۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰

نقد فیلم گناهکاران Sinners 2025

مهدی علیپور منزه
نقد فیلم گناهکاران Sinners 2025

برادران دوقلو که سعی در پشت سر گذاشتن زندگی پرآشوب خود دارند، برای شروع دوباره به زادگاه خود باز می‌ گردند، اما متوجه می‌ شوند که شری بزرگتر در انتظار آنهاست.

با آنکه از ابتدای تشکیل کشور آمریکا فرهنگهای مختلفی در جامعه آمریکا بود ولی فرهنگ حاکم بر آمریکا تحت سلطه یک فرهنگ خاص مردانه برخاسته از جامعه سفید پوستان قرار داشت. ساختار محافظه کار این جامعه تا مدتها در برابر تغییر مقاومت میکرد تا اینکه رفته رفته جنبش های فرهنگی اجتماعی گسترش یافت و در کنار آن اقلیت های قومی و نژادی مانند سیاهان، پورتوریکویی ها، چینی ها و ... به سلطنت فرهنگ حاکم پایان داده و زمینه را برای تحقق نوعی تکثرگرایی فرهنگی فراهم کردند. هالیوود نیز به عنوان مهمترین تجلیگاه فرهنگی اجتماعی آمریکا تحت تاثیر تغییرات قرار گرفت که نمونه مهم آن را میتوان در رواج فیلمهای تجاری سیاه پوستی (Blaxploitation) مشاهده کرد.

در ژانر وحشت که متاثر از فیلمهای تجاری سیاه پوستی قرار گرفته بود نیز شاهد ساخت فیلمهایی چون بلکیولا، بلکنستاین و دکتر بلک و آقای هاید در دهه 70 میلادی هستیم. کم کم مضامین تبیعض نژادی نیز وارد فیلمهای این ژانر شد که برای نمونه می توان به فیلم خون آشام در بروکلین اشاره کرد.

“در سال ۱۹۳۲ دوقلوهای سیاه پوست به نام‌های اسموک و استک مور (مایکل بی. جردن) پس از چندین سال فعالیت در گروه تبهکاری شیکاگو به شهر کلارکسدیل در می‌سی‌سی‌پی باز می‌گردند. آن‌ها با پولی که از گانگسترها دزدیده ‌اند، یک کارخانه چوب‌ بری می‌ خرند تا یک "جوک‌جوینت" (مکان غیررسمی برای سیاهان که در آن به موسیقی، رقص، قمار و... مشغول می شوند) راه ‌اندازی کنند. دوقولها پسرعموی گیتاریست خود، سمی (مایلز کاتون)، و دلتا اسلیم (دلروی لیندو)، که یک آهنگساز و پیانیست است را برای اجرا استخدام می‌ کنند. در همین حال، استک با دوست سابقش مری (هیلی استاینفلد)، که از رفتن او بسیار ناراحت شده، دوباره ارتباط میگیرد و به موازات استک، اسموک نیز به سراغ همسر سابقش آنی (وونمی موساکو)، می رود و دوباره با او رابطه برقرار می‌ کند. شب افتتاحیه همه چیز بر وفق مراد است، تا اینکه با حضور 3 سفید پوست که تلاش می کنند وارد جشن افتتاحیه شوند همه چیز تغییر کرده و جشن و پایکوبی به جهنمی وحشتناک تبدیل می شود."

فیلم آشکارا به دو نیمه تقسیم شده است. در نیمه اول که بسیار طولانی و کمی حوصله سربر است تلاش دوقولها برای برگزاری با شکوه افتتاحیه جوک‌جوینت را شاهدیم. اگر بیننده بتواند این نیمه را که حدودا یک ساعت است تحمل کند وارد نیمه هیجانی فیلم شده و از آنجا فیلمساز شروع به پمپاژ هیجان میکند. از این نیمه است که رفته رفته انگیزه فیلمساز از ساخت فیلم نیز آشکار می شود.

فیلم به نوعی انتقام از سفید پوستان است. عامل تمام شرارت و بدبختی که قرار است در شهر کلارکسدیل گسترش یابد فردی سفید پوست بنام رمیک (خون آشام ایرلندی) است که سرخ پوستان در تعقیب او هستند. او به خانه یک زوج سفید پوست دیگر پناه می برد و آن دو نیز از روی انگیزه های نژادپرستانه هشدار سرخ پوستان نسبت به خطرناک بودن او را نادیده گرفته؛ در نتیجه آن دو نیز توسط رمیک خون آشام میشوند.

فیلمساز در همان ابتدای فیلم زمانیکه دوقلوها قصد دارند محل جوک‌جوینت را بخرند انگیزه ضدسفید پوستی خود را نشان می دهد ولی از نیمه دوم پس از آنکه زوج سفید به همراه رمیک تلاش می کنند وارد جشن افتتاحیه شوند انگیزه فیلمساز به وضوح نمایان میشود.

نکته جالبی که در فیلم دیده میشود این است که فیلم عمدتاً حول لحظات وسوسه شکل گرفته است: دعوت‌ها و فریب‌هایی که در آن‌ها نوعی گناه در مقابل شخصیت قرار می‌گیرد یا به دلیل فریبی شیطانی، به سوی تباهی کشیده می‌شود. مثلا در سکانس آشنایی رمیک با زوج سفید پوست او ابتدا درب خانه آن زوج را زده و از آنها تقاضا می کند به او اجازه ورود دهند؛ بعد از اجازه ورود است که رمیک به آنها حمله ور می شود.

یا در جریان جشن زمانیکه رمیک و زوج سفید پوست می خواهند وارد جشن شوند ابتدا سعی می کنند با وسوسه اجازه ورود بگیرند. پس آنکه با ورود آنها مخالف می شود آنها برگشته و وارد جوک‌جوینت نمی شوند.

از منظر کلی تر می توان وسوسه یا به بیان بهتر دعوت‌ به تباهی را یکی از مضامین به کار رفته در فیلم دانست. در نیمه اول فیلم، ما شاهد استخدام افراد مختلف توسط دوقلوها برای راه‌اندازی جوک‌جوینت هستیم. این صحنه‌های دعوت/استخدام، وسوسه ها بهشتی را تداعی می‌ کنند. اسموک و استک به کسانی که می‌ خواهند با آنها همکاری کنند، وعده پول، قدرت، آزادی و افتخار می‌ دهند. همه آنها بله می‌ گویند و در این فرآیند، نابودی خود را رقم می‌ زنند. وقتی نیمه دوم فیلم به سمت وحشت خون ‌آشامی تغییر جهت می ‌کند، موتیف وسوسه ادامه می‌ یابد، حتی با اینکه فعالیت شیطانی آشکارتر می‌ شود.

جالب اینجاست که در طی فیلم هشدارهایی نیز به کاراکترها داده میشود. مثلا پدر سمی که یک کشیش است به او میگوید: "اگر به رقصیدن با شیطان ادامه بدهی، روزی او تو را تا خانه دنبال خواهد کرد"

تقریبا تمام شخصیت‌هایی که در جشن شرکت می کنند در نهایت به معنای واقعی کلمه شیطان را به درون خود راه می‌ دهند.

اگرچه فیلمساز اغلب در مورد چگونگی وسوسه شدن و اینکه چگونه می‌ توان شر را ساده‌لوحانه به درون خود راه داد، مثلا بصیرت افزایی می کند اما نگاهی بر گرفته از دین به موضوع ندارد؛ بلکه به دنبال نشان دادن فرهنگی بر گرفته از سبک موسیقی بلوز است. فیلمساز برای تاکید بر این مطلب در ابتدای شب افتتاحیه از زبان دلتا اسلیم به سمی میگوید: "بلوز را مثل دین به ما تحمیل نکردند ما خودمان به او پناه دادیم، باهاش جادو می کنیم؛ مقدس و شکوهمند...به واسطه این آئیین ها، مرهم بر زخم هم نوع خود می گذاریم، زنجیرهای اسارت را درهم می شکنیم"

متاسفانه فیلمساز به رغم تلاشهای زیادی که برای ساخت فیلمی خاص با نگاهی خاص در ژانر وحشت می کند، نمی تواند پایان بندی درستی اجرا کرده و می توان به جرات گفت فیلم را در پایان بندی های خود خراب می کند.

پایان/

۶ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
کد خبر: 33050

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 4 + 1 =