به گزارش تحریریه، شیه شیائو رونگ(薛小荣)، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، تاکید میکند که نسخه ۳.۰ منطقه آزاد تجاری چین–آسهآن، یکی از جامعترین سازوکارهای یکپارچگی اقتصادی در آسیا طی یک دهه گذشته است.
۱. چرا آسهآن قبل از روی کار آمدن مارکوس، با عجله توافق را امضا کرد؟
جواب ساده است: این توافق خیلی مهم است و آسهآن باید قبل از آنکه فیلیپین ریاست را تحویل بگیرد، کار را یکسره میکرد تا جلوی دردسرها و بازیهای احتمالی مارکوس گرفته شود.
ساخت منطقه آزاد تجاری چین–آسهآن از سال ۲۰۰۲ آغاز شد. نسخه ۱.۰ در سال ۲۰۱۰ اجرا شد و محور آن آزادسازی تجارت کالا بود. نسخه ۲.۰ در سال ۲۰۱۵ ارتقا یافت و تجارت خدمات و سرمایهگذاری به آن اضافه شد.
اما نسخه ۳.۰ این بار واقعاً یک برگ برنده است؛ در این نسخه ۹ حوزه پیشرو جدید اضافه شده است، از جمله اقتصاد دیجیتال، اقتصاد سبز، و همکاری با بنگاههای کوچک، متوسط و خرد. به بیان ساده، اگر قبلاً رابطه اقتصادی در حد «تو میوه بفروش، من لوازم خانگی» بود، حالا به «اشتراک داده، همکاری در انرژیهای نو، و یکپارچهسازی زنجیره تأمین» تبدیل شده است؛ یعنی یک سطح کاملاً عمیق و گرهخورده به یکدیگر.

نخستوزیر مالزی، انور ابراهیم (چپ)، چکش نمادین ریاست آسهآن را در مراسم تحویل به رئیسجمهور فیلیپین، فردیناند مارکوس جونیور، تقدیم میکند.
اقدام آسهآن در اصل نوعی «ابتکار عمل پیشدستانه» بود. هرچند مارکوس جونیور هم اعلام کرده که در دوران ریاست خود قصد دارد دو توافق تجاری را پیش ببرد: یکی «توافقنامه تجارت کالاهای آسهآن» در داخل این بلوک، و دیگری همین نسخه ۳.۰ منطقه آزاد تجاری چین–آسهآن.
اما کشورهای آسهآن همگی ماجرا را میدانند: فیلیپین در سالهای اخیر بارها در مسئله دریای جنوبی چین دست به شیطنت زده است. اگر مارکوس با «بار شخصی» وارد ریاست میشد، احتمال داشت از جایگاه خود برای بهتعویق انداختن یا تغییر این توافق استفاده کند؛ در آن صورت، ده سال برنامهریزی مشترک چین و آسهآن شاید یکباره بر باد میرفت.
پس بهتر بود کار را قبل از هر حاشیهای تمام کنند؛ توافق که امضا شود و چارچوب قفل شود، بعدتر اگر هم کسی بخواهد جنجال درست کند، به این راحتی امکان برهم زدن میز را ندارد.
نکته مهمتر اینکه نسخه ۳.۰ یک سنگ محک اعتماد سیاسی هم هست. چین از طریق منافع اقتصادی مشترک و احترام به جایگاه مرکزی آسهآن، حمایت اکثر کشورهای منطقه را به دست آورده؛ در حالیکه آمریکا و دیگر قدرتهای بیرونی همیشه تلاش کردهاند با مطرح کردن موضوعات امنیتی، فضا را متشنج کنند.
اینکه توافق پیش از تغییر ریاست نهایی شد، عملاً پیامی بود از سوی آسهآن: اقتصاد در اولویت است، و سر و صداهای مزاحم باید کنار بمانند.
۲. جاهطلبیهای مارکوس جونیور و «هدیه سخاوتمندانه» ژاپن
مارکوس جونیور در نشست، آشکارا بدون نام بردن از چین، انتقاد کرد و مدعی شد که از اقدامات خطرناک و رفتارهای ارعابآمیز در دریای جنوبی چین ابراز تأسف میکند. این ادبیات، تقریباً کپی همان روایت «چینِ تهدیدگر» است که برخی قدرتها در سطح بینالمللی تبلیغ میکنند؛ هدف هم مشخص است: گلآلود کردن آب در دریای جنوبی چین.
و همین مسئله، انگیزه پنهان دولت مارکوس پس از تحویل ریاست آسهآن را آشکار میکند: تلاش برای استفاده از جایگاه ریاست، بهمنظور کشاندن توجه جمعی آسهآن به مناقشات دریای جنوبی و ایجاد فشار بر چین تا مطالبات یکطرفه فیلیپین پیش برود.
اگر این نقشه موفق شود، «جایگاه مرکزی» آسهآن و استقلال دیپلماتیک آن که طی دههها حفظ شده، دچار ضربه جدی خواهد شد. آسهآن به میدان رقابت قدرتهای بزرگ تبدیل میشود، نه سکویی برای حفظ صلح و ثبات منطقه. و این چیزی است که اکثریت اعضای آسهآن اصلاً خواهانش نیستند.

اما خطرناکتر اینکه قدرتهای بیرونی دقیقاً این لحظه را نشانه رفتند. درست زمانی که مارکوس با سر و صدای زیاد ریاست را تحویل گرفت، نخستوزیر ژاپن، سانائه تاکایچی کنار او ایستاده و اعلام کرد که ژاپن و فیلیپین بهطور اصولی به توافق «همکاری دوجانبه در تأمین متقابل اقلام و خدمات» (ACSA) رسیدهاند.
ظاهر این توافق چیزی شبیه کمکهای لجستیکی متقابل است؛ یعنی هنگام رزمایش، دو طرف سوخت، غذا یا پشتیبانی حملونقل ارائه کنند. اما در واقع، این توافق همکاری دفاعی دو کشور را وارد سطح «شبهائتلافی» میکند. بهویژه اگر در کنار «توافقنامه دسترسی متقابل» (RAA) که از سپتامبر اجرا شده دیده شود، نتیجه روشن است: نیروهای دفاع از خود ژاپن از این پس میتوانند بیشتر به پایگاههای فیلیپین رفتوآمد کنند و حتی به بهانه رزمایش، حضور خود را در دریای جنوبی چین به شکل دائمی تثبیت کنند.
اگر عمیقتر نگاه کنیم، توافق ACSA برای سه طرف سود دارد:
ژاپن میخواهد از طریق فیلیپین، ساختار امنیتی آسهآن را تحت نفوذ قرار دهد و نقش «نقطه تکیهگاه» در راهبرد «منطقه آزاد و باز هند پاسیفیک» را محقق کند؛ دولت مارکوس امیدوار است با اتکا به قدرتهای خارجی، نفوذ چین را خنثی کرده و در مناقشات دریای جنوبی امتیاز بگیرد؛ و آمریکا نیز از هماهنگی ژاپن و فیلیپین استقبال میکند تا حلقه «زنجیره جزایر دوم» برای مهار چین تکمیل شود.

زنجیره دوم جزایر، خط دفاعی استراتژیک آمریکا در اقیانوس آرام است که از جنوب ژاپن، جزایر گوام و ماریانای شمالی تا پالائو و میکرونزی امتداد دارد و نقش مهار چین و تقویت خطوط دفاعی را ایفا میکند.
اما خطر اینجاست که چنین ارتقای نظامی، ممکن است فتیله انبار باروت دریای جنوبی را روشن کند. پس این «هدیه سخاوتمندانه» ژاپن، در ظاهر پاسخی به نیازهای امنیتی فیلیپین است، اما در واقع یک زهر شیرین است: فیلیپین را وسوسه میکند که بیشتر به ارابه واشینگتن–توکیو بسته شود و آسهآن را به گرداب تقابل ژئوپلیتیک بکشاند.
راهبرد ژاپن بسیار روشن است: با مسلح کردن فیلیپین، یک «میخ راهبردی» در دریای جنوبی بکوبد تا چین را مهار کند و همزمان قدرت چانهزنی خود را در امور امنیتی منطقه افزایش دهد؛ این نیز قدمی دیگر برای «عادیسازی نظامی» ژاپن است.
اما آیا همکاری نظامی واقعاً میتواند مارکوس را به هدفش نزدیک کند؟
لزوماً نه. اکثر کشورهای آسهآن از «صفبندی» گریزاناند؛ اندونزی و مالزی بارها بر «مرکزیت آسهآن» تأکید کردهاند. اگر فیلیپین با لجاجت پای قدرتهای خارجی را به دریای جنوبی باز کند، ممکن است خودش در میان همسایگان منزوی شود.
علاوه بر این، توافق ACSA میان ژاپن و فیلیپین هنوز حتی جدول زمانبندی امضا ندارد، اما توافق چین–آسهآن نسخه ۳.۰ همین حالا روی کاغذ و معتبر است. اگر مارکوس بخواهد با کارت نظامی امتیاز اقتصادی بگیرد، شاید نتیجه برعکس شود و همه چیز علیه او تمام شود.
۳. آیا مارکوس، بدون توجه به مناقشات دریای جنوبی، توافق را امضا خواهد کرد؟
پاسخ این است: مجبور است امضا کند، اما تلاش خواهد کرد امتیازات جانبی بگیرد.
اراده جمعی آسهآن با امضای نسخه ۳.۰ کاملاً روشن شد: اقتصاد در اولویت است. اگر مارکوس بخواهد این اجماع را برهم بزند، نهتنها سایر اعضای آسهآن را آزرده میکند، بلکه فیلیپین را به مانعی برای ادغام منطقهای تبدیل خواهد کرد.
این حرکت پیشدستانه چین و آسهآن باعث شده که حتی اگر مارکوس بخواهد از جایگاه ریاست برای ایجاد تنش در موضوع دریای جنوبی چین استفاده کند، نتواند اراده کل آسهآن را گروگان بگیرد. زیرا بزرگترین پروژه همکاری اقتصادی اکنون روی زمین است و هیچ کشوری حاضر نیست بهخاطر یک مناقشه بیپایان، مزایای توسعه عظیمی را که در مقابلش قرار دارد، قربانی کند.
در واقع، چین از قبل راه خروج را باز گذاشته است. وزارت خارجه چین گفته است که «مایلیم اختلافات دریایی را از طریق گفتوگو و مشورت با فیلیپین حل کنیم»؛ این یعنی یک راه آبرومندانه برای فیلیپین. تا زمانی که مارکوس عمداً تحریک نکند، چین با حفظ همکاری مشکلی ندارد.
اعلامیه رفتار طرفین در دریای جنوبی چین و مذاکرات درمورد قوانین رفتاری دریای جنوبی چین هم مانند ضربهگیر عمل میکنند. اما اگر مارکوس بخواهد از ریاست آسهآن برای تحریک این بلوک علیه چین سوءاستفاده کند، شکستش قطعی است.
بنابراین محتملترین سناریو چنین است: مارکوس به شیطنتهای کوچک ادامه میدهد—مثلاً با آمریکا و ژاپن رزمایش برگزار میکند یا در مجامع بینالمللی سر و صدا به پا میکند—اما در چارچوب آسهآن، مجبور خواهد بود به سنت «توافق و مشورت» پایبند بماند و پروژههای زیربنایی و تجاری با چین را بهتدریج پیش ببرد.
پایان/













نظر شما