هدف واقعی توافق دفاعی ریاض و اسلام آباد

رسانه هندی مدعی است برخلاف توهم برخی ها هدف واقعی توافق دفاعی ریاض و اسلام آباد که با چراغ سبز کاخ سفید انجام شد، ایران است نه اسرائیل.

به گزارش تحریریه، تارنمای خبری هندی «The Print» مدعی است که توافق راهبردی پاکستان با عربستان در اصل درباره ایران است.

در این گزارش می خوانیم:

این توافق نه دربارهٔ آن است که پاکستان و عربستان به چشم ترامپ نگاه کنند و نه به معنای آن است که ریاض از واشنگتن روی برگردانده است. اگر بخواهیم دقیق بگوییم، می‌توان آن را «اشاعه مشروع» نامید.

پاکستان و عربستان سعودی «توافق‌نامهٔ دفاع متقابل راهبردی» را در ریاض میان نخست‌وزیر بازدیدکننده «شهباز شریف»، فرمانده ارتش فیلدمارشال «عاصم منیر» و ولیعهد «محمد بن‌سلمان» امضا کردند. این توافق حدود ده روز پس از حملهٔ هوایی ۹ سپتامبر اسرائیل به قطر که رهبران حماس را هدف قرار داد، صورت گرفت.

زمان‌بندی این توافق دو برداشت عمده در پاکستان ایجاد کرده است: نخست اینکه ریاض، در هراس از تجاوز اسرائیل و بی‌اعتماد به آمریکا برای حمایت از متحدانش، به سوی پاکستان برای حفاظت روی آورده است. دوم اینکه این توافق می‌تواند به یک پیمان امنیتی گسترده‌تر منجر شود که در آن پاکستان تضمین‌کنندهٔ صلح خاورمیانه شود.

البته چنین فرض‌هایی بر اعتمادبه‌نفس‌ راولپندی پس از نزدیک‌ شدن به‌ جنگ با هند استوار است، به‌ویژه هنگامی که رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، اظهاراتی درباره «سرنگونی پنج جنگنده» مطرح کرده است.

اما سه نکته درخور توجه است: یک، پاکستان دهه‌هاست به پادشاهی سعودی کمک کرده است. دوم، این موضوع واقعاً درباره اسرائیل نیست بلکه درباره ایران است. و سوم، این اقدام به احتمال زیاد از تأیید ضمنی واشینگتن برخوردار است.

پیوندهای قدیمی با پاکستان

از یک نظر، در این توافق چیز تازه‌ای وجود ندارد؛ پاکستان از دههٔ ۱۹۸۰ نیرویی در مقیاس یک لشکر برای امنیت ریاض فراهم کرده است. آنچه تازه است، واژهٔ «راهبردی» است که ظاهراً به امنیت هسته‌ای مرتبط است؛ چیزی که ریاض مدت‌هاست از اسلام‌آباد خواسته است.

پاکستان در واقع از دههٔ ۱۹۶۰ از پادشاهی سعودی حمایت کرده است؛ بنا بر اسناد محرمانهٔ بایگانی ملی بریتانیا، ژنرال شیر علی خان پطودی به سعودی‌ها غرور مربیان مصری‌شان را یادآور شد و آنان را به الگو قراردادن ارتش پاکستان ترغیب کرد. سپس یک واحد کوچک به ریاست ژنرال ایوب خان اعزام شد؛ سعودی‌ها از او خواستند افسران احمدیه را از یگانش کنار بگذارد که او هم پذیرفت.

نیاز به حضور گسترده‌تر ارتش پاکستان پس از محاصرهٔ مکه در ۱۹۷۹ بیشتر شد. در این شورش داخلی وهابی، گروهی از سعودی‌ها کنترل مسجدالحرام را با هدف تغییر رژیم در اختیار گرفتند؛ رویدادی مهم که پادشاهی سعودی را به‌شدت لرزاند و هنوز هم آن را می‌آزارد. فرانسوی‌ها در عملیات آزادسازی کعبه نقشی کلیدی داشتند، اما بسیاری از پاکستانی‌ها بعداً مدعی شدند ارتش‌شان نقش مرکزی ایفا کرده است؛ روایتی که بخشی از آن به دلیل تمایل عربستان به پنهان کردن مشارکت غیرمسلمانان در مکه ترویج شد.

این ماجرا همچنین ترسی از دخیل کردن افسران و سربازان اردنی یا مصری ایجاد کرد—به‌ویژه اردنی‌ها، زیرا پادشاهی اردن می‌توانست خود را وارث حقیقی شهرهای مقدس بداند. پس از این رویداد بود که ملک فهد عنوان «خادم‌ الحرمین‌ الشریفین» را برای تقویت اعتبار عربستان در جهان اسلام برگزید. خلاصه اینکه این وضعیت اهرم قابل‌توجهی به پاکستان داد؛ تا آنجا که وقتی ژنرال ضیاءالحق از حذف افسران شیعه از یگان خود خودداری کرد، ریاض اصرار نکرد.

پاکستان این وظیفه را البته با چند مشکل جزئی ادامه داده است. در سال ۱۹۹۱، رئیس ستاد ارتش وقت ژنرال اسلم بیگ از اعزام نیروهای پاکستانی به‌عنوان بخشی از جنگ آمریکا علیه عراق پس از اشغال کویت خودداری کرد. سرانجام سازشی حاصل شد تا ارتش پاکستان فقط امنیت مرزهای سعودی را تأمین کند و در هیچ بخش دیگری از عملیات شرکت نکند.

مشکل دوم در ۲۰۱۵ پیش آمد، زمانی که پارلمان پاکستان رأی به توقف اعزام نیرو برای حمایت از عربستان در یمن داد. این امر رابطهٔ امنیتی را اندکی کاهش داد، زیرا ارتش پاکستان به بهانهٔ اجماع پارلمانی از پیروی از جاه‌طلبی‌های جنگی محمد بن‌سلمان سر باز زد.

با این حال راه‌حلی پیدا شد: ژنرال راحیل شریف، فرماندهٔ در آستانهٔ بازنشستگی ارتش پاکستان، به‌عنوان فرمانده یک نیروی ضدتروریسم سعودی منصوب شد که از آن زمان در ریاض مسئول امنیت خاندان سلطنتی است.

یک حوزه مهم‌تر که پاکستان نسبت به عربستان سعودی محتاطانه عمل می‌کرد—اما نه کاملاً از روی انتخاب خودش—امنیت هسته‌ای بود. پس از آنکه راووالپندی غافلگیر شد و دانش هسته‌ای را به کشورهایی مانند ایران، لیبی و کره شمالی منتقل کرد، ژنرال پرویز مشرف به شدت مورد سرزنش قرار گرفت. این رخداد همچنین به این معنا بود که او بدون تأیید آمریکا نمی‌توانست از ریاض پذیرایی کند. این با وجود رفتار ویژه‌ای بود که با سعودی‌ها صورت گرفت: در سال ۱۹۹۹، تنها چند ماه پس از آزمایش‌های هسته‌ای پاکستان، وزیر دفاع سعودی، سلطان بن عبدالعزیز آل سعود، از آزمایشگاه‌های تحقیقاتی کاهوتا دیدن کرد.

تعجب‌آور نیست که عموم مردم سعودی به پاکستان به عنوان یک قدرت نگاه می‌کنند، همان‌طور که برخی دوستان سعودی گفته‌اند. فهم عمومی این بوده است که ریاض در برنامه هسته‌ای پاکستان سرمایه‌گذاری کرده است، با این انتظار که در صورت نیاز بتواند روی آن حساب، به‌ویژه اگر ایران موفق شود سلاح‌های هسته‌ای به دست آورد.

ایران نگرانی اصلی است، نه اسرائیل

نکتهٔ دوم: توافق دفاعی اخیر پاکستان و عربستان ارتباط چندانی با نظم گسترده خاورمیانه یا اسرائیل ندارد. بلکه هدفش افزایش توان عربستان در برابر ایران است. این توافق باید در چارچوب مجموعه‌ای از حملات اخیر ارزیابی شود که با حملات مشترک اسرائیل و آمریکا به ایران برای نابودی توان هسته‌ای آن آغاز شد.

با آنکه خسارت عمده‌ای وارد شد، تردید جدی هست که برنامهٔ سلاح هسته‌ای ایران و ظرفیت آن حذف شده باشد. از دیدگاه اسرائیل و آمریکا، کاهش ظرفیت تضمین کننده عقب‌نشینی تهران نیست. اما این حمله ظرفیت ایران را عیان تر کرد و فشار بیشتری بر عربستان وارد آورد تا توان بازدارندگی خود را به دست آورد—یا حداقل خود را هم‌ردیف ایران کند، اگر جلوتر نرود.

شایان ذکر است که عربستان سعودی واقعاً تهدیدی از سوی اسرائیل ندارد. با وجود ذکر فلسطین در هر نماز جمعه در دو مسجد مقدس در مکه و مدینه، ریاض برخلاف قطر، هیچ‌گاه اقداماتی برای تحریک منفی تل‌آویو انجام نداده است. حتی در مذاکرات با گروه‌هایی مانند حماس یا حزب‌الله هم شرکت نداشته است. اما حمله اسرائیل به قطر به عنوان پوششی برای دستیابی به امنیت هسته‌ای استفاده شده است. به گفته وزیر دفاع پاکستان، خواجه آصف، «آنچه داریم و توانایی‌هایی که در اختیار داریم، طبق این توافق در اختیار (عربستان سعودی) قرار خواهد گرفت.»

با اینکه جزئیات توافق علنی نشده و پارلمان پاکستان در جریان قرار نگرفته، احتمالاً مفاد آن جالب خواهد بود. این پرسش مطرح است که آیا پاکستان بخشی از نیروی راهبردی خود را که با سلاح هسته‌ای سر و کار دارد در عربستان مستقر خواهد کرد یا—چنان‌که دانشمند علوم سیاسی آمریکایی بروس ریدل در ۲۰۱۱ پیشنهاد کرد—به‌جای موشک‌های بالستیک، موشک‌های کروز هوابرد در اختیار ریاض خواهد گذاشت تا کمتر تل‌آویو را نگران کند.

گزینهٔ هوابرد به معنای آن خواهد بود که هر کلاهک هسته‌ای یا موشک مجهز به کلاهک هسته‌ای بر روی هواپیماهای آمریکاییِ موجود در نیروی هوایی عربستان نصب شود—که ما را به نکتهٔ سوم می‌رساند.

گسترش تسلیحات هسته ای با تأیید آمریکا؟

این توافق نه دربارهٔ آن است که پاکستان و عربستان به چشم ترامپ نگاه کنند و نه دربارهٔ دور شدن ریاض از واشنگتن. اگر بخواهیم چیزی استنباط کنیم، می‌توان گفت که این توافق ضمن مشورت قابل توجهی با آمریکایی‌ها انجام شده است، که این سطح از اشاعه را برای پاکستان مجاز دانستند. این را می‌توان تکثیر مشروع نامید.

این توافق احتمالا از تمایل واشنگتن برای برون‌سپاری امنیت پادشاهی عربستان سعودی به پاکستان ناشی شده است، همان‌طور که بریتانیا بعد از سال ۱۹۴۷ انجام داده بود. ترامپ، در واقع، به گفته یک منبع معتبر که روی مسائل استراتژیک کار می‌کند، به دنبال جایگزین کردن نیروهای خود با کسی است که بتواند از لحاظ نظامی به او اعتماد کند.

شایان ذکر است که درگیری اخیر پاکستان با هند به نظر می‌رسد ارزش بین‌المللی پاکستان را افزایش داده است. نباید فراموش کرد که راولپندی همیشه آماده‌تر از دهلی نو بوده است تا حضور نظامی خود را در خاورمیانه گسترش دهد.

در کوتاه‌مدت، حمله اسرائیل در قطر، همان‌طور که نویسنده اسرائیلی باراک راوید اخیراً نوشته است، به نظر می‌رسد باعث شده است که آمریکا و غرب به طور کلی از افزایش بی‌احتیاطی نتانیاهو و نقش او به عنوان یک نیروی «بی‌ثبات‌کننده» در منطقه‌ای که به ثبات آن و حمایت از خود نیاز دارند، مطمئن شوند.

غرب نمی‌تواند از دست دادن خاورمیانه را تحمل کند. بنابراین، در حد امکان آن‌ها چراغ سبزی برای یک چتر امنیتی داده اند که همچنین به عنوان یک نشانه ملایم به تل‌آویو عمل کند. این به معنای آن نیست که احتمال بالایی برای برخورد بین عربستان سعودی و تل‌آویو یا بین اسلام‌آباد و تل‌آویو وجود دارد. چنین درگیری‌ای، اگر اتفاق بیفتد، بیشتر نیروهای نظامی غربی، از جمله آمریکا، به جانب اسرائیل کشانده می شوند تا پاکستان.

یک داستان امنیتی در حال تحول

تا جایی که به تقابل ریاض با تل‌آویو مربوط می‌شود، این توافق وظیفه دیگری نیز دارد و آن روایت‌سازی مثبت هم در عربستان سعودی و هم در پاکستان است، جایی که جمعیت قابل توجهی از فکر امت اسلامی یا مبارزه با اسرائیل به وجد می‌آیند. برای پادشاهی سعودی، این نشان‌دهنده سطحی از آمادگی برای مبارزه در صورت تهدید از سوی اسرائیل است. در پاکستان، این امر رضایت‌بخش است که این کشور اکنون نقش بزرگ‌تری در دفاع از جهان اسلام، به ویژه سرزمین مقدس، به دست آورده و آماده مبارزه با دولت یهود است.

البته، فعلاً هیچ‌کس در مورد پیچیدگی‌هایی که ممکن است از این توافق ناشی شود صحبت نمی‌کند - مانند برداشت پکن که خود را در حال تماشای تشدید تنش بین تهران و ریاض می‌بیند، که با هر دوی آنها روابط خوبی دارد. هرگونه پیچیدگی در منطقه می‌تواند اوضاع را برای چین دشوار کند.

نباید سیگنال‌های دریافتی تهران را فراموش کرد - تهران شاهد بود که همسایه کناری‌اش به حمله اسرائیل به ایران پاسخ نداد، اما سپس در مورد چیزی که حتی تهدید مستقیمی برای عربستان سعودی نبود، واکنش نشان داد. این به آن معنی نیست که ایران در حال حاضر در موقعیتی باشد که تنش‌ها را با پاکستان تشدید کند، اما این امر قطعاً سایه‌هایی از تردید بر روابط دوجانبه خواهد انداخت.

حداقل چیزی که می‌توان گفت این است که توافقنامه استراتژیک دفاع متقابل یک نقطه عطف مهم برای هم منطقه و هم پاکستان است. اکنون این یک داستان در حال تحول است که در آن همه طرف‌ها به تدریج خواهند آموخت که چگونه بازدارندگی می‌تواند در خاورمیانه با امنیت استراتژیک برون سپاری شده عمل کند.

https://theprint.in/opinion/pakistan-strategic-pact-with-saudi-arabia-is-really-about-iran-and-blessed-by-us/2747247/

*متن فوق صرفا ترجمه تحلیل رسانه فوق است و بیانگر دیدگاه تحریریه نیست.

پایان/

۷ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 33495

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 0 =