به گزارش تحریریه، نشریه «آتلانتیک» با زیر سوال بردن محور سه گانه شرق و حمله به روابط ایران با چین و روسیه مدعی شد که محور ایران-چین-روسیه درست زمانی که ضرورت پیدا می کند از هم فرو میپاشد. طبق این تحلیل پکن از متحدانی که آمریکا را اذیت میکنند خوشش میآید، اما ثبات شرایط و حفط منافعش را بیشتر دوست دارد.
متن کامل ترجمه گزارش تحلیل این رسانه آمریکایی که به صورت تلویحی به دنبال تخریب روابط ایران به شرکای قدرتمند خود است به شرح زیر است:
در حالی که اسرائیل و سپس ایالات متحده این ماه ایران را در هم کوبیدند، واکنش چین و روسیه به طرز شگفتانگیزی آرام بود. سالهاست که دشمنی مشترک با آمریکا، چین، روسیه و ایران را به هم نزدیکتر کرده است. هر سه کشور از شرمسار کردن غرب در اوکراین و خاورمیانه، و عمیقتر کردن شکافها میان واشنگتن و اروپا سود میبرند. بنابراین پس از حمله اول اسرائیل در ۱۳ ژوئن، انتظار میرفت که چین — قویترین شریک در این سهگانه ضدآمریکایی — به سرعت موشکهای برد کوتاه و سایر تجهیزات پدافند هوایی را به ایران ارسال کند. قطعاً، پکن باید از قدرت دیپلماتیک رو به رشدش برای منزوی کردن اسرائیل و آمریکا استفاده میکرد، خواستار برگزاری نشست اضطراری شورای امنیت سازمان ملل میشد، و قطعنامهای را برای محکوم کردن دو دولتی که به متحد چین حمله کردهاند، پیشنهاد میداد.
اما در عوض، رویدادهای اخیر در ایران نشان داد که ضدآمریکایی بودن فقط تا اندازه ای میتواند یک اتحاد را کنار هم نگه دارد.
پس از آنکه چین به شکل تشریفاتی حمله اول اسرائیل را «جسورانه» و «نقض حاکمیت ایران» خواند، با احتیاط ادامه داد و بر لزوم دیپلماسی تأکید کرد، بهجای اینکه بهطور جدی دنبال مقصر بگردد. وانگ یی وزیر امور خارجه چین، در تماسی با همتای اسرائیلیاش در ۱۴ ژوئن، از محکوم کردن اقدامات اسرائیل خودداری کرد و رئیسجمهور شی جینپینگ چهار روز صبر کرد تا خواستار «کاهش تنش» شود و اعلام کند که «چین آماده است با همه طرفها همکاری کند تا نقشی سازنده در بازگرداندن صلح و ثبات به خاورمیانه ایفا کند.»
پس از رأی مجلس ایران به بستن تنگه هرمز، سخنگوی وزارت خارجه چین — در اقدامی که بیشتر شبیه به یک هشدار به ایران بود — تأکید کرد که خلیج فارس یک مسیر تجاری حیاتی جهانی برای کالاها و انرژی است و خواستار آن شد که شرکا «از تأثیرگذاری بیشتر آشوبهای منطقهای بر رشد اقتصادی جهانی جلوگیری کنند.»
در زمانهای آرامش، چین (مانند روسیه) از استفاده از ایران بهعنوان ابزاری برای ضربه زدن به آمریکا و متحدانش راضی است. اما وقتی تنشها به رویارویی نظامی و تهدیدی برای ثبات جهانی تبدیل میشود، حمایت از ایران برای پکن بسیار کمتر از حفظ روابط اقتصادی و دیپلماتیکش با غرب، عقلانی به نظر میرسد. واکنش ملایم چین تنها ضربهای به ایران نیست؛ بلکه ممکن است نشان دهد که «شراکت بیمرز» پرسر و صدای شی و ولادیمیر پوتین آنقدر که مسکو و پکن تبلیغ میکنند، محکم نیست.
ایران، روسیه و چین دارای ایدئولوژیها، رژیمهای سیاسی و اهداف راهبردی متفاوتی هستند. روابط ایران با دو شریک بزرگترش بهشدت نامتقارن است.
برای مثال، چین شریان حیاتی ایران است. تقریباً ۹۰ درصد نفت ایران را میخرد و مواد و فناوریهایی را تأمین میکند که برای توسعه تسلیحات ایران حیاتیاند. با این حال، این رابطه تجاری برای چین اهمیت کمتری دارد؛ چرا که تنها حدود ۱۰ درصد نفت خود را از ایران تأمین میکند. علاوه بر این، اقتصاد چین بیش از ۴۰ برابر بزرگتر است و تجارتش با ایالات متحده و اتحادیه اروپا بسیار بیشتر است.
روسیه نیز منافع متفاوتی از ایران دارد، و آن هم آشکارا از آمدن به کمک جمهوری اسلامی خودداری کرده است. اما اینکه چین نیز رویکرد مشابهی در قبال ایران اتخاذ کرده، احتمالاً برای مسکو خوشایند نیست. گرچه روابط مسکو با پکن به اندازه روابط تهران با چین یکطرفه نیست، اما اقتصاد روسیه همچنان کمتر از یکهشتم اقتصاد چین است. یکسوم بودجه دولت روسیه از فروش نفت تأمین میشود و چین با فاصله بسیار زیاد،بزرگترین خریدار آن است. روسیه همچنین برای ماشین جنگیاش به تأمینهای چین وابسته است. در ماه مارس گذشته، وزرای خارجه گروه هفت، چین را «عامل تعیینکننده» در جنگ روسیه در اوکراین خواندند. اما اگر کرملین از نظر پول یا نیروی انسانی دچار کمبود شود، اینکه آیا چین واقعاً حاضر خواهد بود متحدش را نجات دهد، کاملاً در هالهای از تردید است.
حتی در میان رژیمهای اقتدارگرا، تفاوت در ارزشها میتواند مانعی برای همکاری باشد. در سال ۲۰۲۳، شی جینپینگ انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه را «انفجار توپخانهای» خواند که «مارکسیسم-لنینیسم را به چین آورد و راهی را پیش پای مردمی گذاشت که به دنبال نجات چین از سلطه بودند.» در مقابل، پوتین — با وجود آنکه دوران شکلگیریاش را در دوران شوروی و در سازمان اطلاعاتی کاگب گذرانده بود — اکنون از فروپاشی امپراتوری روسیه ابراز تأسف میکند و کودتای ولادیمیر لنین را اقدامی از سوی «ماجراجویان سیاسی و نیروهای خارجی» توصیف میکند که «کشور را برای منافع خودخواهانه تقسیم و از هم پاشیدند.»
رهبر حزب کمونیست چین ممکن است از اینکه پوتین حزب کمونیست روسیه — دومین حزب بزرگ آن کشور — را به جایگاه یک بازیگر فرعی در پارلمان مُهر تأییدزن روسیه تنزل داده، ناراضی باشد.
از زمان جنگ جهانی دوم، رهبران دموکراسیهای غربی توانستهاند تا حدی بهدلیل داشتن جهانبینی مشترک با یکدیگر همکاری موفقی داشته باشند. اینکه آیا حاکمان اسلامی ایران میتوانند همین را درباره شی، رهبر کشوری آشکارا بیخدا، یا درباره پوتین، که اکنون خود را مدافع مسیحیت ارتدوکس معرفی میکند، بگویند، کاملاً پرسشبرانگیز است.
واکنش پکن به بحران ایران باید باعث شود که غرب با احتیاط خوشبین باشد. اگر دونالد ترامپ بالاخره تفاوت میان مهاجم و قربانی را تشخیص دهد — یا دستکم متوجه شود که پوتین او را بازی داده — آنگاه رئیسجمهور آمریکا میتواند صادقانه از اوکراین حمایت کند، بدون آنکه چندان نگران گسترش حمایت چین از روسیه باشد.
تا زمانی که ایران و روسیه همچنان نفت ارزان ارائه دهند و غرب و متحدانش را تحریک کنند، در واقع به نفع چین عمل میکنند. اما دستکم در حال حاضر، به نظر میرسد که پکن احتمالاً از هیچکدام از این شرکای ظاهری حمایت نخواهد کرد، اگر آنها منافع چین در ثبات یا روابط گسترده و سودآورش با غرب را به خطر بیندازند.
*متن فوق ترجمه کامل تحلیل نشریه آمریکایی است و بیانگر دیدگاه تحریریه نیست
پایان/
نظر شما