقرار نیروهای پاکستانی در عربستان و استقرار سامانه‌های پدافند هوایی و دیگر تجهیزات به میان می‌آید؛ موضوعی که پیچیدگی‌های فنی و عملیاتی را به‌سرعت افزایش خواهد داد. افزون بر این، شریک امنیتی اصلی و محوری عربستان ایالات متحده است. آیا آمریکا حاضر خواهد بود نظاره‌گر نزدیک‌تر شدن عربستان و پاکستان در چنین حوزه حساسی باشد؟ بعید به نظر می‌رسد. بنابراین عربستان هم نمی‌تواند آمریکا را دور بزند و از پاکستان بخواهد «چتر هسته‌ای» در اختیارش بگذارد. تا زمانی که آمریکا با این موضوع موافقت نکند، از منظر اجرایی پیشبرد آن تقریباً غیرممکن است.

نکته دوم مسئله زمان است. چه زمانی پاکستان می‌تواند واقعاً برای عربستان «چتر هسته‌ای» فراهم کند؟ تنها زمانی که عربستان با تهدید هسته‌ای واقعی و فوری مواجه شود، چنین گزینه‌ای ممکن است به‌طور جدی مطرح گردد.

Pakistan, Saudi Arabia sign key defence deal: 'Attack on one, aggression  against both' | World News

نکته سوم مسئله توانایی است. آیا پاکستان اساساً چنین توانی دارد؟ می‌دانیم که میان پاکستان و عربستان، ایران و خلیج فارس قرار گرفته‌اند و از نظر جغرافیایی این دو کشور پیوستگی ندارند. در چنین شرایط ژئوپولیتیکی، پاکستان چگونه می‌تواند برای عربستان «چتر هسته‌ای» قابل اجرا و قابل اعتماد فراهم کند؟ میزان اعتبار و قابلیت اتکای چنین حمایتی تا چه اندازه خواهد بود؟ در این زمینه همچنان ابهام‌ها و عدم قطعیت‌های بسیاری وجود دارد.

گوانچا: همان‌طور که می‌دانیم در بیش از ده سال گذشته، عربستان و ایران برای کسب برتری در منطقه، هم درگیر جنگ‌های نیابتی بوده‌اند و هم گاه مستقیم با یکدیگر تقابل کرده‌اند. اخیراً نیز اسرائیل با استفاده از موشک بالستیک پرتاب‌شونده از هوا، به قطر که یکی از شناخته‌شده‌ترین مکان‌های گفت‌وگو و میانجی‌گری در خاورمیانه است حمله کرد. به نظر شما امضای توافق میان عربستان و پاکستان چه ملاحظات اصلی‌ای را در بر دارد؟ هرچند در همین روزها محمد بن‌سلمان با رئیس‌جمهور ایران دیدار کرده است و ایران قطعاً برای چنین روندهایی آماده است، اما آیا ایران واقعاً نسبت به این نوع همکاری‌های راهبردی بی‌تفاوت است؟

سُن دِ‌گانگ: امضای توافق دفاع مشترک میان عربستان و پاکستان، ریشه در تغییرات ساختاری در نظم امنیتی خلیج فارس دارد. پیش‌تر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، از جمله عربستان، امارات و قطر، چنین تصور می‌کردند که اگر در عرصه امنیتی تابع آمریکا باشند و در عرصه اقتصادی «به شرق نگاه کنند» و توازن برقرار سازند، می‌توانند خود را از آشوب‌های منطقه دور نگه دارند و به «جزیره‌ای آرام در میانه طوفان خاورمیانه» بدل شوند. اما اکنون به نظر می‌رسد که چنین تصوری دیگر کارایی ندارد.

دو بار حمله به قطر، در ژوئن و سپتامبر، همچون زنگ خطری برای عربستان بود: حتی اگر یک کشور پیرو آمریکا باشد یا حتی خود را بی‌طرف بداند، باز هم نمی‌تواند از بحران‌ها مصون بماند. این نشان داد که تعهدات امنیتی آمریکا چندان قابل اعتماد نیست. بنابراین امضای توافق دفاعی با پاکستان، در واقع تلاشی است از سوی عربستان برای «تنوع‌بخشی» به ساختار دفاعی خود و پرهیز از وابستگی کامل به ایالات متحده.

آیا پاکستان برای عربستان چتر هسته‌ای فراهم می‌کند؟

موشک بالستیک «شاهین» پاکستان، قادر به حمل کلاهک هسته‌ای

اما انگیزه مستقیم‌تر، به باور من، همچنان نگرانی از اقدامات احتمالی بعدی اسرائیل است. نتانیاهو پیش‌تر تهدید کرده بود که هر کشوری که «به گروه‌هایی همچون حماس پناه دهد»، هدف حملات اسرائیل قرار خواهد گرفت؛ از جمله احتمال حمله دوباره به قطر. این موضع‌گیری تهدید را برای عربستان ملموس‌تر کرد و همین امر باعث شد توافق با پاکستان بیشتر جنبه پیشگیرانه در برابر تهدید اسرائیل پیدا کند.

از منظر ایران، امضای توافق دفاع مشترک میان عربستان و پاکستان لزوماً چیز بدی نیست. هر دو کشور مسلمان هستند و اتحاد آنان می‌تواند از یک سو نفوذ آمریکا را کاهش دهد و از سوی دیگر در عمل اسرائیل را مهار کند؛ از این رو ایران به‌طور کلی از چنین روندی استقبال می‌کند.

البته ایران ترجیح می‌دهد همکاری‌ها در قالب چندجانبه پیش برود، نه اینکه خودش از این روندها کنار گذاشته شود. ایران همواره بر «ابتکار صلح هرمز» تأکید داشته و خواسته است که پاکستان، شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس، ایران و حتی عراق در یک چارچوب همکاری منطقه‌ای مشترک قرار گیرند. از این منظر، «دیپلماسی از بالای سر ایران» در قالب توافق عربستانپاکستان تا حدی ناامیدکننده است. با این حال، در مجموع، تقویت همکاری‌های دفاعی ریاض و اسلام‌آباد برای ایران نه‌تنها تهدید محسوب نمی‌شود، بلکه حتی می‌تواند با منافع تهران نیز هم‌راستا باشد.

Arab League–Iran relations - Wikipedia

گوانچا: پیش از امضای توافق عربستان و پاکستان، نشست اضطراری عربیاسلامی در دوحه، پایتخت قطر، برگزار شد تا درباره چگونگی پاسخ به حمله هوایی اسرائیل به دوحه تصمیم‌گیری کند. بر اساس گزارش رسانه‌ها، برای مقابله با تهدید نظامی اسرائیل، این نشست در حال بررسی تشکیل یک «اتحاد نظامی عربی» است؛ اقدامی که جدی‌ترین تلاش برای همگرایی نظامی منطقه‌ای در چند دهه اخیر به شمار می‌رود. به نظر شما احتمال تشکیل چنین اتحادی چقدر است؟ شما به عامل آمریکا نیز اشاره کردید؛ آیا این به معنای آن است که کشورهای خاورمیانه به این نتیجه رسیده‌اند که دیگر نمی‌توانند در حوزه امنیت به آمریکا تکیه کنند و اکنون در حال آغاز گام‌هایی برای خوداتکایی امنیتی و همبستگی منطقه‌ای هستند؟ آیا نظم امنیتی خاورمیانه که آمریکا می‌کوشد بازسازی کند، بار دیگر با چالش روبه‌رو شده است؟

سُن دِ‌گانگ: واقعیت این است که از دهه ۱۹۸۰ به بعد، چه در شورای همکاری خلیج فارس و چه در اتحادیه عرب، بارها ایده «ارتش مشترک عربی» مطرح شده است. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر هم سخن از تشکیل «ائتلاف ضدتروریسم عربی» به میان آمد، اما در نهایت همه این طرح‌ها به سرانجام نرسیدند. مشکل اصلی اینجاست که چه کسی باید رهبری «ناتوی عربی» را بر عهده بگیرد؟ هر کشور چه میزان نیرو و چه مقدار هزینه متقبل شود؟ اختلافات در این زمینه بسیار زیاد است.

این‌که اتحادیه عرب واقعاً بتواند به یک پیمان نظامی تبدیل شود، بستگی به تحولات آینده خاورمیانه دارد. اگر اوضاع همچنان رو به وخامت برود و اسرائیل حملات خود را به کشورهای بیشتری از جهان عرب یا اسلام گسترش دهد، بعید نیست که کشورها روند همگرایی نظامی را تسریع کنند. در صورت تحقق، نخستین گام احتمالاً ایجاد یک «نیروی واکنش سریع» سبک‌وزن خواهد بود. اما در شرایط کنونی این طرح هنوز در سطح ایده باقی مانده است و تحقق آن وابسته به سیر تحول اوضاع است.

اهمیت این تلاش در آن است که انحصار آمریکا بر امور امنیتی خاورمیانه را در هم بشکند. پیش‌تر آمریکا برای متحدان عرب خود «چتر حمایتی» فراهم می‌کرد، اما اکنون موارد زیادی از خلف وعده آمریکا دیده‌ایم. برای نمونه، در سال ۲۰۱۹ هنگامی که پالایشگاه‌ها و میادین نفتی عربستان هدف حمله حوثی‌ها قرار گرفت و ظرفیت تولید نفت این کشور در مدت کوتاهی به نصف کاهش یافت، آمریکا عملاً واکنش خاصی نشان نداد. یا در سال جاری، با وجود دو حمله به قطر، واشنگتن هیچ حمایت مؤثر و حیاتی‌ای ارائه نکرد.

با تشدید و گسترش درگیری‌های خاورمیانه، کشورهای عربیاسلامی بیش از گذشته انگیزه می‌یابند که به سمت خوداتکایی راهبردی حرکت کنند. این‌که آیا چنین مسیری به نتیجه خواهد رسید یا نه، همچنان وابسته به تحولات آینده است.

گوانچا: اسرائیل سال‌هاست که می‌کوشد همه کشورهایی را که ممکن است تهدیدی برای امنیتش باشند، تحت فشار قرار دهد. حمله اخیر به قطر بی‌تردید نوعی نمایش قدرت بود. اما اگر عربستان واقعاً «چتر هسته‌ای» پاکستان را وارد کند، آیا این به معنای آن خواهد بود که محیط امنیتی اسرائیل بیش از پیش وخیم می‌شود؟ اسرائیل پیش‌تر هم در برابر گسترش نفوذ ترکیه واکنش نشان داده بود؛ پس به نظر شما واکنش اسرائیل در برابر همکاری عربستان و پاکستان چه خواهد بود؟

سُن دِ‌گانگ: خاورمیانه در حال تجربه یک بازتوزیع قدرت تازه است. اگر به قبل از دور جدید درگیری‌های فلسطین و اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۳ بازگردیم، آمریکا در تلاش بود با پیشبرد «توافقات ابراهیم»، اسرائیل و کشورهای عربی را در قالب یک جبهه متحد ضدایرانی گرد هم آورد؛ و در سطح قدرت‌های بزرگ نیز می‌کوشید چین، روسیه و دیگر بازیگران غیرغربی را از خاورمیانه کنار بزند.

اما واقعیت این است که اسرائیل همراه با آمریکا با پیشبرد سیاست «کسب امنیت از طریق قدرت» و حتی نوعی واقع‌گرایی تهاجمی، موجب شدند بسیاری از کشورهای عربی به‌تدریج دریابند که تهدید مستقیم‌تر امروز لزوماً از جانب ایران نیست، بلکه می‌تواند از سوی خود اسرائیل باشد.

به همین دلیل امروز می‌بینیم که جهان عرب و اسلام دست‌کم در عرصه سیاسی و دیپلماتیک به نوعی «جبهه متحد ضداسرائیلی» رسیده است. پیش‌تر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در کنار آمریکا و اسرائیل برای مهار ایران همکاری می‌کردند؛ اما اکنون همان کشورها از یک‌سو با ایران و ترکیه وارد همکاری راهبردی شده‌اند و از سوی دیگر روابط دفاعی خود با پاکستان را تقویت کرده‌اند، و به‌تدریج در حال شکل دادن به یک جبهه اسلامی واحد هستند.

Israel Attacks Hamas Leadership in Qatar's Capital, Doha - WSJ
حمله هوایی اسرائیل به قطر

در چنین شرایطی، اسرائیل خود را در موقعیتی نامطلوب‌تر می‌یابد. آنچه قرار بود با «واقع‌گرایی تهاجمی» امنیت بیشتری برای اسرائیل به همراه بیاورد، برعکس نتیجه داده و کشورهای شورای همکاری، و حتی اردن و مصر، را به سوی جبهه مقابل سوق داده است. در عمل، این اسرائیل بوده که باعث شده آنها با پاکستان، ایران و حتی ترکیه هم‌گرایی بیشتری پیدا کنند و اسرائیل ناخواسته به «چسب همبستگی جدید» در جهان اسلام بدل شود.

از این پس، اسرائیل به احتمال زیاد بیش از پیش به آمریکا متکی خواهد شد: با اتکا به فشار واشنگتن بر متحدان عرب، خواهد کوشید از فاصله گرفتن آنها از آمریکا جلوگیری کند و در عین حال با ابزارهای گوناگون سعی خواهد کرد این متحدان را «قانع یا وادار» کند که در کنار اسرائیل باقی بمانند.

گوانچا: به نظر شما «توافقات ابراهیم» هنوز امکان پیشبرد دارد؟

سُن دِ‌گانگ: در شرایط کنونی، بعید به نظر می‌رسد. «توافقات ابراهیم» در اصل پروژه‌ای بود که ترامپ قصد داشت در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش با جدیت پیگیری کند. محور اصلی آن، عادی‌سازی روابط و برقراری مناسبات دیپلماتیک میان عربستان و اسرائیل بود تا از این مسیر، کشورهای عربی بیشتری اسرائیل را به رسمیت بشناسند. اما امروز با شدت گرفتن جنگ در غزه و گسترش بحران انسانی، در کنار سرسختی اسرائیل در مخالفت با تشکیل کشور مستقل فلسطین و حتی ادامه ساخت شهرک‌های یهودی در کرانه باختری، شرایط کاملاً تغییر کرده است.

در چنین بستری، احساسات ضداسرائیلی و ضدیهودی در جهان عرب به‌طور چشمگیری افزایش یافته و هیچ رهبر عربی نمی‌تواند این موج افکار عمومی را نادیده بگیرد. بنابراین، «توافقات ابراهیم» در کوتاه‌مدت بعید است پیشرفتی داشته باشد و عملاً چشم‌انداز اجرای آن بسیار ضعیف شده است.

گوانچا: همان‌طور که می‌دانیم، هرچند تجهیزات اصلی جنگی عربستان همچنان عمدتاً آمریکایی و اروپایی است، اما این کشور سال‌هاست که به برخی تسلیحات کلیدی چینی نیز توجه داشته و آنها را خریداری کرده است. از سوی دیگر، پاکستان یکی از مشتریان اصلی صادرات تسلیحات چین به شمار می‌رود. پس از حمله اسرائیل به قطر و در پرتو همکاری عربستان و پاکستان، این موضوع برای صادرات تسلیحات و گسترش نفوذ امنیتی چین در منطقه یک فرصت است یا چالش؟

سُن دِ‌گانگ: در مجموع، فرصت‌ها بیش از چالش‌ها هستند. امروز چین ابتکارهایی همچون «ابتکار توسعه جهانی»، «ابتکار حکمرانی جهانی»، «ابتکار تمدنی جهانی» و «ابتکار امنیت جهانی» را مطرح کرده و از این رهگذر در حال ارائه نوعی «کالای عمومی فکری» به کشورهای خاورمیانه است. هم‌زمان، انحصار آمریکا در فروش تسلیحات به منطقه خلیج فارس در حال شکسته شدن است و هرچه بیشتر، کشورهای شورای همکاری و دیگر کشورهای عربی به سمت تنوع‌بخشی در خرید سلاح پیش می‌روند. آنان دیگر فقط به آمریکا چشم نخواهند دوخت، بلکه به تأمین‌کنندگان گوناگون روی خواهند آورد؛ و این به‌طور طبیعی به سود چین است.

البته باید توجه داشت که کاهش وابستگی به آمریکا به معنای خرید انحصاری از چین نیست. بازار تسلیحات در خاورمیانه بسیار متنوع است: افزون بر آمریکا و چین، ترکیه، اروپا و حتی هند نیز در این رقابت حضور دارند. در آینده به احتمال زیاد شاهد شکل‌گیری الگویی «چندقطبی» در تأمین سلاح خواهیم بود. سهم آمریکا کاهش می‌یابد اما همچنان نقش مهمی ایفا خواهد کرد. برای چین، این یک بازار نوظهور است و در مجموع، فرصت‌ها به‌مراتب بیشتر از چالش‌ها خواهند بود.

Eurofighter Typhoon | Page 19 | Secret Projects Forum

جنگنده J-10CE پاکستان در سال ۲۰۲۴ با جنگنده تایفون قطر رزمایش هوایی مشترکی برگزار کرد.

گوانچا: با توجه به این‌که اولویت اصلی کشورهای خاورمیانه امنیت است، به نظر شما آیا تمایل آن‌ها به دریافت کمک‌های امنیتی و حتی حمایت‌های امنیتی از چین افزایش خواهد یافت؟ پیش‌تر با یکی از مقامات بازنشسته پاکستانی گفتگو کرده‌ام و او به من گفته بود که امیدوار است چین نیروهای نظامی به این منطقه اعزام کند. روشن است که در حال حاضر چین چنین اقدامی انجام نمی‌دهد، اما با افزایش چنین صداهایی، شما پیش‌بینی می‌کنید ما در چه زمینه‌هایی ممکن است اقدام کنیم؟

سُن دِ‌گانگ: سال آینده دومین نشست چین و کشورهای عرب برگزار خواهد شد که طبق برنامه، این بار باید در چین برگزار شود. این بدان معناست که نگاه کشورهای عربی به شرق، دیگر صرفاً محدود به حوزه اقتصادی نیست و در شرایط جدید، عرصه‌های سیاسی و حتی امنیتی نیز مسیر تنوع‌بخشی را طی خواهند کرد.

برای چین، این فرصتی است برای تقویت «جامعه سرنوشت مشترک چین و عرب‌ها»: با محوریت «چهار ابتکار» می‌توان به ارتقای حکمرانی در خاورمیانه پرداخت. در شرایطی که بی‌ثباتی و عدم قطعیت هم‌زمان وجود دارد، به باور من، چین در این حوزه ظرفیت و توانمندی زیادی دارد. می‌توانیم همکاری‌های سرنوشت مشترک خود با کشورهای عربی را تعمیق بخشیم و این امر می‌تواند ثبات و پیش‌بینی‌پذیری بیشتری برای منطقه فراهم کند.

در گذشته تمرکز چین در خاورمیانه بیشتر بر «توسعه محور» بوده است، اما در آینده این رویکرد چندوجهی‌تر خواهد شد. جامعه سرنوشت مشترک چین و کشورهای عرب، ابعاد غنی‌تری خواهد یافت و همکاری‌های دفاعی نیز به یک نقطه رشد جدید تبدیل خواهد شد.

در سال‌های اخیر، چین همکاری‌های دفاعی خود با کشورهایی مانند مصر و عمان را ادامه داده است. در آینده چنین «نقاطی» افزایش خواهد یافت، به ویژه در زمینه‌هایی مانند آموزش افسران نظامی، رزمایش‌های مشترک، بازدیدهای نظامی و دیپلماسی نظامی. به باور من، چین به‌طور کلی تمایل ندارد پایگاه نظامی جدیدی در خاورمیانه تأسیس کند، اما در عین حال به درخواست‌های واقعی کشورهای عرب پاسخ مثبت خواهد داد: بر پایه همکاری‌های انرژی، اقتصادی، تجاری و فناوری، همکاری‌های امنیتی را به عنوان یک نقطه رشد و حوزه جدید توسعه دنبال خواهد کرد.

پایان/

۳ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 33464

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 7 =