توهم کاخ سفید در پیروزی سریع در جنگ با چین

سیاستگذاران آمریکایی با تکیه بر برتری فناورانه، حملات دقیق اولیه و توان ضربتی بر دکترین «پیروزی سریع» بر چین در صورت حمله به تایوان تاکید دارند اما کارشناسان نظامی، نه‌تنها این امر را از واقعیت‌های میدانی دور می‌دانند بلکه آن را آغاز یک رویارویی هسته‌ای پیش‌بینی می کنند.

به گزارش تحریریه، تارنمای تحلیلی «مدرن دیپلماسی» در گزارشی با عنوان «توهم برتری یا واقعیت قدرت؛ چرا ایالات متحده توان جنگ با چین را ندارد» آورده است: در واقعیت، استراتژیست‌های نظامی ایالات متحده با یک معضل حل‌ناشدنی روبه‌رو هستند: پافشاری بر دکترین «پیروزی سریع» احتمال پاسخ هسته‌ای پیش‌دستانه از سوی پکن را از احتمال به قطعیت تبدیل می‌کند.

در سال‌های اخیر، سناریوها و تحلیل‌های جنگی منتشرشده از واشنگتن از یک تصویر آشنا اما فریبنده و اطمینان‌بخش از آینده پیروی کرده‌اند: «اتکای مطلق به برتری فناورانه، حملات اولیه دقیق، و توهمِ ‘پیروزی سریع’ به عنوان نوعی راه‌حل جادویی برای بحران‌هایی مانند حمله چین به تایوان.»

این تصویر در ظاهر قاطع و آرامش‌بخش است، اما در بررسی دقیق و واقع‌گرایانه، یک خیال خطرناک است نه یک سناریوی عملیاتی ممکن. این نه‌تنها کاملاً با وضعیت نظامی، صنعتی و سیاسی کنونی ایالات متحده ناسازگار است، بلکه خطر کشاندن جهان به سمت تشدید هسته‌ای و جنگی طولانی را پنهان می‌کند—چیزی که ایالات متحده توانایی تحملش را ندارد.

در واقعیت، استراتژیست‌های نظامی ایالات متحده با یک دوراهی حل‌ناشدنی مواجه‌اند: پافشاری بر دکترین «پیروزی سریع» احتمال پاسخ هسته‌ای پیش‌دستانه از سوی پکن را به قطعیت می‌رساند. اگر شروع به آماده‌سازی برای جنگی طولانی و فرسایشی کنند، پرسش مهم‌تر این می‌شود: آیا ایالات متحده، از نظر صنعتی، توان نظامی و اراده سیاسی، اصلاً قادر به چنین جنگی هست؟ پاسخ واقع‌بینانه منفی است—دست‌کم نه در مقیاسی که بسیاری از تصمیم‌گیران آمریکایی در ذهن دارند.

اکثر طرح‌های جنگی پنتاگون، بر حملات سایبری و حملات دوربرد علیه ساختار فرماندهی چین، مراکز ارتباطی، شبکه‌های تدارکاتی و پایگاه‌های موشکی تکیه دارند. در حالت ایده‌آل، این حملات باید چین را ظرف چند روز فلج کند و اراده‌اش برای جنگیدن را در هم بشکند. اما در دنیای واقعی، چنین اقدامی می‌تواند نتیجه معکوس دهد: با هدف قرار دادن سامانه‌های حیاتی چین، رهبری در پکن—که در شرایطی از انزوا و فشار بی‌سابقه عمل می‌کند—ممکن است به «تشدید عمودی» روی آورد؛ یعنی استفاده زودهنگام از سلاح‌های هسته‌ای برای حفظ بازدارندگی خود.

زرادخانه هسته‌ای چین، هرچند هنوز کوچک‌تر از ایالات متحده است، اما به‌سرعت در حال رشد است. برآوردها نشان می‌دهد تا سال ۲۰۴۰، چین ممکن است حدود ۶۰۰ کلاهک عملیاتی در اختیار داشته باشد، در حالی که ذخیره ایالات متحده حدود ۳۷۰۰ عدد است. این شکاف رو به افزایش ممکن است پکن را به اتخاذ موضعی خطرناک‌تر سوق دهد—موضعی که در آن برای جلوگیری از نابودی توان بازدارندگی، پیش از حذف گزینه هسته‌ای، از آن استفاده کند. بیشتر سامانه‌های موشکی چین دوکاربردی هستند، یعنی می‌توانند به کلاهک‌های متعارف یا هسته‌ای مجهز شوند. حمله آمریکا به پرتابگرهای DF-21 یا DF-26 ممکن است از نگاه چین به‌عنوان حمله‌ای به توان بازدارندگی هسته‌ای این کشور تلقی شده و پاسخ هسته‌ای را برانگیزد.

این موضوع صرفاً نظری نیست. بازی‌های جنگی اخیر پنتاگون زنگ خطر را به صدا درآورده‌اند. در بسیاری از شبیه‌سازی‌ها، ذخایر موشک‌های ضدکشتی آمریکا ظرف چند روز تمام می‌شود؛ مهمات دوربرد نیز در دو هفته. حتی در سناریوهایی که تایوان با حمایت آمریکا و ژاپن در برابر تجاوز چین مقاومت می‌کند، پیروزی با هزینه ای ویرانگر به دست می‌آید: ده‌ها کشتی غرق‌شده، صدها هواپیمای منهدم‌شده، و هزاران کشته آمریکایی—اعدادی که افکار عمومی و سیاستمداران آمریکایی به‌سختی می‌توانند آن را بپذیرند.

برای یک قدرت جهانی، استراتژی مؤثر باید با ظرفیت واقعی صنعتی، مالی و اجتماعی کشور هماهنگ باشد. در دهه‌های اخیر، ایالات متحده به‌شدت توان تولید نظامی خود را کاهش داده و در عین حال وابستگی‌اش به زنجیره‌های تأمین خارجی را افزایش داده است. جنگ اوکراین نشان داده است که حتی حمایت تسلیحاتی نسبتاً محدود از متحدان می‌تواند ذخایر حیاتی را به‌سرعت تهی کند. حال تصور کنید فشار ناشی از جنگی تمام‌عیار با دومین اقتصاد بزرگ جهان در هزاران مایل دورتر از سواحل آمریکا چه میزان خواهد بود.

مشکل حتی فراتر از برنامه‌ریزی نظامی و کمبود مهمات است. در داخل کشور، ایالات متحده اجماع سیاسی و اجتماعی درباره دفاع از تایوان ندارد. برخلاف دوران جنگ سرد، زمانی که تهدید شوروی افکار عمومی آمریکا را متحد می‌کرد، امروزه آمریکایی‌ها احساس نمی‌کنند منافع حیاتی‌شان در شرق آسیا در خطر است. در چنین شرایطی، چگونه می‌توان انتظار داشت مردم تلفات ده‌هاهزارنفری و هزینه‌های نجومی را برای دفاع از جزیره‌ای کوچک بپذیرند؟

در هر جنگ طولانی، اراده ملی نقشی به اندازه سلاح و فناوری ایفا می‌کند. بدون وحدت سیاسی، ظرفیت صنعتی و تحمل اجتماعی، برتری فناورانه هیچ معنایی ندارد. واشنگتن همچنان در همان توهمی گرفتار مانده که امپراتوری‌های پیشین را به سقوط کشاند: این باور که فناوری و قدرت نظامی می‌تواند جایگزین قضاوت استراتژیک شود.

راه خروج از این بن‌بست روشن است، اما اراده سیاسی لازم برای آن وجود ندارد. نخست، ایالات متحده باید بپذیرد که برتری فناورانه الزاماً به معنای سلطه استراتژیک نیست. دوم، اگر آمریکا واقعاً در دفاع از تایوان جدی است، باید از هم‌اکنون ظرفیت صنعتی خود را بازسازی کند، خطوط تولید مهمات را گسترش دهد، و واقعیت جنگ را صادقانه برای مردمش توضیح دهد. سوم، باید دیپلماسی و بازدارندگی پایدار را احیا کند—نه از طریق تهدید و رقابت تسلیحاتی، بلکه از راه گفت‌وگو، مدیریت بحران، و کاهش خطر محاسبه اشتباه میان واشنگتن و پکن.

اگر ایالات متحده به خیال‌پردازی درباره پیروزی سریع و بی‌هزینه ادامه دهد، نه‌تنها در میدان نبرد شکست خواهد خورد، بلکه جهان را نیز تا آستانه فاجعه هسته‌ای خواهد برد. توانایی جنگیدن تنها به تعداد موشک‌ها و کشتی‌ها وابسته نیست، بلکه به خرد سیاسی، توان اقتصادی و درک واقع‌بینانه از قدرت نیز بستگی دارد—سه عاملی که ایالات متحده در رویارویی با چین آشکارا فاقد آن‌هاست.

زمان آن رسیده است که واشنگتن از توهمات آرامش‌بخش قدرت بیدار شود و با واقعیتِ قدرت حقیقی روبه‌رو گردد— پیش از آنکه خیلی دیر شود.

پایان/

۲۰ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 33844

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 6 + 3 =