به گزارش تحریریه، شیه شائو رونگ، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، با اشاره به سابقه پرتنش روابط تجاری چین و آمریکا در دهههای گذشته، تمدید آتشبس را تکرار الگوی «مدیریت بدون راهحل» در سیاست خارجی آمریکا دانست.
پس از یکونیم روز مذاکره و سه دیدار فشرده طی سه ماه گذشته، تنشها در جنگ تجاری چین و آمریکا ناگهان فروکش کرده است. اما «آتشبس موقت» به معنای رسیدن به صلح نیست؛ چراکه جمله مبهم طرف آمریکایی مبنی بر اینکه «همه چیز به تصمیم رئیسجمهور بستگی دارد»، همچنان نشانهای از ابهام و بیثباتی در این مسیر است.
بر اساس گزارش گلوبال تایمز، مذاکرات اقتصادی و تجاری سطح بالا میان چین و آمریکا در روزهای ۲۸ و ۲۹ ژوئیه در شهر استکهلم، برای سومین بار طی سه ماه گذشته برگزار شد. این دور از گفتوگوها نسبت به دو دور قبلی که در ژنو و لندن برگزار شده بود، با سرعت بیشتری پیش رفت و تنها در یکونیم روز به نتیجه رسید.
شتاب بالای این مذاکرات دو دلیل عمده دارد: نخست اینکه مذاکرات قبلی بستر لازم را فراهم کرده بودند، و دوم اینکه مهلت آتشبس توافقشده در دور قبلی رو به پایان بود.
بر اساس توافق ۹۰ روزهای که در مذاکرات ژنو در ماه مه حاصل شد، این آتشبس قرار بود در ۱۲ اوت به پایان برسد. اگر تمدید نمیشد، تعرفههای وارداتی آمریکا علیه چین از ۳۰ درصد به ۶۴ درصد افزایش مییافت و چین نیز به طور همزمان اقدامات تلافیجویانه خود را تشدید میکرد.
در نشست خبری پس از مذاکرات، طرف چینی سه واژه کلیدی را برای توصیف این دور از گفتوگوها به کار برد: صریح، عمیق و سازنده—که میتوان آن را خلاصهای از فضای کلی مذاکرات دانست.
در این دور، دو توافق عمده میان دو طرف حاصل شد:
نخست، تعلیق بخشی از تعرفههای متقابل ۲۴ درصدی آمریکا که پیشتر متوقف شده بود؛
دوم، تمدید ۹۰ روزه اقدامات تلافیجویانه چین طبق برنامه قبلی—یعنی جنگ تعرفهای میان چین و آمریکا برای ۹۰ روز دیگر در حالت تعلیق باقی خواهد ماند.
نکته قابل توجه این است که این بازه زمانی جدید کاملاً با برنامهریزی نشست سران سازمان همکاری اقتصادی آسیا-پاسفیک (APEC) همزمان شده است. تحلیلگران دیپلماتیک بر این باورند که رؤسای جمهور چین و آمریکا به احتمال زیاد از فرصت این اجلاس برای دیدار حضوری استفاده خواهند کرد. حتی برخی منابع خبر دادهاند که ترامپ ممکن است پیش از آن به چین سفر کند. این تحولات نشان میدهد که هر دو طرف تلاش دارند فضای نسبتاً آرامتری را برای گفتوگوهای سطح بالا فراهم سازند.
با این حال، هیچ توافق رسمی جدیدی در پایان مذاکرات امضا نشد. طرف آمریکایی بارها تأکید کرد که تا زمانی که ترامپ شخصاً تصمیم نگیرد، هیچچیز نهایی نیست. البته، اسکات بسنت، نماینده ارشد و وزیر خزانهداری آمریکا، موضعی مثبت داشت و قول داد گزارشی خوشبینانه برای رئیسجمهور تهیه کند—موضوعی که دستکم تا حدی خیال بازارها را راحت کرده است، هرچند هنوز «نیمهکامل» به نظر میرسد.
در جریان این دور از مذاکرات، همچنان سه مسئله کلیدی وجود داشت که طرفین نتوانستند بر سر آنها به توافق برسند:
اولین و مهمترین مسئله، موضوع تحریمهای انرژی است
آمریکا اصرار دارد که خرید نفت از روسیه و ایران توسط هر کشوری باید مشمول مکانیزم تعرفههای تنبیهی شود. این تلاش برای گنجاندن مسائل مربوط به طرف سوم در مذاکرات دوجانبه، بهطور مستقیم با راهبرد متنوعسازی منابع انرژی چین در تضاد است و خط قرمز پکن را زیر پا میگذارد.
نمایندگان چین نیز بلافاصله این درخواست را قاطعانه رد کردند و تأکید ورزیدند که چین بهعنوان یک کشور مستقل و دارای حاکمیت، تصمیمگیری درباره تأمین انرژی را بخشی از امور داخلی خود میداند و به هیچ وجه اجازه دخالت در آن را نخواهد داد.
در واقع، آمریکا مدتهاست که بهدنبال چنین اقدامی بوده است. درست در میانه مذاکرات، ترامپ ناگهان اولتیماتوم خود به روسیه را از ۵۰ روز به ۱۰ روز کاهش داد و هشدار داد که اگر روسیه ظرف ۱۰ روز با اوکراین به آتشبس نرسد، بر تمامی کشورهایی که نفت روسیه را خریداری میکنند، تعرفههای تنبیهی اعمال خواهد شد.
واضح است که هدف، گرفتار کردن چین در یک دوراهی دشوار است. چین بهعنوان بزرگترین خریدار نفت خام روسیه، روزانه بیش از ۲ میلیون بشکه وارد میکند—رقمی که حدود یکسوم کل صادرات نفت روسیه را شامل میشود.
ایالات متحده با تکیه بر سیاست موسوم به «صلاحیت قضایی فرامرزی»، همزمان با تلاش برای ضربه زدن به شریان حیاتی اقتصاد روسیه، میخواهد چین را وادار کند بین امنیت انرژی و منافع تجاری یکی را فدای دیگری کند—نوعی بازی فشار با هدف تحمیل انتخابی دردناک به پکن.
اما نقشه ترامپ به نظر میرسد با شکست مواجه شده است. شراکت «بدون سقف» میان چین و روسیه که در سالهای اخیر مستحکمتر از همیشه شده است، بهویژه در حوزه انرژی، از طریق سازوکارهایی همچون تسویه با ارز ملی و انتقال مستقیم از طریق خطوط لوله، بهگونهای طراحی شده که ضربهپذیری را به حداقل رسانده است. ترامپ اگر فکر میکند میتواند از این طریق روابط پکن و مسکو را تضعیف کند، در واقع در رؤیا بهسر میبرد.
و از همه مهمتر اینکه، خود آمریکا نیز گرفتار بحران تورم است. اگر واقعاً بخواهد بر واردات انرژی چین تعرفه ۱۰۰ درصدی اعمال کند، نه تنها بهای جهانی نفت را افزایش خواهد داد، بلکه مستقیماً جیب مصرفکنندگان آمریکایی را نشانه خواهد گرفت. چنین تحریمهایی از نوع «هزار ضربه به دشمن در برابر هشتصد ضربه به خود»، حتی اگر به مرحله اجرا برسند، دوام زیادی نخواهند داشت و خیلی زود اثرات منفی آن دامن خود واشنگتن را خواهد گرفت.
دومین مسئله حلنشده، به حوزه فناوری مربوط میشود
در این دور از مذاکرات، طرف آمریکایی موضوعهایی مانند تحریمهای تیکتاک یا محدودیتهای مربوط به نیمهرساناها را مطرح نکرد. هرچند چین محدودیتهای صادرات عناصر خاکی کمیاب خود را کاهش داد، اما آمریکا درخواستهای جدید و سختگیرانهای ارائه کرد که طرف چینی قاطعانه رد کرد. کشمکش دو طرف بر سر مسئله گسست تکنولوژیکی (Decoupling) همچنان یکی از نقاط پنهان و حساس چالشها در ۹۰ روز آینده باقی خواهد ماند.
سومین اختلاف مهم، مربوط به سازوکار اجرای توافقهاست
طرف آمریکایی نسبت به پیشرفت اجرای بندهای توافق ماه مه—از جمله کنترل بر تولید و صادرات فنتانیل و همچنین خرید محصولات کشاورزی آمریکا توسط چین—ابراز تردید و نارضایتی کرده است.
همین سه اختلاف عمده باعث شد که در نهایت دو طرف تنها بر سر ادامه مذاکرات به توافق برسند، بدون آنکه نقشه راه مشخصی تدوین شود.
اگر نگاهی به مواضع آمریکا در این دور از مذاکرات بیندازیم، میبینیم که واشنگتن تلاش داشت اختلافات را کماهمیت جلوه دهد. نماینده ارشد آمریکا، بسنت، مذاکرات را «بسیار ثمربخش» توصیف کرد. در همین زمان، دولت ترامپ درخواست عبور لای چینگ ته، رئیسجمهوری پیشین تایوان از نیویورک را رد کرد و حتی سفر برنامهریزیشده ولینگتون کو، وزیر دفاع تایوان به واشنگتن را نیز متوقف کرد. در همین راستا، مجوز فروش تراشههای هوش مصنوعی شرکت انویدیا (NVIDIA) به چین بهصورت بیسر و صدا صادر شد، و هیچگونه مقررات جدید تجاری هم وضع نشد.
این ناگهان «نرمشدن» ترامپ را میتوان پاسخی دقیق به اقدامات متقابل چین دانست. پس از مذاکرات ماه ژوئن در لندن، آمریکا بیسروصدا وضع مقررات تجاری جدید را متوقف کرد. در همان ماهی که محدودیتهای چین بر صادرات عناصر نادر خاکی اجرایی شد، دولت آمریکا بلافاصله مجوز صادرات تراشه H20 را صادر کرد. این رفتارها نشان میدهد که ایالات متحده در حال سنجش آستانه درد خود است.
اما همین سیاست آزمایشی آمریکا، تناقضهای عمیق در استراتژیاش را آشکار میکند: از یک سو میخواهد رشد فناوری چین را مهار کند، و از سوی دیگر، نمیتواند با پیامدهای فروپاشی زنجیرههای تأمین جهانی کنار بیاید.
در نهایت، اهمیت واقعی این دور از مذاکرات نه در میزان توافقهای بهدستآمده، بلکه در این واقعیت نهفته است که دو کشور تصمیم گرفتند فعلاً جنگ را ادامه ندهند.
همین کافی است تا بازارهای جهانی در وضعیت نسبتاً باثبات باقی بمانند و فرصتی برای نفسکشیدن به بازیگران اقتصادی داده شود. چون هیچکس خواهان شعلهور شدن دوباره تنشها نیست.
اینکه در ادامه چه خواهد شد—تقابل یا مصالحه، درگیری یا تفاهم—همه چیز بستگی دارد به اینکه در این ۹۰ روز آینده، دو طرف چگونه بازی را پیش ببرند.
پایان/
نظر شما