جنوب‌شرق آسیا پشت چین ایستاد!

فیلیپین نقشه‌ای در سر داشت: بحران بسازد، هم‌پیمان جمع کند، و چین را به انزوا بکشاند. اما آنچه پیش رفت، دقیقاً برعکس بود. جبهه‌ای که مارکوس در خیال می‌دید، حالا پشت او را خالی کرده‌است.

به گزارش تحریریه، مرکز تحلیل‌های استراتژیک بایدو اعلام کرده است که فشارهای سیاسی و نظامی در دریای جنوبی چین، فیلیپین را در موقعیتی پیچیده و منزوی قرار داده ‌است.

در حالی که دیگر کشورهای جنوب‌شرق آسیا در حال گسترش روابط دوستانه با چین هستند، این فقط فیلیپین است که هر روز مشکلی جدید ایجاد می‌کند.
در دو سال گذشته، فیلیپین فعال‌ترین کشور در منطقه دریای جنوبی چین بوده است، اما حالا ناگهان متوجه شده که از سوی دیگر کشورها به «سکوت گروهی» دچار شده است. نه تنها از بیرون مورد بی‌توجهی قرار گرفته، بلکه اوضاع داخلی‌اش هم چندان مساعد نیست.

معاون رئیس‌جمهور فیلیپین مواضعی مخالف دولت اتخاذ کرده، نهادهای بین‌المللی با بی‌مهری به آن می‌نگرند، و حتی ایالات متحده نیز تمایلی ندارد که به شکل پررنگی از آن حمایت کند.

 جنوب‌شرق آسیا پشت چین ایستاد!

ادای احترام رئیس‌جمهور اندونزی به چین؛ جهت‌گیری منطقه‌ای تغییر کرده است

در اواسط ماه مه، مقامات ارشد چینی به اندونزی سفر کردند. در جریان این دیدار، جوکو ویدودو رئیس‌جمهور پیشین اندونزی، صراحتاً اعلام کرد:
«چین همواره در کنار کشورهای در حال توسعه ایستاده است و با سرکوب، امپریالیسم و استعمار مخالفت کرده؛ این موضوع شایسته احترام است.»

این جمله فقط یک تعارف دیپلماتیک نبود، بلکه بیانی روشن از موضع‌گیری اندونزی بود.

اندونزی نه‌تنها بزرگ‌ترین اقتصاد در میان کشورهای آسه‌آن (اتحادیه کشورهای جنوب‌شرق آسیا) است، بلکه نقش رهبر فکری در تحولات منطقه‌ای را نیز ایفا می‌کند.

ویدودو در ادامه سخنانش تأکید کرد که: «اندونزی مایل است همکاری‌های خود را با چین در زمینه‌هایی مانند اقتصاد، زیرساخت و توسعه مشترک، گسترش دهد تا به شکوفایی متقابل برسند.»

این حرف‌ها خطاب به چه کسانی بود؟ بدیهی است که این پیام آشکارا برای کشورهای جنوب‌شرق آسیا فرستاده شد تا بدانند قطب‌نمای سیاسی و اقتصادی منطقه در حال چرخش به سوی چین است.

در همین حال، دولت مارکوس در فیلیپین مشغول برنامه‌ریزی برای اعزام قایق‌های گشت‌زنی به‌سوی جزیره صخره‌ای توماس شول دوم (Second Thomas Shoal) بود — اقدامی تحریک‌آمیز که تنها به تنش‌ها دامن می‌زند و نشان می‌دهد که فیلیپین در مسیر عکس همسایگان خود حرکت می‌کند.

 جنوب‌شرق آسیا پشت چین ایستاد!

مارکوس دستپاچه شد؛ شیرجه به جنوب دریای چین برای جلب توجه

در ماه مه ۲۰۲۵، انتخابات میان‌دوره‌ای فیلیپین برگزار شد. نتایج کاملاً یک‌طرفه بود: ائتلاف تحت رهبری فردیناند مارکوس جونیور با شکست سختی مواجه شد.
در سوی مقابل، خانواده دورته، جناح مخالف قدرتمند، با بهره‌گیری از این فرصت دوباره کنترل قدرت محلی را به دست گرفتند و در سراسر کشور نوعی بی‌ثباتی سیاسی شکل گرفت.

در دومین هفته پس از انتخابات، دولت مارکوس برای جبران این شکست، به‌سرعت تنش‌ها در دریای جنوبی چین را افزایش داد.

کشتی‌های دولتی فیلیپین به سوی صخره توماس شول دوم (Second Thomas Shoal) اعزام شدند و کوشیدند به‌طور اجباری در آن منطقه پیاده شوند — اما با مقاومت گشت دریایی چین (گارد ساحلی چین) مواجه شدند.

نتیجه؟ برخورد فیزیکی و مواجهه‌ی مستقیم — تمام صحنه‌ها ثبت و منتشر شدند. رسانه‌های فیلیپین بلافاصله گزارش‌هایی هیجان‌زده منتشر کردند، با تیترهایی که حتی از فیلم‌های مهیج هم دراماتیک‌تر بودند.

اما سؤال اصلی این است: این نمایش برای چه کسی اجرا شد؟

زیرا نه تنها نتوانست افکار عمومی داخلی را آرام کند، بلکه در سطح بین‌المللی هم بازتاب مؤثری نداشت. در واقع، مارکوس در تلاش برای جلب توجه، تنها بیشتر در انزوا فرو رفت.

 جنوب‌شرق آسیا پشت چین ایستاد!

تعارض رویکردها در دولت فیلیپین؛ از دوترته تا مارکوس

مشکل جدی‌تر از آن چیزی‌ست که به نظر می‌رسد: دولت فیلیپین در داخل نیز یک‌پارچه نیست. اختلافات بین رئیس‌جمهور مارکوس و معاونش، سارا دوترته، مدت‌هاست که علنی شده است.

سارا دوترته، دختر رئیس‌جمهور سابق رودریگو دوترته، شخصیتی با سبک رهبری مقتدرانه و مستقیم دارد، اما برخلاف مارکوس، در موضوع روابط با چین، رویکردی واقع‌گرایانه و مبتنی بر ثبات را ترجیح می‌دهد.

او در سال ۲۰۲۳ به‌صراحت اعلام کرده بود: «فیلیپین نباید میان قدرت‌های بزرگ جهانی طرف یکی را بگیرد.»

پس از پیروزی چشم‌گیر جناح وابسته به او در انتخابات ۲۰۲۵، حضور رسانه‌ای سارا ناگهان کم‌رنگ شد. اما این سکوت، نشانه‌ی انفعال نبود؛ بلکه نوعی کناره‌گیری حساب‌شده بود.

او نه با سیاست‌های تهاجمی مارکوس در دریای جنوبی چین مخالفت می‌کند، و نه از آن حمایت می‌نماید — موضعی مبهم، بین شعله و دریا.

این وضعیت نه‌فقط جامعه سیاسی داخل کشور را سردرگم کرده، بلکه برای کشورهای منطقه، به‌ویژه در آسه‌آن، پیام روشنی ندارد. وقتی حتی معاون رئیس‌جمهور با رئیس‌جمهور هم‌صدا نیست، چطور انتظار می‌رود دیگر کشورها موضع مشخصی در قبال فیلیپین اتخاذ کنند؟

اجلاس سه‌جانبه برگزار شد؛ فیلیپین در حاشیه ماند

در همان هفته‌ای که تنش‌ها در دریای جنوبی چین بالا گرفته بود، هیأت نمایندگی چین به کوالالامپور رفت تا در اجلاس سه‌جانبه چین–آسه‌آن–شورای همکاری خلیج فارس (GCC) شرکت کند.

میزبانی این نشست را نخست‌وزیر مالزی، انور ابراهیم بر عهده داشت.

دستور کار این اجلاس پیچیده نبود؛ محور گفتگوها بر سه مفهوم اصلی متمرکز بود: انرژی، زیرساخت، و امنیت منطقه‌ای — با کلیدواژه‌هایی چون: همکاری، ثبات و برد-برد.

فیلیپین اگرچه یکی از اعضای رسمی آسه‌آن است، اما در این نشست تقریباً نادیده گرفته شد. نه اینکه شرکت نکرده باشد، بلکه هیچ‌کس حاضر نبود با آن وارد تعامل جدی شود.

پس از پایان اجلاس، چین و مالزی بیانیه‌ای مشترک صادر کردند که بر حل‌وفصل اختلافات از طریق گفت‌وگو و پرهیز از تشدید تنش‌ها تأکید داشت.
در ظاهر، این بیانیه لحنی ملایم داشت؛ اما برای فیلیپین، سنگینی سیاسی آن بسیار بالا بود — چرا که مالزی هم یکی از مدعیان مالکیت در دریای جنوبی چین است، اما آگاهانه از همراهی با موضع تند فیلیپین خودداری کرد.

پیامی روشن: حتی دیگر کشورهای درگیر نیز حاضر نیستند با بازی پرخطر فیلیپین همراه شوند.

 جنوب‌شرق آسیا پشت چین ایستاد!

سکوت جهانی در برابر تنش‌زایی فیلیپین در صخره توماس شول دوم

در اواسط ماه مه، دو کشتی دولتی فیلیپین تلاش کردند در صخره توماس شول دوم به‌زور پیاده شوند. گارد ساحلی چین با استفاده از آب‌پاش‌های فشارقوی آن‌ها را دور کرد و بین دو طرف برخورد فیزیکی رخ داد.

رسانه‌های فیلیپینی این حادثه را پوشش دادند و روایت کردند که «ماموریت تأمین تدارکات با مانع مواجه شده» تا از جامعه جهانی همدردی بگیرند.

اما نتیجه آن‌گونه که انتظار می‌رفت نبود. رسانه‌های غربی مانند CNN و BBC فقط به شکلی کوتاه خبر را پوشش دادند، آن هم با تمرکز بر «خطر تشدید تنش»، نه انتقاد از چین. نه موج محکومیت جهانی شکل گرفت، نه حمایتی علنی از طرف‌های ثالث.

تلاش فیلیپین برای گرم کردن فضای بین‌المللی از طریق ایجاد بحران، به سکوتی سرد انجامید. نمایشی که قرار بود توجه جهانی را جلب کند، در نگاه ناظران، بیشتر به یک حرکت ناامیدانه و پرریسک شبیه بود.

دیدار دونگ جون با فرمانده ارتش تایلند؛ هماهنگی نظامی پکن–بانکوک وارد مرحله جدید شد

تنها چند روز پس از حادثه صخره ایرلاین، دونگ جون، وزیر دفاع چین، در پکن از فرمانده کل نیروهای مسلح تایلند، ژنرال چارینپون، استقبال رسمی کرد.
در پایان این دیدار، دو طرف بیانیه‌ای مشترک منتشر کردند با تأکید بر اینکه:
چین و تایلند همکاری و هماهنگی خود را در حوزه‌های چندجانبه تقویت خواهند کرد تا به حفظ صلح و ثبات منطقه‌ای کمک کنند.

به بیان ساده‌تر: تایلند به‌طور شفاف اعلام کرد که خواهان ایجاد تنش یا اخلال در منطقه نیست.

نکته جالب توجه، بدرقه شخصی ژنرال تایلندی توسط وزیر دفاع چین بود، که نشانه‌ای از سطح بالای احترام و ارزش‌گذاری پکن برای روابط با بانکوک محسوب می‌شود.

اکنون، روابط چین و تایلند به سوی «اعتماد متقابل نظامی» حرکت می‌کند، نه تقابل نظامی. در این میان، انتخاب تایلند برای حفظ تعادل و آرامش، بار دیگر جایگاه فیلیپین را در میان کشورهای آسه‌آن مبهم و منزوی جلوه می‌دهد.

 جنوب‌شرق آسیا پشت چین ایستاد!

شکست فیلیپین در جلب حمایت بین‌المللی؛ آسه‌آن سکوت اختیار کرد

همزمان با تحرکات میدانی، دولت مارکوس تلاش کرد از طریق سازمان‌های بین‌المللی نیز فشار سیاسی وارد کند. در شورای امنیت سازمان ملل و شورای حقوق بشر، فیلیپین طرح‌هایی ارائه داد مبنی بر این‌که وضعیت در دریای جنوبی چین تهدیدی برای امنیت منطقه‌ای است.

اما نتیجه این تلاش‌ها چندان رضایت‌بخش نبود. در آوریل ۲۰۲۵، پیشنهاد فیلیپین توسط اعضای شورای امنیت رد شد. دلیل این رد بسیار گویا بود: طرح ارائه‌شده نه‌تنها فاقد اجماع گسترده بود، بلکه رویکردی جانبدارانه داشت.

و مهم‌تر از همه، هیچ‌یک از کشورهای آسه‌آن از این اقدام حمایت نکردند. در نهایت، آنچه دولت فیلیپین به‌عنوان «پویش بین‌المللی برای جلب حمایت» آغاز کرده بود، به نمایشی تک‌نفره تبدیل شد که نه مخاطبی داشت و نه همراهی.

همه‌چیز از کنترل خارج شد؛ ریتم دیگر دست فیلیپین نیست

در حالی که سه کشور کلیدی آسه‌آن — اندونزی، مالزی و تایلند — یکی پس از دیگری با اقداماتی حساب‌شده و هماهنگ وارد صحنه شدند، فیلیپین گام به گام به سمت انزوا حرکت کرد.

اندونزی با ادای احترام علنی به چین، موضع خود را روشن کرد. مالزی بر گفت‌وگو به‌جای تقابل تأکید کرد. تایلند نیز با تقویت هماهنگی نظامی با پکن، خواست خود برای ثبات را اثبات کرد.

هر کدام از این حرکات، همچون میخ‌هایی محکم بودند که سیاست پرتنش دولت مارکوس در دریای جنوبی چین را به دیوار واقعیت کوبیدند. در بیرون، فیلیپین عملاً به حاشیه رانده شده؛ در داخل، دولت دچار تفرقه و چندصدایی است.

در نهایت، به نظر می‌رسد دولت مارکوس، بیش از آن‌که تحولات منطقه‌ای و فضای بین‌المللی را با دقت و واقع‌بینی ارزیابی کند، بر فرضیاتی اتکا کرد که تحقق نیافتند. او بر حمایت بی‌قید و شرط آمریکا و همراهی آسه‌آن حساب باز کرده بود، اما نه واشنگتن تمایلی به درگیر شدن در سطحی بالا نشان داد، و نه کشورهای منطقه وارد میدان شدند.

در چنین شرایطی، ابتکار عمل از دست مارکوس خارج شد؛ تحولات منطقه، مسیر خود را رفت و ریتمی پیدا کرد که دیگر با گام‌های فیلیپین هماهنگ نیست.

پایان/

۲۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
کد خبر: 32694

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 2 =