به گزارش تحریریه، کارشناس «موسسه امریکن اینترپرایز» در تحلیلی با عنوان «چهار پاسخ احتمالی ایران به اسرائیل — و ریسکهای آنها» آورده است: حمله اسرائیل به ایران، مرحله بعدی «جنگ بزرگ خاورمیانهای» را آغاز میکند؛ جنگی که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ شروع شد. در طول ۲۰ ماه گذشته، این جنگ در جبهههایی در سراسر منطقه جریان داشته و بازیگرانی از سراسر جهان را درگیر کرده است.
در متن این گزارش می خوانیم:
بسیاری از آنچه که تاکنون رخ داده، و بیشتر از آنچه که ممکن است رخ دهد، هنوز برای ما ناشناخته است. اما آنچه روشن است این است که ایران آسیبهای قابل توجهی را به رهبری، تواناییهای نظامی و صنعتیاش و احتمالاً به برنامه هستهایاش متحمل شده است. پایان این درگیری و آینده منطقه، بهشدت به واکنش ایرانِ زخمی بستگی دارد.
چهار امکان اساسی وجود دارد که پیامدهای آنها از یک آشفتگی بزرگتر و خونینتر در خاورمیانه گرفته تا احتمالاً یک پایانبندی دیپلماتیک شگفتانگیز را در بر میگیرند؛ یعنی توافق هستهایای بسیار قویتر از آنچه رئیسجمهور دونالد ترامپ تنها چند روز پیش میتوانست به دست آورد.
اول، ایران پاسخ تند اما محدود بدهد، یعنی به اسرائیل حمله کند ولی از حمله به پایگاههای آمریکا یا دیگر اهداف منطقهای خودداری کند. حملات پهپادی، موشکی علیه اسرائیل (برخی از آنها هماکنون در جریان هستند) میتوانند نوعی انتقامجویی را فراهم کنند. اما این راهبرد میکوشد تا از تحریک یک درگیری گستردهتر و پرریسکتر با واشنگتن جلوگیری کند.
مشکل اینجاست که آمریکا همین حالا هم درگیر این جنگ شده است: ترامپ تعهد داده است که به اسرائیل در دفاع از خود کمک کند. بنابراین یک پاسخ محدود، اگر سلاحهای باقیمانده ایران نتوانند از سیستم دفاع هوایی و موشکی چندلایه (و چندملیتی) اسرائیل عبور کنند، ممکن است ضعیف و ناچیز به نظر برسد. حتی اگر ایران موفق باشد هم اسرائیل به حملات خود ادامه خواهد داد، چرا که این حملات اولیه، شروع یک کارزار نظامی گستردهتر بودهاند.
دوم، اگر ایران بخواهد پیام محکمتری بدهد، میتواند پاسخ گسترده و شدیدتری بدهد. افزون بر حمله به اسرائیل، میتواند به پرسنل، تأسیسات و شرکای آمریکا از عراق تا خلیج فارس نیز حمله کند. همچنین میتواند نیروهای نیابتی خود — حوثیها، شبهنظامیان شیعه عراقی، و آنچه را که از حزبالله باقی مانده است، فعال کند تا منطقه را به آتش بکشد.
این راهبرد، جذابیتهایی دارد، چون میتواند بازدارندگی را در برابر دشمنان خطرناک بازگرداند. این اقدام به جهان یادآوری میکند که حتی ایرانِ ضعیفشده هم میتواند درد واقعی را وارد کند. اما این اقدام همچنین از خط قرمزی که ترامپ در برابر حملات به اهداف آمریکایی ترسیم کرده، عبور خواهد کرد. بنابراین، ایران ممکن است ناگهان خود را درگیر یک جنگ بزرگتر با اسرائیل و ایالات متحده ببیند، جنگی پر از خطرات وجودی برای حکومتی که همین حالا هم ضربه خورده است.
سومین امکان، جهش ایران به سمت بمب هستهای است که میتواند به همان اندازه خطرناک باشد. بسته به اینکه چه میزان از زیرساخت هستهای ایران باقی مانده — بهویژه تأسیسات مستحکم و زیرزمینی غنیسازی اورانیوم در فردو — تهران میتواند از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) خارج شود و با تلاشی نومیدانه برای دستیابی به بمب، پیشروی کند.
با توجه به اینکه توانمندیهای متعارف و شبکه نیابتی تهران تا چه حد آسیب دیده، رهبران ایران ممکن است این گزینه را بهترین راه نجات خود ببینند. اگر ایران موفق به عبور از خط پایان هسته ای شود، نتیجه وحشتناک خواهد بود زیرا یک دولت انتقامجو به قدرت ویرانگر سلاحهای هستهای دست پیدا می کند.
خطر آشکار این است که ایران ممکن است هرگز به آن نقطه نرسد. یک تلاش شتابزده برای رسیدن به سلاح هستهای، خط قرمز دیگری از ترامپ را رد خواهد کرد. این اقدام میتواند باعث مداخله نظامی ایالات متحده با بمبهای سنگرشکن آمریکایی شود که برنامه هستهای ایران را بهمراتب بیشتر به عقب خواهد انداخت. بنابراین، این سناریو نیز بهاحتمال زیاد یک جنگ منطقهای بزرگتر را به راه خواهد انداخت که احتمالاً با شکست ویرانگر ایران پایان خواهد یافت.
این موارد ما را به سناریوی چهارم و آخرین گزینه میرساند، گزینهای که ترامپ مایل است تهران آن را انجام دهد. شاید ایران - پس از یک انتقامگیری نمادین و حفظآبرو - پرچم سفید را بلند کند و وارد یک توافق هستهای شود. این توافق بهمراتب بدتر از هر آن چیزی خواهد بود که تهران تنها چند روز پیش به آن امید داشت. این توافق بیشتر شبیه «گزینه لیبی» — یعنی انهدام کامل برنامه هستهای — خواهد بود تا «اوباما نسخه دوم».
حکومت ایران، که برنامه هستهای را تضمینی برای بقاء خودش و امنیت ملی میداند، از برداشتن این مسیر متنفر خواهد بود. اما اگر سایر گزینهها به فاجعه منتهی شوند، ممکن است آن را مدنظر قرار دهد. جمهوری اسلامی پیشتر نیز امتیازهای دردناکی داده است. آیتالله روحالله خمینی در سال ۱۹۸۸ به جنگ ایران و عراق پایان داد تا از مداخله آمریکا جلوگیری کند. او اذعان کرد که «پذیرفتن صلح، بهای حفظ انقلاب اسلامی است.»
تهران پس از آنکه ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ صدام حسین را در عراق سرنگون کرد، نیز برای مدتی کوتاه عقبنشینی کرد و اینگونه به نظر میرسید که شاید نوبت حکومت روحانیون در ایران رسیده است.
اگر ایران این مسیر را انتخاب کند، این یک چرخش قابلتوجه خواهد بود؛ کمتر از دو سال پیش، موقعیت اسرائیل بهشدت متزلزل شده بود و تهران و نیروهای نیابتیاش در حال صعود به نظر میرسیدند. این مسیر (گزینه چهارم)، یک پیروزی برای رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای خواهد بود — رژیمی که اخیراً تحت فشار بوده است.
همچنین این مسیر، دستاوردی دیپلماتیک برای ترامپ به شمار میآید. وی کسی است که خواهان حمله اسرائیل نبود اما اکنون ممکن است از آن بهره برداری کند. این مسیر، البته این واقعیت را خاطرنشان خواهد کرد که زور، همیشه مانع دیپلماسی نمیشود، بلکه در واقع، میتواند برای موفقیت آن ضروری باشد.
با اینحال هیچکدام از چهار مورد فوق تضمینشده نیستند. ممکن است تا هفته آینده، خاورمیانه درگیر جنگی گستردهتر و بیرحمانهتر شود. اما این موضوع جای تأمل دارد که گرچه حمله اسرائیل، حکومتی وحشتناک را با گزینههایی ناخوشایندی مواجه کرده — و شاید، راهی باریک به سوی نتیجهای بهتر برای منطقه و جهان گشوده باشد.
*متن فوق صرفا ترجمه کامل تحلیل اندیشکده آمریکایی است و بیانگر دیدگاه تحریریه نیست.
پایان
نظر شما