به گزارش تحریریه، رسانه خصوصی توتیاو (متعلق به شرکت فناوری بایتدنس چین) با نگاهی تحلیلی، ارتباط بین تماس یکساعته پوتین با رهبر چین و موضعگیری شدید روسیه درباره ایران را تفسیر کرده است.
یک تماس تلفنی، یک چرخش شبانه
پیش از این، خبرنگاری از پوتین پرسیده بود: «اگر اسرائیل اقدامی علیه آیت الله خامنهای انجام دهد، واکنش روسیه چه خواهد بود؟»
پوتین در پاسخ بهطور سربسته گفت: «نمیخواهم در مورد چنین فرضیاتی صحبت کنم.»
این پاسخ به ظاهر دیپلماتیک، در واقع نوعی طفره رفتن و وقتکشی بود. بسیاری از تحلیلگران تصور میکردند روسیه همچنان بیطرف خواهد ماند؛ زیرا ایران بهسان یک بشکه باروت است و ایالات متحده و اسرائیل نیز همیشه نگاه ویژهای به ایران داشتهاند. در چنین شرایط حساسی، هیچ کشوری نمیخواهد آتش جدیدی برافروزد.
اما در ۲۰ ژوئن، پوتین در مصاحبه خود جملهای سنگین و معنادار گفت: «اگر خامنهای ترور شود، درِ جعبه پاندورا گشوده خواهد شد.»
این جمله، به هیچ وجه حرفی گذرا نبود. اصطلاح «جعبه پاندورا» در ادبیات سیاسی بینالملل بار سنگینی دارد. استفاده از آن به این معناست که اگر چنین اتفاقی بیفتد، پیامدهایش مهارنشدنی خواهد بود و هیچکس نمیتواند آن را جمع کند.
این نه فقط یک تهدید راهبردی، بلکه نشانهای از موضعگیری صریح روسیه است: رهبر ایران نباید آسیبی ببیند، ایران نباید دچار آشوب گردد.
اما چرا پوتین در عرض چند روز اینگونه موضعش را تغییر داد؟
پاسخ، در تماس تلفنی ۱۹ ژوئن نهفته است.
یک تماس تلفنی یکساعته، تعیینکننده خطوط قرمز در خاورمیانه
در بعدازظهر ۱۹ ژوئن، پوتین با طرف چینی تماس گرفت و گفتوگوی آنها بهمدت کامل یک ساعت بهطول انجامید.
هرچند هیچیک از دو طرف جزئیات دقیق این تماس را منتشر نکردند، اما در بیانیه خبری چین، جملهای کلیدی وجود داشت که بسیار تأملبرانگیز است:
«وضعیت در خاورمیانه پیچیده و ناپایدار است؛ همه طرفها باید خویشتنداری پیشه کنند، بهویژه باید از امنیت تنگه هرمز اطمینان حاصل شود.»
همین یک جمله، اطلاعات عظیمی در خود دارد.
تنگه هرمز کجاست؟
گلوگاه حملونقل جهانی انرژی؛ روزانه بیش از ۲۰ میلیون بشکه نفت از آن عبور میکند.
و ایران کنترل مؤثری بر این آبراه حیاتی دارد.
به بیان دیگر، هر کس که ایران را در دست داشته باشد، تنگه هرمز را نیز در اختیار دارد.
برای چین، این مسئله فقط به امنیت انرژی مربوط نمیشود، بلکه نقطه حیاتی طرح «یک کمربند، یک جاده» نیز بهشمار میرود.
ایران، تقاطع راهبردی «یک کمربند، یک جاده»
ایران یکی از گرههای کلیدی در مسیر غربی طرح «کمربند و جاده» چین است. خطوط راهآهن، بنادر، خطوط لوله نفت و گاز و دهها پروژه دیگر، در مجموع بیش از ۴۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری را به خود اختصاص دادهاند.
اگر در ایران تغییر رژیم رخ دهد، تمام این پروژهها ممکن است به «یادگارهای تاریخی» تبدیل شوند و این سناریویی نیست که چین مایل به وقوع آن باشد. بنابراین، آن تماس تلفنی میان پوتین و مقام چینی، احتمالاً فقط یک گفتوگوی صمیمانه نبود، بلکه هماهنگی راهبردی در سطح بالا بود.
و تغییر موضع ناگهانی روسیه در روز بعد و چرخش گفتار پوتین، نه یک تصادف، بلکه نتیجه هماهنگی پنهان و حسابشده بود.
چرا پوتین قبلاً سکوت کرده بود؟
بسیاری میپرسند: مگر پوتین آدمی نیست که همیشه در بزنگاهها خونسرد باقی میماند؟ پس چرا اینبار ناگهان کارتهایش را رو کرد؟
در واقع، این رفتار پوتین چندان عجیب نیست. در آن زمان، دولت آمریکا هنوز تصمیم نهاییاش را نگرفته بود. موضع دولت ترامپ نسبت به ایران همواره دوگانه و متناقض بوده است. برخی در شورای امنیت ملی آمریکا، خواهان ترور آیت الله خامنهای و پیشبرد پروژه «تغییر رژیم» بودند؛ اما پنتاگون با شدت تمام مخالف آغاز جنگی جدید بود، بهویژه در شرایطی که جنگ اوکراین به نقطه فرسایشی رسیده است.
در چنین خلأ و تردیدی، چین و روسیه فرصتی دیدند تا پیش از آنکه آمریکا و اسرائیل تصمیم بگیرند، با مشخص کردن مواضع خود، جایگاه اخلاقی و سیاسی برتر را تصاحب کنند.
محاسبات پشت پرده روسیه
روسیه نیز انگیزههای خاص خود را دارد. در ماه آوریل، روسیه و ایران یک توافقنامه مشارکت راهبردی جامع امضا کردند. همکاریها در زمینه انرژی، صنایع نظامی، و اطلاعاتی بهصورت گسترده و عمیق در جریان است.
اگر ایران بهدست نیروهای غربی بیفتد، تقریباً تمام نقشههای روسیه در خاورمیانه نقش بر آب خواهد شد. و بدتر از همه، اگر آمریکا بهصورت غیرمستقیم کنترل تنگه هرمز را در دست بگیرد، نقطه حیاتی امنیت ژئوپلیتیکی روسیه در معرض تهدید قرار خواهد گرفت.
بنابراین، پوتین نمیتواند بیتفاوت بماند و دقیقاً به همین دلیل است که از واژه سنگین و هشدارآمیز «جعبه پاندورا» استفاده کرد، تا خط قرمز کرملین را به روشنی ترسیم کند.
این فقط دفاع از یک شخص نیست، بلکه دفاع از یک معادله است
در شرایط کنونی، آیت الله خامنهای دیگر صرفاً یک «رهبر مذهبی» نیست. او به لنگرگاه ثبات سیاسی ایران بدل شده و نقشی تعیینکننده در نظم خاورمیانه ایفا میکند. حمایت از او نه بهخاطر روابط شخصی، بلکه بهخاطر نماد بودن او در حفظ نظم منطقهای است.
اگر ایران دچار آشوب شود و تنگه هرمز بسته شود، قیمت جهانی نفت سر به فلک میکشد، زنجیره تأمین جهانی دوباره فرو میپاشد و این بحران کل جهان را بهکام خود میکشد.
پس از این رویدادها، وزارت اطلاعات ایران صراحتاً اعلام کرد: «قدرتهای خارجی در تلاش هستند تا یک انقلاب رنگی در ایران بهراه بیندازند.»
آشنا نیست؟
این سناریو قبلاً در اوکراین اجرا شده بود، در گرجستان تکرار شد، حتی در سوریه هم بهکار رفت.
اکنون نوبت به ایران رسیده است.
در شبکههای اجتماعی، موجی از شایعات به راه افتاده: «سلامتی خامنهای در خطر است»، «نیاز به رهبری جدید داریم...».
اینها یکشبه به ترند تبدیل شدند و از ظاهر ماجرا مشخص است که اینها جریانهای طراحیشده و هدفمند تبلیغاتی هستند.
نه چون «خامنهای دوست آنهاست»، بلکه چون او «نماد ثبات» است
حمایت از رهبری ایران برای چین و روسیه بههیچوجه یک تصمیم احساسی یا شخصی نیست. او در نگاه مسکو و پکن، نقطه ثقل ثبات داخلی ایران و بهتبع آن، کل نظم منطقهای در خاورمیانه محسوب میشود.
هر کس بخواهد به او دستدرازی کند، یعنی از خط قرمز عبور کرده است و این، اغراقآمیز نیست.
آنچه اینبار از سوی چین و روسیه بیان شد، در واقع یک اعلام موضع راهبردی مستقیم به آمریکا و اسرائیل بود: «شما نمیتوانید هر طور که دلتان میخواهد در خاورمیانه بازی کنید. این صفحه شطرنج، بازیگر دیگری هم دارد، و ما هم اهل این میدانیم.»
این فقط یک موضعگیری لفظی نیست. چین در تماس تلفنی، صراحتاً بر لزوم جلوگیری از "خروج اوضاع از کنترل" و حفظ امنیت تنگه هرمز تأکید کرد. این یک هشدار آشکار بود.
روسیه نیز با استفاده از اصطلاح «جعبه پاندورا»، خط قرمز خود را با صراحت و قاطعیت ترسیم کرد.
ترکیب این دو رویکرد – یکی نرم و دیپلماتیک، دیگری سخت و هشداردهنده –نمایانگر یک هماهنگی کامل و چندلایه بود.
برای ایران، این یک تزریق اعتماد به نفس محسوب میشود؛ و برای غرب، این زنگ خطری جدی است.
پایان/
نظر شما