به گزارش تحریریه، شیه شائو رونگ، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، در جدیدترین اظهارات خود، به بررسی عمیق پیامدهای افزایش تعرفههای آمریکا علیه اروپا و به ویژه واکنش سرسختانه آلمان پرداخته است.
در تاریخ ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۵، به گزارش روزنامه والاستریت ژورنال، دونالد ترامپ به اتحادیه اروپا آخرین هشدار را داده است: اگر اتحادیه اروپا حاضر نشود توافقنامهای تجاری مطابق خواستههای آمریکا امضا کند، او از اول اوت، تعرفههای پایه واردات از اروپا را تا ۱۵ درصد یا حتی بیشتر افزایش خواهد داد.
انتشار این خبر، آلمان را نگران و بیقرار کرد. چرا که پیش از این، ترامپ در پیامهایی به اتحادیه اروپا خواستار امضای توافقی با نرخ پایه ۱۰ درصد تعرفه شده بود؛ تعرفهای که حتی همین میزان نیز برای برخی کشورهای عضو اتحادیه اروپا غیرقابل تحمل بود. در نهایت، با تلاشهای فراوان و میانجیگریهای آلمان، اتحادیه اروپا به طور موقت به اجماعی نسبی برای امضای این توافق با آمریکا رسیده بود. اما حالا، در اقدامی ناگهانی، ترامپ ۵ درصد دیگر به نرخ پیشنهادی اضافه کرده است.
این افزایش ناگهانی، آلمان و اتحادیه اروپا را در وضعیتی دشوار قرار داده است. کشورهای اروپاییای که پیشتر هم با پیشنهاد تعرفههای ترامپ مخالف بودند، حالا صدای اعتراضشان بلندتر از همیشه شده است.
بنابراین، تعیین نرخ پایه ۱۵ درصدی یا حتی بالاتر، خشم آلمان را به شدت برانگیخت. تا جایی که مقامات آلمانی یکی پس از دیگری هشدار دادند: اگر ترامپ روابط آلمان و آمریکا را نادیده بگیرد و بر آسیب زدن به منافع آلمان پافشاری کند، آلمان فقط یک راه پیشرو دارد؛ اگر ترامپ میخواهد بجنگد، آلمان هم آماده نبرد است.
در شرایطی که ایالات متحده جنگ تعرفهای علیه سراسر جهان ـ از جمله اتحادیه اروپا ـ به راه انداخته، آلمان که همیشه در چنین مواردی با احتیاط و ملاحظه رفتار میکرد، این بار با قامتی افراشته و لحنی قاطع، مستقیماً خطاب به ترامپ اعلام کرد: اگر جنگ میخواهی، آمادهایم.
چرا آلمان ناگهان اینچنین جسور و سرسخت شده است؟
پاسخ را باید در چند علت کلیدی جستوجو کرد:
اولین و مهمترین دلیل خشم آلمان، منافع اقتصادی است.
آلمان بزرگترین اقتصاد اتحادیه اروپاست و بیشترین میزان صادرات به ایالات متحده را در میان کشورهای اروپایی دارد؛ بنابراین، از جنگ تعرفهای ترامپ، بیش از هر کشور دیگری در اروپا آسیب میبیند.
پیشتر، در دوران آغازین تنشهای تعرفهای، آلمان همواره در داخل اتحادیه اروپا نقش میانجی و معتدل را ایفا میکرد. حتی با وجود اینکه بسیاری از کشورهای اروپایی از اقدامات آمریکا ناراضی بودند و با سیاستهای تجاری ترامپ مخالفت میکردند، آلمان که ستون فقرات اقتصادی اتحادیه محسوب میشود، در قبال این بحران رفتاری حسابشده و خویشتندارانه داشت. استراتژی آلمان این بود: نباید کاری کنیم که ایالات متحده بیشتر تحریک شود.
زیرا در آن زمان، برلین باور داشت که تعرفههایی که آمریکا بر اتحادیه اروپا تحمیل کرده، از راه مذاکره قابلحلاند. نظر آنها این بود که اگر آلمان کمی کمتر سود کند و آمریکا کمی بیشتر به دست آورد، شاید بتوان به نوعی تعادل جدید در تعرفهها دست یافت و از درگیری گسترده جلوگیری کرد.
اما بر خلاف انتظارات، درست زمانی که آلمان نهایت تلاش خود را برای متقاعد کردن دیگر اعضای اتحادیه اروپا به پذیرش توافقی بر مبنای تعرفه پایه ۱۰ درصدی به کار گرفت و بهزحمت توانست اجماعی نسبی در اینباره ایجاد کند، ترامپ بار دیگر ورق را برگرداند. او نه تنها با آن توافق همراهی نکرد، بلکه ناگهانی تصمیم گرفت ۵ درصد دیگر به نرخ پیشنهادی بیفزاید—و حتی تهدید کرد که این رقم میتواند باز هم افزایش یابد.
هدف از این اقدام، وادار کردن اروپا به پذیرش توافقی جدید با شروطی کاملاً به نفع آمریکا بود؛ توافقی که برای اقتصادهای بزرگی مانند آلمان، بههیچوجه قابلپذیرش نبود.
تصور کنید؛ تعرفه ۱۰ درصدی خودش در حکم یک خط قرمز حیاتی برای اقتصاد آلمان بود. حالا اگر در این شرایط، ترامپ بخواهد این نرخ را با تعرفهای ۱۵ درصدی جایگزین کند، بدون شک این اقدام، ضربهای ویرانگر و مرگبار به صادرات آلمان وارد خواهد کرد.
آیا آلمان میتواند چنین فشاری را تاب بیاورد؟ مسلماً خیر.
فراموش نکنیم که در سالهای گذشته، آلمان بهشدت تحت تأثیر عوامل بینالمللی از جمله جنگ روسیه و اوکراین و همچنین رکود اقتصادی جهانی قرار گرفته است. اوضاع اقتصادی این کشور به هیچ وجه امیدوارکننده نیست، و حالا این ضربه ناگهانی ترامپ، که عملاً خنجری از پشت بود، خشم آلمان را به نهایت رسانده است.
دلیل دوم اینکه آلمان تصمیم گرفته تسلیم نشود و با ترامپ تا پای جنگ اقتصادی بجنگد، این است که بهشدت احساس تحقیر و توهین میکند.
پس از آنکه ترامپ جنگ تعرفهای جهانی را به راه انداخت، رفتار آلمان در صحنه دیپلماسی بینالمللی حالتی مبهم و چندوجهی پیدا کرد. از یک سو، آلمان تمایل نداشت که اتحادیه اروپا بهطور کامل با آمریکا قطع رابطه کند یا وارد تقابل آشکار شود؛ اما از سوی دیگر، تلاش میکرد بحران را به چین منتقل کند—یعنی سیاستی که چینیها از آن با عنوان «هدایت آتش به شرق» یاد میکنند.
برای مثال، آلمان بهطور مداوم در تلاش بود اتحادیه اروپا را به سمت همپیمانی با آمریکا علیه چین سوق دهد—تا اروپا و آمریکا با یکدیگر متحد شده و بر چین فشار سیاسی و اقتصادی وارد کنند. این رفتارهای حسابشده آلمان، در واقع تلاشی بود برای گره زدن سرنوشت استراتژیک و سیاسیاش به ایالات متحده؛ تا از این طریق، توجه ترامپ را از اروپا دور کند و آن را متوجه چین نماید.
این ترفند «هدایت آتش به شرق» در گذشته نیز توسط آلمان استفاده شده بود، اما اینبار به نتیجه نرسید. چرا؟ چون ترامپ کاملاً به قدرت و توانمندی چین واقف بود. پس از آنکه چین با واکنشهایی بسیار سریع، محکم و قدرتمند به فشارهای غرب پاسخ داد، ترامپ به این نتیجه رسید که تمرکز بر مقابله با چین سودی برای او نخواهد داشت.
در نتیجه، نگاه و تمرکز خود را از پکن برداشت و مستقیماً بهسوی برلین و بروکسل نشانه رفت—یعنی آلمان و اتحادیه اروپا.
و همین موضوع بود که آلمان را بهشدت عصبانی و خشمگین کرد. دولت آلمان نهتنها موفق به انحراف بحران به سمت چین نشد، بلکه خودش حالا به هدف اصلی حملات اقتصادی و سیاسی ترامپ تبدیل شده است—اتفاقی که برای برلین هم توهینآمیز است و هم غیرقابل تحمل.
حمایت از اوکراین اما خیانت از سوی آمریکا؛ آخرین دلیل نارضایتی آلمان
آلمان بر این باور است که در جریان جنگ روسیه و اوکراین، پس از ایالات متحده، این کشور دومین حامی بزرگ اوکراین بوده است.
در این میان، ایالات متحده نهتنها قدردان این حمایتها و فداکاریهای آلمان نبوده، بلکه اکنون با بیرحمی تمام، خنجر را از پشت به قلب اقتصاد آلمان فرو میبرد.
در چنین شرایطی، طبیعی است که آلمان احساس کند بهعنوان یک متحد، کاملاً نادیده گرفته شده و حتی قربانی شده است. این پرسش تلخ برای برلین مطرح است: آیا این بود پاداش حمایتهای بیقید و شرط ما از اوکراین در جنگی که در واقع نوعی جنگ نیابتی آمریکا و روسیه است؟
در برابر فشارهای تعرفهای ترامپ و بیثباتی رفتارش که دائماً از توافق عقبنشینی میکند، آلمان حالا واقعاً احساس میکند با یک «شریک ناسالم» طرف شده است. برلین حالا دچار همان حس سرخوردگی شده که کسی در یک رابطهی یکطرفهی آسیبزننده تجربه میکند—خشمگین، بیپناه، و پر از احساس خیانت.
این حس بیپناهی بهقدری شدت یافته که وقتی آلمان احساس کرد ضربههای آمریکا ممکن است اساس اقتصادش را متزلزل کند، دیگر نتوانست سکوت پیشه کند.
زیرا بهخوبی میداند: «اگر در برابر ظلم منفجر نشوی، در سکوت خواهی مرد.»
و آلمان اینبار تصمیم گرفت ساکت نماند.
البته، باید توجه داشت که موضعگیری تند و تهدیدآمیز فعلی آلمان—اینکه میگوید «اگر ترامپ جنگ میخواهد، ما هم آمادهایم»—بیشتر نوعی واکنش هیجانی است تا واقعیتی محکم و پشتوانهدار.
در حقیقت، این حرفها بیشتر شبیه به خشم نمایشی و تهدیدی از سر ناچاری است؛ فریادی بلند از سوی کشوری که در درون نگران، محتاط، و مضطرب است. یا به بیان دیگر: رجزخوانیای پرسروصدا اما در باطن لرزان.
پایان/
نظر شما