به گزارش تحریریه، تارنمای پولیتیکو در گزارشی تحلیلی به رویکردها و سیاست های ترامپ و تاثیرات آن در متحدان اروپایی آمریکا در دولت ترامپ پرداخته و با اشاره به تضعیف اعتماد در روابط ترانس آتلانتیک (آمریکا-اروپا) که بخش اول آن روز گذشته منتشر شد، به نقل از هدر گرابی (Heather Grabbe) کارشناس ارشد اندیشکده بروگل (Bruegel) مستقر در بروکسل نوشت: اروپا باید با واقعیت روبه رو شود.
وی گفت: ترامپ با ایجاد ترس در زمینه مسائل دفاعی و تجاری، توجه اروپا را از رسیدگی به دو منبع آسیب پذیری این قاره در حوزه های آب و هوایی و محیط زیستی سلب کرده است.
رئیس جمهوری آمریکا با ایجاد بحران هایی در زمینه حمایت نظامی در مقابل حملات روسیه و تعرفه ها که به اقتصاد اروپا آسیب رسانده است، رهبران اروپایی را در موضع تدافعی قرار داده و آن را وادار کرده تا بر تدابیر امنیتی کوتاه مدت خود متمرکز شوند. البته رسیدگی به مسائل امنیتی کوتاه مدت اهمیت دارند اما این امر توجه سیاسی و بودجه عمومی را از اقداماتی که می تواند امنیت بیشتری را در بلندمدت ایجاد کند باز می دارد. ممکن است روسیه به اروپا حمله کند یا نکند، و ترامپ ممکن است در حمایت از اروپا کمک کند یا نکند اما تغییرات آب و هوایی و ناامنی منابع مطمئنا تاثیرات مخربی بر اقتصاد اروپا خواهد داشت.
این کارشناس گفت: اروپا باید با این واقعیت مواجه شود که قاره از نظر منابع ضعیف است. این ضعف نه فقط از لحاظ سوخت فسیلی، بلکه در مورد دیگر مواد خام هم وجود دارد. در حالی که ترامپ تلاش می کند وابستگی اروپا به گاز طبیعی مایع آمریکا را به عنوان جایگزین گاز روسیه حفظ کند، این یکی از شیوه های پرهزینه در تقویت اقتصاد اروپا است اما در عین حال روند انتقال به امنیت واقعی انرژی را کُند می کند. یارانه های سوخت فسیلی به ارزش بیش از ۱۰۰ میلیارد یورو در سال اروپا را در مقابل آمریکا و سایر صادرکنندگان، آسیب پذیر می کند و اجازه نمی دهد که پول مالیات پردازان صرف پروژه های تولید انرژی تجدیدپذیر و ساخت شبکه های برق رسانی و پروژه هایی شود که باعث استقلال اروپا می شود.
رشد اروپا در سایه آشفتگی جهانی ناشی از عملکرد دولت ترامپ
آلیونا هلیوکو (Aliona Hlivco) بنیانگذار و مدیرعامل گروه سیاست خارجی «سنت جیمز» و سیاستمدار سابق اوکراینی گفت، بی ثباتی که آمریکا در دولت ترامپ در جهان ایجاد کرده بسیاری از کشورهای اروپایی را به رشد وادار کرده است. آن ها در نهایت به این تشخیص رسیده اند که دیگر نمی توانند انتظار توافقات تجاری قابل پیش بینی را داشته باشند و یا به سازوکار رایج مقرراتی کُند اما پیوسته اروپا تکیه کنند. اروپا با این حقیقت از خواب غفلت بیدار شده که باید از ذهنیت یک ناو هواپیمابری عظیم، سنگین و حرفه ای، که به سختی به سمت مقصدی که سالها پیش تعیین شده است، حرکت میکند، به ذهنیت یک پهپاد دریایی سریع، فرز و چابک که توانایی حمله دقیق در مکان و زمان مناسب را دارد، تغییر روش دهد.
این چابکی جدید در حال ظهور است اما به طور غیریکنواخت در سراسر قاره احساس میشود. آلمان سرانجام، و به طور قابل درکی، بر فلج اقتصادی خود پس از جنگ جهانی دوم غلبه کرده و همان طور که یکی از مقامات پارلمان آلمان در اوایل سال جاری گفت، نقش خود را به عنوان یک قدرت اقتصادی و همچنین «جبهه شرقی ناتو» بازپس میگیرد. فرانسه، که مدتها قهرمان «استقلال راهبردی» بود، بالاخره فضای لازم را برای اقدام پیدا کرده است.
کشورهای اروپای شمالی شامل کشورهای اسکاندیناوی و منطقه بالتیک، در نوآوری دفاعی، تجدید تسلیحاتی و نسل بعدی بازدارندگی اروپا، از جمله از طریق رهبری در حمایت از اوکراین، پیشرو هستند. آن ها همچنین از طریق نیروی مشترک اعزامی، پلی پایدار و حیاتی با انگلیس ایجاد کردند. این امر تنها قدرت هستهای اروپا به غیر از فرانسه را پس از برگزیت به شدت به این قاره متصل نگه می دارد. قدرت نظامی ممکن است به عامل تعیین کننده ای تبدیل شود که مشخص می کند چه کسی در ۵۰ سال آینده اروپا را رهبری خواهد کرد و در این راستا، لهستان به سرعت به عنوان یکی از قدرتمندترین اعضای اتحادیه اروپا در حال ظهور است.
اروپا در حال تغییر است و دیگر نمی تواند سکون یا توهم جایگزینی صرف حرف زدن به جای عمل کردن را تحمل کند. در حالی که بروکسل با وضعیت غیرقابل پیش بینی بودن واشنگتن شاید حتی بعد از دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ دست و پنجه نرم می کند، کشورهای اروپایی به دنبال فرصت می گردند. اروپایی ها در عصر چندجانبه گرایی ژئوپلیتیکی نامطمئن،به امید دستیابی به پیشرفتهایی که آینده این قاره را از نو تعریف می کند، بهترین کارتهای خود را رو می کنند.
تاثیرات پیچیده و ضد نقیض ریاست جمهوری ترامپ بر هویت سیاسی اروپا
الکساندر سوجاکا (Aleksandra Sojka) استادیار سیاست های اروپا در دانشگاه کارولوس سوم در مادرید گفت: بزرگترین تاثیر ترامپ بر اروپا، وادار کردن اتحادیه اروپا به مقابله با وابستگی راهبردی به آمریکا بوده است. دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ پایه و اساس ائتلاف ترانس آتلانتیک را تکان و ضعف های اساسی اروپا را در معرض دید قرار داده است؛ ضعف هایی که شامل فقدان قابلیت دفاعی و امنیتی مستقل از آمریکا است. تعهد تزلزل پذیر ترامپ به ناتو و حمایت منقطع او از اوکراین، تسلیح مجدد اروپا را به یک ضرورت فوری تبدیل کرده است. این فشار به همگرایی آرای رهبران اروپایی و اتخاذ تصمیماتی منجر شده است؛ تحولی که در گذشته به لحاظ سیاسی امکان پذیر نبود. از جمله این تصمیمات، حذف هزینههای دفاعی از محاسبات کسری بودجه و تخصیص بودجه برای تدارکات نظامی هماهنگ اروپایی و ابتکارات دفاعی مشترک است.
در حالی اختلافات بر سر برخی راهبردهای خاص همچنان به قوت خود باقیست اما این تغییر اساسی موضوعی قابل انکار نیست.
سوجاکا گفت: به غیر از مسائل دفاعی، ریاست جمهوری ترامپ تاثیرات پیچیده و ضد و نقیضی بر هویت سیاسی اروپا داشته است. فاصله گرفتن دولت ترامپ از حمایت سنتی اروپا از چند جانبه گرایی و مواضع اتحادیه اروپا در حوزه مسائل آب و هوایی، تجاری و هنجارهای دموکراتیک، در کنار اروپاستیزی و ظهور احزاب پوپولیست، جان تازه ای به اختلاف های سیاسی بین دو طیف سیاسی در اروپا داده است. از سوی دیگر، این امر نوعی اثر «اتحاد و همبستگی» را در میان اروپاییهایی ایجاد کرده که به طور فزایندهای برای دستاوردهای ادغام و حمایت از دموکراسیهای خود ارزش قائل هستند.
این استاد دانشگاه گفت: اعتماد به نهادهای اتحادیه اروپا به سطوح قبل از بحران بازگشته است و حمایت از سیاستهای سراسری این بلوک در اوج تاریخی خود قرار دارد. در اصل، ترامپ میتواند حتی اگر اختلافات درون جوامع اروپایی را تشدید کند به طور ناخواسته به کاتالیزوری برای وحدت و خوداتکایی اروپا تبدیل شود.
نگاه ویرانگرانه ترامپ، اروپا را تغییر داد
ساندر کاتوالا (Sunder Katwala) مدیر اندیشکده «بریتیش فیوچر» گفت: ترامپ با نگاه مخرب متفاوت خود، می تواند باعث تغییر در اروپا شده باشد. رهبران و مردم اروپا فاقد نقشه ذهنی یا زبانی برای این جهان متفاوت هستند که به نظر می رسد در آن دولت آمریکا تهدید جدیدی برای غرب در مسائل صلح، رفاه و دموکراسی است. با ادامه یافتن چنین شرایطی، مفهوم تلاش سخت برای بازاندیشی فرضیات ما در حوزههای سیاست خارجی و دفاع، تجارت و اقتصاد، فناوری و دموکراسی معنا پیدا می کند.
مهم ترین تاثیر این موضوع می تواند سیاسی باشد، تلاش های دولت ترامپ برای صادر کردن چنین دیدگاهی منحصربفردی از درگیری ها و قطبی گرایی، قدرت نرم سنتی آمریکا را به یک عامل بازدارنده تبدیل کرده است، زیرا این نوعی پوپولیسم است که محبوبیت ندارد و نمی تواند اثر بومرنگی ایجاد کند.
این امر باعث شده در بین اکثریت جوامع اروپایی که دارای مواضع ضد ترامپ هستند اشتیاقی برای یافتن عملی ترین گزینه ها در ضدیت با ترامپ در هنگام انتخابات های داخلی ایجاد شود.
ریاست جمهوری ترامپ بحران حاکمیت اتحادیه اروپا را برجسته کرد
تیمو فتزر (Thiemo Fetzer) اقتصاددان و استاد دانشگاه وارویک و دانشگاه بُن آلمان گفت: دوران ترامپ، بحران حاکمیت اتحادیه اروپا را برجسته کرده است. این تغییر بیشتر در حوزههای دیجیتال و مالی قابل مشاهده است. اکنون زمان آن رسیده است که اروپا انتخاب کند چگونه آینده اقتصادی خود را خواهد ساخت: آیا با ایالات متحده یا چین همسو خواهد شد، یا قادر به ترسیم مجدد مسیری حتی جاهطلبانهتر اما مستقلتر به جلو است؟
این اقتصاد دان افزود: آمریکا با کنترل پلتفرمهای دیجیتال کلیدی و سیستمهای پرداخت، دست برتر را در دادهها و امور مالی جهانی دارد و میتواند امکان دسترسی همه کشورها یا صنایع به چنین سازوکاری را فراهم کرده یا مانع آن شود. این مدل اقتصادی آمریکا که بر اساس خدمات، مالیگرایی و انرژیهایی مانند گاز طبیعی و نفت خام است، نوآوری را تقویت کرده است، اما در عین حال باعث بروز نابرابری عمیق و اختلال عملکرد اجتماعی شده است.
برای اروپا، همسو شدن با این مدل، نویدبخش دسترسی به سرمایه و فناوری است، اما همچنین خطر وابستگی و تفرقه را نیز به همراه دارد، زیرا ایالات متحده ممکن است کشورهای عضو را در مقابل یکدیگر قرار دهد.
چین یک مدل جایگزین ارائه میدهد که ریشه در حاکمیت دادهها و یک پایگاه صنعتی قوی دارد. راهبرد این کشور برای استفاده از نیروی برق در همه چیز، امتیازی اضافی برای مقابله با بحران مشترک اقلیمی است. با این حال، پیروی از مسیر پکن میتواند تولید اروپا را تضعیف کند.
با این حال، مسیر سومی هم وجود دارد: اروپا میتواند به جای انتخاب بین واشنگتن و پکن، استقلال اقتصادی و فناوری خود را ایجاد کند. این به معنای تکمیل بازار مشترک است تا کالاها، سرمایه و خدمات دیجیتال بتوانند آزادانه از مرزها عبور کنند. یک محیط تجاری واقعاً بدون مرز اروپایی، استعدادها و سرمایهگذاریها را در داخل اروپا حفظ میکند و اجازه سرازیر شدن آن به ایالات متحده یا آسیا را نمی دهد.
این مسیر، رشد اروپا را به ارزشهای اصلی آن در زمینه کرامت انسانی، حفظ حریم خصوصی، حفاظت از دادهها، پاسخگویی و حاکمیت قانون گره میزند. با انجام این کار، اروپا میتواند به طور عملی با ایالات متحده، چین و دیگران برای تعیین قوانین جهانی همکاری کند. این وظیفه بر عهده اروپاییهاست تا سرنوشت خود را شکل دهند.
منبع: ایرنا
پایان/
















نظر شما