به گزارش تحریریه، «مارک کاتز» کارشناس موسسه «نشنال اینترست» در تحلیلی مدعی است: با توجه به عقبنشینیهای ژئوپلیتیکی و رکود اقتصادی، ایران میتواند با الگوبرداری از رویکردهای «دنگ شیائوپینگ» بستر لازم برای تضمین بقای جمهوری اسلامی را فراهم کند؛ از جمله با کنار گذاشتن رویکردهای تقابلی در قبال دیپلماسی، ترک سیاستهای انقلابی و ازسرگیری تعامل با غرب.
در متن این گزارش می خوانیم:
حتی اگر اسرائیل و ایالات متحده تنها موفق به آسیب رساندن ـ و نه نابودی کامل ـ برنامه تسلیحات هستهای ایران شده باشند جمهوری اسلامی به تازگی با چندین شکست جدی مواجه شده است.
رژیم اسد، که تهران دههها از آن حمایت کرده بود، در دسامبر ۲۰۲۴ سقوط کرد. اسرائیل متحدان تهران یعنی حماس و حزبالله را بهشدت تضعیف کرده است. حوثیها در یمن توافقی با دولت ترامپ امضا کردند که بر اساس آن، حمله به کشتیهای غربی در دریای سرخ را متوقف کردهاند و در مقابل، آمریکا نیز حملات خود به مواضع حوثیها در یمن را متوقف کرده است. با وجود اینکه ایران پهپادهای مسلح و دیگر تسلیحات را برای استفاده در جنگ اوکراین به روسیه ارسال کرده، مسکو در برابر حملات اسرائیل و آمریکا علیه ایران هیچ اقدامی برای محافظت از تهران انجام نداده است.
در همین حال، اقتصاد ایران ضعیف است و جمعیت آن ناآرام.
دولت فعلی ایران در بحران است
با توجه به شرایط سنی رهبر ایران، (آیت الله) علی خامنهای، که اکنون ۸۶ سال دارد، او نمیتواند برای مدت زیادی دیگر قدرت را در دست داشته باشد. تا زمانی که او بر سر کار است، بعید است مسیر خود را تغییر دهد. اما جانشین او میتواند راه دیگری را انتخاب کند. از یک سو، او میتواند سیاست کنونی جمهوری اسلامی را ادامه دهد: خواستار نابودی اسرائیل شود، با ایالات متحده مخالفت کند، از محور مقاومت ضدغربی (حماس، حزبالله، حوثیها) حمایت کند، از روسیه پشتیبانی کند، و به دنبال دستیابی به سلاح هستهای باشد.
یا اینکه او میتواند مسیری را دنبال کند که دیگر حکومت های انقلابی پس از رسیدن به مرحله بلوغ پیمودهاند. نظریهپرداز روابط بینالملل، استیون ام. والت، در کتاب انقلاب و جنگ اشاره میکند که انقلاب در یک کشور اغلب به جنگ یا تنش با دیگر کشورها منجر میشود. اما پذیرش متقابل میتواند حتی پس از سالها تنش و درگیری رخ دهد، بهشرط آنکه دولت انقلابی دیگر تلاش نکند انقلاب خود را صادر کند و قدرتهای وضعیت موجود (Status quo) نیز از تلاش برای سرنگونی رژیم انقلابی دست بکشند.
یکی از دلایلی که رژیمهای انقلابی از تلاش برای صدور انقلاب دست میکشند این است که این تلاشها اغلب شکست میخورند (یا بدتر، موفق میشوند ولی به ظهور یک رقیب انقلابی دیگر منجر میشود). همانطور که پیشتر اشاره شد، سالها حمایت تهران از محور مقاومت، هدر دادن منابع بوده و به هدف تضعیف اسرائیل ـ چه برسد به آمریکا ـ دست نیافته است. اما این حمایت از گروههای ناکارآمد و همچنین فراخوانی برای نابودی اسرائیل، انگیزهای قوی به اسرائیل داده تا حملاتی مؤثر به برنامه هستهای ایران انجام دهد، چه بهتنهایی و چه با کمک ایالات متحده. از دیدگاه تهران، این حملات بسیار مؤثر بودهاند. ادامه این مسیر بهاحتمال زیاد نتیجه متفاوتی نخواهد داشت.
اما چه سیاست جایگزینی میتواند توسط یک رهبر جدید جمهوری اسلامی دنبال شود؟ احتمال اینکه او توافق ابراهیم با اسرائیل امضا کند ـ مانند امارات، بحرین، مراکش، و سودان (و عربستان سعودی که درباره آن صحبت کرده ولی اقدامی نکرده) ـ بسیار اندک است.
چرا ایران به دنگ شیائوپینگ خود نیاز دارد
آنچه که یک رهبر جدید جمهوری اسلامی میتواند انجام دهد، اتخاذ سیاست خارجی مشابه با آنچیزی است که «دنگ شیائوپینگ» در چین انجام داد که به این موضوعات توجه داشت: تمرکز بر بهبود روابط با دولتهای غربی برای رفع تحریمهای اقتصادی و تأمین توسعه اقتصادی کشور از طریق تجارت و سرمایهگذاری. این اقدام همچنین بهمعنای پایان دادن به سیاستهایی بوده است که این هدف را تضعیف میکنند، مانند حمایت از محور مقاومت و تلاش برای دستیابی به قابلیت تولید سلاح هستهای.
برخی استدلال میکنند که هیچ رهبری در جمهوری اسلامی قادر نخواهد بود از خواسته نابودی اسرائیل، حمایت از محور مقاومت، یا پیگیری ظرفیت سلاح هستهای دست بردارد؛ چراکه ممکن است توسط نیروهای تندرو داخلی سرنگون شود. اما بسیاری، نه فقط در میان جمعیت ایران بلکه حتی در حلقههای حاکم جمهوری اسلامی، احتمالاً حاضرند از سیاست خارجی انقلابی تهران چشمپوشی کنند، بهشرط آنکه در قدرت داخلی باقی بمانند ـ بهویژه اگر رفع تحریمها به آنها اجازه دهد که شکوفا شوند.
علاوه بر این، میتوان این استدلال را مطرح کرد که اگر اسرائیل و ایالات متحده بههرحال قصد دارند با ابزار نظامی مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شوند، پس برای ایران بهتر است که با ایالات متحده و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در زمینه اقدامات اطمینانبخش همکاری کند، اقداماتی که در نهایت میتواند منجر به عدم مشارکت یا تأیید آمریکا در حملات اسرائیل علیه ایران شود.
علاوه بر آن، یک رهبر جمهوری اسلامی که مایل باشد ترامپ را در تهران بپذیرد ـ همانطور که مائو زمانی نیکسون را در پکن پذیرفت ـ میتواند موجب شود که ترامپ برای مهار اقدامات خصمانه اسرائیل علیه ایران وارد عمل شود و تحریمها علیه تهران را لغو کند. (مشابه کاری که ترامپ با دولت جدید سوریه انجام داد)
اتخاذ چنین سیاستی همچنین به ایران اجازه میدهد همان کاری را انجام دهد که ترکیه، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و دیگر کشورهای خاورمیانه ـ از جمله اسرائیل ـ هماکنون قادر به انجام آن هستند: همکاری با ایالات متحده از یک سو و با روسیه و چین از سوی دیگر، و در نتیجه بهرهبرداری از روابط با هر سه قدرت.
عدم همکاری کنونی میان ایالات متحده و ایران بدان معناست که روسیه و چین نیازی به رقابت با آمریکا برای جلب نظر تهران ندارند. ایران ممکن است در صورتی که نوعی تنشزدایی را با آمریکا به سرانجام برساند، از روسیه و چین بیشتر بهره ببرد؛ چراکه در آن صورت این دو قدرت مجبور خواهند بود برای نفوذ در تهران با آمریکا رقابت کنند.
بهطور خلاصه، رهبر بعدی جمهوری اسلامی اگر سیاستی مشابه سیاست دنگ شیائوپینگ چین را در تعامل با غرب دنبال کند؛ شانس بیشتری برای باقی ماندن در قدرت و ساختن اقتصاد ایران خواهد داشت، بهجای آنکه از نیروهای انقلابی حمایت کند و وارد درگیری شود. همانگونه که اقدامات دنگ موجب شد توجه آمریکا از چین منحرف شود، معادل ایرانیِ دنگ نیز میتواند با چنین رویکردی تمرکز آمریکا را از ایران دور کند.
*متن فوق صرفا ترجمه گزارش رسانه آمریکایی است و بیانگر دیدگاه تحریریه نیست.
پایان/
نظر شما