حمله به دوحه و لحظه شورای همکاری خلیج فارس

عمده تمرکز شورای همکاری خلیج فارس در طول چند سال گذشته تقویت همکاری‌ های اقتصادی و تعامل با قدرت‌های خارجی بوده است، اما حالا امنیت‌محوری به بخشی از این رویکرد هم در محافظت از فضای داخلی و هم در تشکیل ائتلاف‌های بازدارنده-دیپلماتیک منطقه‌ای تبدیل خواهد شد.

حمله مستقیم اسرائیل به پایتخت عضو GCC بعنوان یک نقطه عطف در روند روابط منطقه‌ای تلقی می‌شود که ادراک شورا را بصورت جدی‌تر به ایجاد مکانیسم دفاعی مشترک و تقویت پیوندهای رسمی با بازیگران منطقه‌ای و قدرت‌های خارجی از جمله آمریکای ترامپ هدایت می‌کند تا خود را در برابر مداخلات یک‌جانبه محافظت کنند. به موازات این مدیریت عاجل، حمله اسرائیل به قطر موجب شده کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای نخستین‌بار پس از دهه‌ها، امنیت را نه صرفا در قالب «وابستگی صرف به واشنگتن»، بلکه به‌عنوان یک «پروژه بومی-مشارکتی» در چشم انداز خود قرار دهند.

در پی این حمله؛ حداقل در سطح ارزیابی دیپلمات‌های عرب خلیج فارس، این دغدغه وجود دارد که می‌بایست صریحا درباره برداشت فزاینده خود از اسرائیل به‌عنوان نیرویی بی‌ثبات‌کننده در خاورمیانه صحبت کنند. این خط فکر را وزیر خارجه عمان در نشست گفت‌وگوهای منامه برجسته کرد. هرچند مقامات ارشد دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در بیان این دیدگاه محتاط‌تر بوده‌اند، اما این احساس به‌ صورت خاموش از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ بویژه در دو رویداد حمله به ایران و قطر در سراسر خلیج فارس جای خود را باز کرده است.

با حادث شدن این رویداد بعنوان یک نقطه عطف در مسیر عادی سازی بلوک عربی با اسرائیل، عمده تحلیلگران عرب نسل جدید مقیم در اندیشکده‌های غربی چند گزاره را محور تحلیل‌ها و استدلال خود قرار داده اند. اینکه شورای همکاری خلیج فارس در حال اجرای کامل نسخه «تنهایی استراتژیک» خود است. اسرائیل نه تنها امنیت شورای همکاری خلیج فارس را پیچیده می‌کند، بلکه مستقیما به کشورهای عضو این شورا حمله می‌کند. چین صرفا بازیگری اقتصادی است و برای منافع اقتصادی خود عمل می‌کند و ایالات متحده، ضامن اصلی امنیت، به عنوان عامل ناامنی تلقی می‌شود.

از منظر این تحلیل‌ها می‌توان هدف پروژه بومی شورای همکاری خلیج فارس را ذیل سه مولفه اساسی تبیین کرد:

1.مهار نفوذ اسرائیل از طریق همگرایی داخلی

شکاف‌های درونی میان اعضای GCC به اسرائیل و دیگر بازیگران فرصت داده تا از گسست‌ها بهره ببرند. پیام سیاستی این سرفصل دو گزاره است: حفظ ثبات داخلی پیش‌شرط بازدارندگی منطقه‌ای است و اجماع سیاسی فعال به‌اندازه توان نظامی برای بازدارندگی حیاتی است. از این زاویه بازیگران شورا با تقویت همگرایی سیاسی مدیریت شده به دنبال تشکیل کمیته هماهنگی بحران دائمی در سطح وزرای خارجه برای موضع‌گیری واحد در برابر بحران‌های منطقه‌ای هستند. به موازات این؛ استفاده از نقش میانجی‌گرانه عمان و کویت برای گفت‌وگو با بازیگران بیرونی، ایجاد خطوط قرمز مشترک در قبال حملات به خاک کشورهای عضو، راه‌اندازی سازوکار مشترک برای مبارزه با اطلاعات جعلی و جنگ شناخت و در نهایت. هماهنگی میان دستگاه‌های امنیت داخلی برای ردیابی جریان‌های افراطی یا نفوذی مرتبط با بازیگران خارجی خواهد بود.

2.بازسازی دفاع جمعی

مولفه دوم به این معنا است که اگر GCC نتواند تهدیدات متقاطع را با پاسخ جمعی مدیریت کند، آسیب‌پذیری هر عضو بهانه‌ای برای مداخله خارجی خواهد بود. حمله اسرائیل فرصتی برای بازسازی همکاری‌های دفاعی و سیاسی درون شورای همکاری فراهم کرده تا موازنه جدیدی تعیین شود که نقش مهار سیاسی و دیپلماتیک علیه نفوذ یا عملیات‌های نظامی یک‌جانبه اسرائیل را تقویت کند. حمله مستقیم به دوحه نشان داد که امنیت ملی هر عضو عملا به امنیت جمعی گره خورده است، اما سازوکارهای دفاعی GCC ناکارآمد مانده‌اند. پیام سیاستی این مولفه این است که بازسازی سپر جزیره با ساختار فرماندهی واقعی و بودجه مشترک یک اقدام عاجل است. به موازات این اقدام؛ ایجاد مرکز عملیات دفاع هوایی و سایبری مشترک، استفاده از فناوری‌های جدید از جمله پهپادهای گشتی و سامانه‌های اخطار سریع برای حفاظت از زیرساخت‌های انرژی، ارتباطی و مالی نیز ضروری به شمار می‌رود.

3.چندقطبی‌سازی امنیت منطقه‌ای

حمله اسرائیل به دوحه، اعتماد بازیگران شورا به تداوم حمایت ایالات متحده و قابلیت بازدارندگی آن را به پرسش کشیده و احتمال شکل‌گیری یک فرمت امنیتی جدید منطقه‌ای را تقویت می‌کند. پیام سیاستی این مولفه این است که به‌جای تکیه کامل بر پیمان‌های دوجانبه، باید به معماری چندقطبی امنیتی گذار کرد که GCC نقش محوری داشته باشد. به موازات این سیاست؛ ترکیبی از همکاری نظامی مشترک، پویش دیپلماسی علیه عملیات‌های یک‌جانبه و افزایش هماهنگی با بازیگران منطقه‌ای به دستورکار این بازیگران تبدیل خواهد بود. تنوع‌بخشی به روابط امنیتی از جمله افزایش همکاری با بریتانیا، فرانسه، چین، و ترکیه، سرمایه‌گذاری در صنایع دفاعی بومی، ایجاد بانک تسلیحاتی مشترک و قرارداد خرید منطقه‌ای برای کاهش وابستگی به فروشندگان غربی ضروری به نظر می‌رسد.

جمع بندی

تجربه دوحه به‌عنوان درس برای دولت‌های عرب خلیج فارس عمل خواهد کرد. عمده تمرکز شورا در طول چند سال گذشته تقویت همکاری‌های اقتصادی و تعامل با قدرت‌های خارجی بوده است، اما حالا امنیت‌محوری به بخشی از این رویکرد هم در محافظت از فضای داخلی و هم در تشکیل ائتلاف‌های بازدارنده-دیپلماتیک منطقه‌ای تبدیل خواهد شد. تجربه دوحه نشان داد حتی کشورهایی که مستقیما و حتی غیرمستقیم درگیر جنگ با اسرائیل نیستند، می‌توانند هدف قرار بگیرند؛ نتیجه اینکه دولت‌های عرب خلیج فارس در سیاست داخلی‌ کنترل مرزها، تقویت توان پدافندی و نظارت بر شبکه‌های اطلاعاتی و در سیاست منطقه‌ای دیپلماسی هماهنگ، اجماع سازی بین‌المللی و احتیاط در مناسبات با اسرائیل را در دستورکار قرار خواهند داد.

۲۳ آبان ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 33871

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 2 + 3 =