چرا اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به جنگ با ایران فکر می‌کند؟

آنچه امروز اسرائیل را به سوی تشدید تنش با ایران سوق می‌دهد، نه صرفاً تهدید موشکی، بلکه ترس از تنها ماندن در خاورمیانه‌ای است که آمریکا دیگر حاضر نیست هزینه‌های گذشته را برای آن بپردازد.

به گزارش تحریریه، شیه شیائو رونگ(薛小荣استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بین‌الملل، به بررسی تحولات اخیر خاورمیانه و تأثیر تغییر راهبردهای آمریکا بر رفتار امنیتی اسرائیل پرداخته است.

در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۲۵، بر اساس گزارش رسانه‌های آمریکایی، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، به‌طور علنی اعلام کرده است که قصد دارد پیش از ۲۹ دسامبر به ایالات متحده سفر کند و با دونالد ترامپ دیدار داشته باشد. رهبران دو کشور قرار است درباره این موضوع رایزنی کنند که چگونه می‌توان از بازسازی و احیای توان تولید موشک‌های بالستیک ایران جلوگیری کرد.

بر اساس اطلاعات جمع‌آوری‌شده توسط موساد و دیگر نهادهای اطلاعاتی اسرائیل، ایران اکنون توان تولید موشک‌های بالستیک خود را بازیابی کرده و میزان تولید سالانه آن به بیش از ۳۰۰۰ فروند رسیده است. این رقم به‌مراتب فراتر از برآوردهای پیشین اسرائیل از ظرفیت تولید موشکی ایران است و از سطحی عبور کرده که اسرائیل در صورت بروز درگیری آینده با ایران بتواند آن را تحمل کند.

چرا اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به جنگ با ایران فکر می‌کند؟

در راستای حفاظت از منافع اسرائیل، سفر این‌بار نتانیاهو به واشنگتن عمدتاً با هدف هماهنگی با ترامپ انجام می‌شود تا مشخص شود آیا آمریکا می‌تواند در سال جاری همراه با اسرائیل طرح عملیاتی موسوم به «چکش نیمه‌شب» را تدوین و اجرا کند یا نه؛ عملیاتی که هدف آن نابودی تأسیسات هسته‌ای ایران است. اگر چنین عملیاتی بار دیگر اجرا شود، این احتمال وجود دارد که توان تولید موشک‌های بالستیک ایران به‌طور کامل نابود شود یا دست‌کم ضربه‌ای سنگین بخورد، به‌گونه‌ای که ایران در کوتاه‌مدت قادر به تولید یا احیای ظرفیت تولید خود نباشد. دست‌کم چنین اقدامی می‌تواند برای مدتی کوتاه، امنیت ملی اسرائیل در منطقه خاورمیانه را تضمین کند.

در واکنش به دیدگاه‌های نتانیاهو، محافل رسانه‌ای و افکار عمومی آمریکا عموماً بر این باورند که این وضعیت مستقیماً به راهبرد اعلام‌شده دولت ترامپ بازمی‌گردد؛ راهبردی که در سند امنیت ملی آمریکا مطرح شده و بر اساس آن، ایالات متحده قصد دارد در بسیاری از نقاط بحرانی جهان، از جمله خاورمیانه، دست به عقب‌نشینی راهبردی بزند و تمرکز اصلی خود را بر آمریکای شمالی یا به‌طور کلی نیم‌کره غربی معطوف کند.

این تغییر بزرگ در راهبرد آمریکا، متحدان این کشور در سراسر جهان را تا حدی سردرگم کرده است؛ چرا که این کشورها پیش‌تر دقیقاً به پشتوانه حمایت آمریکا بود که در مناطق خود قدرت‌نمایی می‌کردند و دست بالا را داشتند. اکنون که ترامپ حتی یک تعهد روشن هم نمی‌دهد، این متحدان با این پرسش مواجه‌اند که چه باید بکنند؟

از همین رو، اسرائیل در حال حاضر به‌شدت نگران است؛ آیا آنچه آمریکا از «عقب‌نشینی راهبردی» می‌گوید، یک تصمیم جدی و واقعی است یا صرفاً یک تاکتیک و بلوف سیاسی؟ نتانیاهو امیدوار است با سفر به واشنگتن به پاسخ این پرسش دست یابد و ایران بهترین بهانه و نقطه شروع برای روشن شدن این موضوع به شمار می‌رود.

امروز به بررسی این موضوع می‌پردازیم که چرا بنیامین نتانیاهو، حمله پیش‌دستانه به ایران را امری بدیهی و طبیعی تلقی می‌کند. به‌نظر من، این طرز تفکر نتانیاهو عمدتاً از سه عامل اصلی نشأت می‌گیرد:

نخستین عامل آن است که اسرائیل به‌طور سنتی به راهبرد و تفکر نظامیِ «پیش‌دستی در حمله» پایبند بوده است؛ اصلی که این کشور از زمان تأسیس خود در خاورمیانه همواره بر آن تأکید داشته است.

به هر حال، سرزمینی که اسرائیل به دست آورده، در اصل هدیه بریتانیا از طریق سازوکارهای سازمان ملل است؛ سرزمینی که در ابتدا تنها نواری کوچک در امتداد سواحل بود. اما اسرائیل با تکیه بر چندین جنگ خاورمیانه، گام‌به‌گام قلمرو خود را گسترش داد و به وسعت کنونی رساند. در این روند، اسرائیل تقریباً تمامی کشورهای عربی پیرامون خود را به دشمن تبدیل کرد و فرآیند گسترش سرزمینی آن، در واقع با قربانی شدن دیگر ملت‌های عرب همراه بوده است.

چرا اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به جنگ با ایران فکر می‌کند؟

همین شیوه گسترش سرزمینی و بنیان شکل‌گیری کشور اسرائیل، این ذهنیت را در این رژیم ایجاد کرده است که هیچ‌یک از کشورهای پیرامونی «خیرخواه» نیستند و تمامی ملت‌های اطراف، تهدیدی بالقوه برای قوم یهود به شمار می‌آیند. از این رو، اسرائیل با توسل به راهبرد پیش‌دستانه، می‌کوشد دشمنانی را که خود تشخیص می‌دهد، پیش از آنکه اقدامی انجام دهند، از میان بردارد. در واقع، این رویکرد را می‌توان واکنشی غریزی و امنیتی دانست که در شرایط ترس شدید شکل گرفته است؛ چرا که اسرائیل به‌خوبی می‌داند منشأ تصرف این سرزمین‌ها پاک و مشروع نیست و پایه‌های تأسیس آن از استحکام کافی برخوردار نیست. به همین دلیل، تنها از طریق چنین اقدامات تهاجمی‌ای می‌تواند ترس و اضطراب درونی خود را پنهان کند.

دومین عامل به افزایش قدرت ایران بازمی‌گردد؛ موضوعی که باعث شده اسرائیل دیگر نتواند مانند گذشته تهدیدی واقعی و تعیین‌کننده علیه ایران ایجاد کند. کافی است به تحولات نیمه نخست سال جاری نگاه کنیم؛ حتی در جنگ ۱۲روزه‌ای که میان اسرائیل و ایران رخ داد، اسرائیل با وجود اتکا به توان و حمایت آمریکا، دیگر نتوانست مانند گذشته ایران را به‌طور کامل تحت فشار قرار دهد یا آن را «در مشت خود» بگیرد. برعکس، موشک‌ها و راکت‌های ایران با گذر از سدهای مختلف دفاعی مستقیماً به خاک اسرائیل اصابت کردند.

توازن قدرت نظامی میان اسرائیل و ایران دچار تغییر شده است. اگر در گذشته، ایران در نگاه اسرائیل و با پشتوانه حمایت آمریکا، چیزی بیش از «حریفی ناتوان» به حساب نمی‌آمد، امروز ایران به مرحله‌ای از رشد و بلوغ قدرت رسیده است. ایران اکنون دارای شبکه‌ای از متحدان است و بسیاری از ابزارهایی را در اختیار دارد که اسرائیل نیز از آن‌ها برخوردار است. همین مسئله باعث شده که اسرائیل بیش از پیش دچار اضطراب و نگرانی شود. از دیدگاه تل‌آویو، هر میزان افزایش توان نظامی ایران، به‌منزله یک تهدید مستقیم علیه امنیت اسرائیل است و تنها راه مهار این ترس و خشم درونی، توسل به راهبرد حمله پیش‌دستانه تلقی می‌شود.

از همین رو، تمایل نتانیاهو به اقدام نظامی علیه ایران، مستقیماً با رشد قدرت ایران ارتباط دارد. توقف جنگ ۱۲روزه میان دو طرف نیز در اصل ناشی از این واقعیت بود که ذخایر موشکی دو طرف به مرز فرسایش نزدیک شده بود. اکنون اما شرایط تغییر کرده است؛ ایران سالانه بیش از ۳۰۰۰ موشک تولید می‌کند و اگر محدودیت‌ها و قیود موجود کنار گذاشته شود، این ظرفیت می‌تواند حتی جهش بیشتری نیز داشته باشد. چنین وضعیتی برای اسرائیل به‌شدت نگران‌کننده است؛ چرا که در صورت تکرار جنگی مشابه، خسارات وارده به اسرائیل می‌تواند به‌مراتب سنگین‌تر از گذشته باشد.

چرا اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به جنگ با ایران فکر می‌کند؟

سامانه پدافند هوایی «گنبد آهنین» اسرائیل در حال شلیک برای رهگیری موشک‌ها در جریان حمله ایران بر فراز تل‌آویو، اسرائیل ـ یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴

سومین و آخرین عامل به تصمیم راهبردی ایالات متحده بازمی‌گردد. در ۵ دسامبر، دونالد ترامپ سند جدید راهبرد امنیت ملی آمریکا را تأیید کرد؛ سندی که به‌صراحت بر اجرای سیاست «عقب‌نشینی راهبردی جهانی» تأکید دارد. همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد، با آغاز این عقب‌نشینی، پرسش اصلی برای اسرائیل این است که جایگاه آن در خاورمیانه چه خواهد شد؟ هرچند آمریکا اسرائیل را رها نخواهد کرد، اما به‌طور قطع دیگر مانند گذشته اجازه نخواهد داد تل‌آویو بدون محدودیت از منابع و حمایت‌های آمریکا بهره‌برداری کند؛ چرا که هزینه‌های آمریکا نیز حد و مرزی دارد.

در چارچوب این تغییر بزرگ راهبردی، اسرائیل به‌دنبال آن است که چگونه همچنان آمریکا را در خاورمیانه درگیر نگه دارد.

راهبرد تل‌آویو در این مسیر، برجسته‌سازی مداوم این ادعاست که «ایران تهدید اصلی برای هژمونی آمریکا در خاورمیانه است» و در ادامه، تحریک و تشدید مستمر تنش‌ها و درگیری‌ها با ایران.

تنها از این طریق است که اسرائیل می‌تواند توجه، منابع و تمرکز آمریکا را همچنان به خاورمیانه معطوف نگه دارد و مانع از کنار گذاشته شدن خود شود. از همین رو، هدف اصلی سفر اخیر نتانیاهو به واشنگتن، چیزی جز ایجاد بحران، دامن زدن به تنش و سوق دادن آمریکا به باقی ماندن در خاورمیانه نیست.

پایان/

۴ دی ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 34161

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 2 + 7 =