به گزارش تحریریه، «فارن افرز» نوشت، نظم منطقهای خاورمیانه اگرچه در حال تحول است، اما این تغییر بهگونهای که رهبران اسرائیلی و آمریکایی تصور میکنند، نیست. معامله غزه اگرچه به آتشبسی موقت و آزادی گروگانها انجامید، اما این لحظه همگرایی آمریکا و اسرائیل پایدار نخواهد بود. اسرائیل با باور اشتباه به برتری راهبردی دائمی خود، اقدامات تحریکآمیزتری انجام میدهد که مستقیماً با اهداف واشنگتن در تضاد است.
اسرائیل درک نمیکند که دولتهای عربی دیگر کمتر نگران مقابله با ایران هستند و مسیر واشنگتن را از تلآویو نمیگذرانند. برتری نظامی اسرائیل واقعی اما مشروط است و برای تداوم جنگ به تأمین مهمات از سوی آمریکا وابسته است.
شکست راهبرد نظامی و محدودیتهای قدرت سخت
راهبرد اسرائیل برای تحمیل نظم از طریق قدرت هوایی و جنگ افروزی، یک شکست راهبردی بوده است. اسرائیل نشان داده که میتواند به اهداف تاکتیکی مانند ترور رهبران و بمباران زیرساختها دست یابد، اما در تحقق اهداف راهبردی خود ناتوان است. حماس همچنان در غزه قدرتمند است، حزب الله از خلع سلاح سرباز زده و حمله به ایران نیز برنامه هستهای آن را متوقف نکرده است.
اسرائیل فاقد توانایی نظامی برای اشغال و نگهداری سرزمینهای جدید است. ویرانی غزه، جایگاه بینالمللی اسرائیل را نابود و آن را منزوی کرده است. اقتصاد آن توانایی جنگ بیپایان را ندارد و سیاست داخلیاش پس از جنگ غزه دچار تشنج شده است.
واگرایی منافع و فرسایش حمایت بینالمللی
منافع راهبردی اسرائیل و آمریکا در حال واگرایی است. اسرائیل در حال نوشتن چکهایی است که آمریکا ممکن است حاضر یا قادر به نقد کردن آنها نباشد. رفتار اسرائیل در غزه و نزدیکی نتانیاهو به جمهوریخواهان، اجماع تاریخی دوحزبی در آمریکا به نفع اسرائیل را به شدت فرسوده است. اکثریت دموکراتها اکنون بیشتر با فلسطینیان همدردی میکنند و کمک نظامی به اسرائیل زیر سؤال رفته است.
از سوی دیگر، حمله به دوحه باعث شده اسرائیل نه تنها یک فرصت، بلکه یک تهدید برای امنیت رژیمهای عربی محسوب شود. آنها که دیگر ایران را تهدیدی شببیدارکننده نمیبینند، تمایل کمتری برای همسویی ناخوشایند با اسرائیل دارند.
ثبات ساختار کهن و آینده نامعلوم
ساختار اساسی منطقه در ۳۵ سال گذشته بهرغم آشفتگیها، بهطور قابلملاحظهای باثبات بوده است. این ساختار مبتنیبر جدایی ناخواسته آمریکا و یک تقسیمبندی دوقطبی مستجکم متشکل از بلوک آمریکا-اسرائیل-اعراب در مقابل بلوک ایران است. جنگ غزه اما این معادله را تغییر داده است. رژیمهای عربی تحت تأثیر خشم عمومی، بار دیگر مسئله فلسطین را در کانون توجه قرار دادهاند، چنانکه عربستان بر ابتکار صلح عربی با محوریت تشکیل دولت فلسطینی تأکید مجدد کرده است.
اسرائیل با تکیه بر رویکرد واقعگرایانه افراطی، به دنبال منطقهای است که زور، حق را تعیین میکند، اما برای تثبیت هژمونی، به رضایت و همکاری سایر قدرتها نیاز دارد که هیچکس حاضر به اعطای آن نیست. آینده به توانایی اسرائیل برای مهار بلندپروازی و درک این واقعیت بستگی دارد که نمیتوان خاورمیانه را با بمباران به نظمی پایدار رساند.
نویسنده: مارک لینچ / وی استاد علوم سیاسی و امور بینالملل در دانشگاه جورج واشنگتن است، جایی که ریاست مؤسسه مطالعات خاورمیانه و برنامه مطالعات خاورمیانه را بر عهده دارد. او نویسنده کتاب «جنگهای جدید عربی: قیامها و هرجومرج در خاورمیانه» و یکی از ویراستاران کتاب «واقعیت یک دولت: اسرائیل/فلسطین چیست؟» به همراه کتابهای دیگر است.
منبع: مرکز مطالعات رسانههای بینالمللی
پایان/
✈️ @CIMSchannel













نظر شما