به گزارش تحریریه، گزارشی که به قلم اف. ام. شکیل در پایگاه تحلیلی کریدل منتشر شد، به بررسی ابعاد پیچیده جنگ پنهانی اسرائیل در بلوچستان و پیامدهای آن برای امنیت منطقهای میپردازد.
نویسنده با اتکا به دادههای امنیتی، مواضع مقامات رسمی و تحلیل اندیشکدههای ایرانی و پاکستانی، نشان میدهد که چگونه بلوچستان از یک مناقشه محلی به صحنه تقابل قدرتهای فرامنطقهای بدل شده است. اهمیت این گزارش در آن است که روابط ایران و پاکستان که تا همین یک سال پیش مملو از بیاعتمادی و اتهامزنی متقابل بود، اکنون در نتیجه فشارهای مشترک خارجی بهویژه از سوی اسرائیل و هند، به سوی همکاری امنیتی تازهای سوق داده شده است.
گزارش یادشده آشکار میسازد که سرنوشت بحران بلوچستان نه صرفاً در گرو سیاستهای داخلی، بلکه در چارچوب رقابتهای گسترده ژئوپلیتیک قابل تحلیل است.
تهدیدات فزاینده و نقش بازیگران خارجی
نویسنده تأکید میکند که در ماههای اخیر، مقامهای ایرانی و پاکستانی به این نتیجه رسیدهاند که بحران بلوچستان از سطح یک شورش محلی فراتر رفته و به صحنهای چندلایه از رقابتهای منطقهای و جهانی بدل شده است. در این میان، بهویژه اسرائیل به عنوان بازیگری که میکوشد از شکافهای قومی و اجتماعی بلوچها بهرهبرداری کن به طور مستقیم متهم شده است. به گفته مقامهای امنیتی ایران، تلآویو با جذب و آموزش مزدوران در قالب گروهی موسوم به «جبهه متحد آزادی بلوچستان» به دنبال اجرای عملیات برونمرزی علیه منافع ایران بوده است.
از نگاه تحلیلگران، این سطح از مداخله خارجی نشان میدهد که بلوچستان به تدریج به حلقهای کلیدی در زنجیره رقابتهای منطقهای بدل شده است.
مقامات ایرانی حتی در جریان درگیریهای دوازدهروزه با اسرائیل، شواهدی از همکاری گروههای تجزیه طلب بلوچ با تلآویو یافتند؛ همکاریای که منجر به تلفات انسانی و خسارات زیرساختی قابل توجه برای ایران شد.
بدین ترتیب، بحران بلوچستان در حال پیوند خوردن با نزاعهای گستردهتر خاورمیانه است.
پیوند گروههای بلوچ با اسرائیل و هند
در گزارش آمده است که پیوند گروههای جداییطلب بلوچ با اسرائیل و هند اکنون از حالت غیررسمی خارج شده و به مرحلهای علنی و ساختاری رسیده است. تحلیلگران پاکستانی تصریح میکنند که گروههایی چون «ارتش آزادیبخش بلوچستان» و «جبهه آزادیبخش بلوچستان» از حمایت مالی، لجستیکی و اطلاعاتی دو بازیگر اصلی یعنی هند و اسرائیل برخوردارند. این حمایت از طریق کانالهای واسط و عمدتاً با میانجیگری سرویسهای اطلاعاتی هند انجام میشود.
به گفته کارشناسان، هند با توجه به روابط راهبردی خود با اسرائیل، زمینهساز پیوند این گروهها با تلآویو شده است. همین مسئله سبب شده است که بلوچها در قالب پروژههای مشترک به تبادل اطلاعات با اسرائیل بپردازند. نتیجه این روند، افزایش چشمگیر حملات مرزی علیه نیروهای امنیتی ایران و پاکستان و نیز تقویت ادبیات جداییطلبی در منطقه بوده است.
بدینترتیب، بحران بلوچستان در حال تبدیل شدن به ابزاری برای فشار همزمان بر تهران و اسلامآباد است.
قش اندیشکدهها و جنگ نرم
از دیگر ابعاد مهم این بحران، بُعد نرم و رسانهای آن است. نویسنده گزارش به طرحی اشاره میکند که از سوی اندیشکده مؤسسه پژوهشهای رسانهای خاورمیانه (MEMRI) وابسته به جریانهای صهیونیستی در واشنگتن با عنوان «طرح مطالعات بلوچستان» به اجرا درآمده است.
هدف این پروژه، مشروعیتبخشی به گفتمان جداییطلبی و ارائه چارچوب نظری برای استقلال بلوچستان است. چنانکه تحلیلگران پاکستانی یادآور شدهاند، حضور چهرههایی مانند «میر یار بلوچ» در این پروژه نشان میدهد که جریانهای فکری و عملیاتی جداییطلب در حال پیوند با محافل فکری غربی و صهیونیستیاند. این سطح از پیوند نشان میدهد که بحران بلوچستان صرفاً یک نزاع مسلحانه نیست، بلکه در میدان جنگ ادراکی و رسانهای نیز بازتولید میشود.
ایران و پاکستان این پروژه را بخشی از راهبرد هماهنگ هند و اسرائیل برای بیثباتسازی منطقه تلقی میکنند.
بلوچستان؛ صحنه جنگ نیابتی
بخش قابل توجهی از گزارش بر این نکته تأکید دارد که بلوچستان اکنون به صحنه جنگ نیابتی قدرتهای فرامنطقهای بدل شده است. حضور فزاینده سرویس اطلاعاتی اسرائیل (موساد) در مرزهای جنوب شرقی ایران و پیوند آن با گروههای مسلح بلوچ به باور مقامات ایرانی و پاکستانی، میتواند بنیانهای امنیتی و اقتصادی این منطقه را به شدت متزلزل کند.
نویسنده خاطرنشان میکند که هند نیز با استفاده از سازمان اطلاعات خارجی خود، موسوم به «راو»، نقش مستقیم در هدایت این بحران ایفا میکند.
پایان/
نظر شما