۲۳ شهریور ۱۴۰۰ - ۲۳:۱۲
تحولات افغانستان و ده پیامد امنیتی

نگرشی که در قبال تحولات نسبتاً سریع و غافلگیر کننده افغانستان اتخاذ می شود باید همراه با نوعی احتیاط و پرهیز از افراط و تفریط و هرگونه احساسات زودگذر باشد.

 بحران افغانستان از منظر ژئوپلیتیک با توجه به جایگاه نسبتاً حاشیه ای افغانستان در جغرافیای سیاسی منطقه از آن جهت حائز اهمیت است که مستقیماً ایران را در عرصه های مختلف درگیر و تحت تأثیر تحولات داخلی خود قرار می دهد. تجربیات تاریخی هم به ما می آموزد که نباید نسبت به تحولات پیرامون خود غافل باشیم. زیرا هرگونه غفلت یا کوتاهی نسبت به عمق تحولات همسایگان برای ایران هزینه زا است. 

از این لحاظ نگرشی که در قبال تحولات نسبتاً سریع و غافلگیر کننده افغانستان اتخاذ می شود باید همراه با نوعی احتیاط و پرهیز از افراط و تفریط و هرگونه احساسات زودگذر باشد.

از طرف دیگر هرگونه جبهه بندی نسبت به له یا علیه بحران فعلی افغانستان همان بلایی را سر ما می آورد که در حوزه ژئوپلیتیک خاورمیانه و آناتولی تا حوزه خلیج فارس و دریای عمان گرفتارمان کرده است.

این عبرت ها و تجربیات بدست آمده، به ما می آموزد که در قبال همسایگان باید بدانیم چگونه رفتار کنیم؟
جبر جغرافیایی پیرامون ایران همواره منشأ دردسرهای عمیق سیاسی و امنیتی برای ماست که در همین راستا ۱۰ پیامد کوتاه مدت آن مورد بررسی قرار می گیرد:

اولین پیامد سیاسی ناشی از نادیده انگاشتن عمق تحولات و سطحی نگری نسبت به حوادث پیرامونی و تبع آن پیدایش تعارض منافع شدید نسبت به آنچه رخ داده و آنچه که اشتباه برداشت می شود، است. 

این تعارض منافع که ما هم اکنون نسبت به برخی از همسایه های موثر خود با آنها مواجه ایم، به سرعت تبدیل به بحران سیاسی در روابط دوسطحی و چند سطحی شده و بلافاصله اشکال متعدد امنیتی پیدا می  کند.
• رفتن نخبگان و تحصیل کردگان از افغانستان یکی از موارد مهمی است که در این کشور طی این چندماه اتفاق افتاده و آثار آن مشهود است.
• تشکیل حکومتی منقبض، محدود و افراطی با عقاید منجمد که به نظر می رسد خیلی ساده گرفته شده است.
• ظهور استبداد خشن که در ذات ساختاری بنام امارات اسلامی نهفته است.
• و انفعال شدید اجتماعی و انسداد زمان که بعنوان چند مولفه اصلی در افغانستان شاهدش هستیم و نمیتوان آنها را در تجزیه و تحلیل تحولات این کشور نادیده گرفت.

دومین پیامد سیاسی ایجاد تعارض مفهومی نسبت به نص صریح قانون اساسی اصل 154 است که جمهوری اسلامی را ترغیب می کند تا حقوق ملت های تحت ستم را بر منافع و مصالح دولت ها ترجیح بدهد. اما عطش امریکازدایی در ایران به دلیل رفتارهای ناشایست امریکا با ایران، منجر به نوعی ذوق زدگی ساختاری در ایران شده که ذوق ناشی از عبارت "ذلت آمریکایی" منافع، مصالح، امنیت و سرنوشت یک ملت 38 میلیونی را تحت شعاع قرار داده است. 

سومین پیامد سیاسی که ممکن است عواقب امنیتی گسترده ای برای ما داشته باشد، وجود صدها جاسوس انگلیسی- آمریکایی و پاکستانی در بدنه طالبان در رده های مختلف است که هرکدام از این ها مأموریت های خاصی دارند. (بر اساس گزارش دیکلس فاید یوکا)

این مساله ممکن است با هدف ضربه زدن  به دین اسلام باشد که می تواند سازه های شکل دهنده ژئوپلیتیکی افغانستان را از هم بپاشد. بخشی از ماموریت طالبان، تخریب اسلام بواسطه ارائه نمایه ای خشن از اسلام است و این موضوع را باید کشورهای اسلامی به معنای واقعی متوجه باشند. 

چهارم: معضل گسترش جهالت و تعصبات طالبانی به نواحی متعدد شرقی و قلمروهایی که اساساً گرایش سنتی به طالبان دارند و پیامدهای خطرناک آن برای امنیت مرزهای ایران، پاکستان و آسیای مرکزی است. با توجه به حجم زیاد سلاح های نظامی باقیمانده در افغانستان که دیگر کارایی برای جنگ های داخلی در ابعاد وسیع ندارد، بزرگترین وسوسه برای ماجراجویی طالبانی است که عشق به جنگ دارند، عشق به انتحار دارند و عشق به کشتن و عشق به بهشت رفتن و.... 

پنجمین: پناهندگان فصل سرما و نفوذ داعشی ها در لباس پناهنده به داخل کشور ایران. ( این موضوع با توجه به فیزیک مرزهای شرقی، می تواند خطری جدی برای ایران داشته باشد.) در کنار گسترش فقر  داخلی.افغانستان طی سه ماه اخیر درگیر ۳.۵ آواره داخلی شده که باید منتظر ورود گسترده آنان به ایران بود.

ششمین پیامد: سردرگمی ایران و تعارضات شدید دولتی و حاکمیتی نسبت به تحولات افغانستان است که بخشی از جریان موافق سلطه طالبان اند و بخش دیگر مخالف .که اتخاذ مواضع متعارضی را دامن می زند.

هفتم: آلودگی زیست _ ایدئولوژیک ناشی از مکتب طالبانی که اندیشه های شبکه حقانی و شبکه بدری را سرلوحه خود دارند و سرکوب سخت، ساده ترین راهکار آنان است و انجمادسازی مردم به عنوان گروگان های متحرک، که تحمل آن برای ملت در حال تحول افغانستان بسیار تلخ است. 
از سویی دیگر همواره با کشمکش های قومی، مذهبی شیوع بیماری های فصلی، در کنار مبهم بودن کرونا و مشابهت سازی های شکاف برانگیز هویتی که مطلوب ما هم نیست و دوگانه سازی های مضر، مثلاً ما از آنها انتظار داشته باشیم که از شیعیان در کابینه و مشاغل مهم دولتی بگذارند!
در حالی که "ذکرالله هاشمی" فعال سیاسی طالبان در مقابل بحث چالش عدم بکارگیری اهل تسنن در ساختار حاکمیتی در ایران بعد انقلاب را به رخ ما می کشد.

هشتم: بازیچه بودن طالبان و احتمال اقدامات ناامن زا علیه امنیت ملی ایران روزنامه "لومنیته" نشریه حزب کمونیست فرانسه اخیراً بخشی از ابعاد پشت صحنه این موضوع را بر ملا کرده است. 
بنظر من طالبان فعلی ناخالصی های فراوانی دارد: پاکستانی/افغانستانی/چچن/داعش/القاعده و جاسوسان و نفوذی های سرویس های اطلاعاتی و امنیتی مطرح جهانی.

نهم: جنگ های داخلی زودرس و فراگیر. به دلیل عدم توفیق طالبان در ایجاد انسجام ملی و اتحاد سازی قومیتی و مذهبی این احتمال را تقویت می کند که جنگ گروههای مبارز بعد از چند ماه علیه طالبان آغاز شود . نگاهی گذرا به ویژگی های فکری عقیدتی طالبان و حامیان آنان نیز این خطر بالقوه را گوشزد می کند

دهم: تشدید کشمکش های منطقه ای و تقابل شدید ژئوپلیتیکی و ایدئولوژیک میان بازیگران موثر که در بدترین شرایط ممکن در مقابل هم قرار دارند. 
چرا؟ چون طالبان استمرار افراط گرایی ایدئولوژیک آمیخته به سلاح خشونت با شعار الله اکبر و محمدرسول الله است!
حال در کنار همه این حفره های ناامن زا، ذهن ما باید درگیر موضوع پشتونستان بزرگ هم بشود!

۲۳ شهریور ۱۴۰۰ - ۲۳:۱۲
کد خبر: 12577

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 15 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • IR ۲۳:۳۱ - ۱۴۰۰/۰۶/۲۳
      0 0
      خیلی واضح است . حمایت نکردن از تروریستها نه فکر می خواهد و نه مصلحت اندیشی . اینکه عده ای مانند این نویسنده با اینچنین متنهایی می خواهند افکار عمومی را آماده تطهیر طالبان کنند کاملا مردود است . ملت ایران در طول تاریخ مردم آزاده ای بوده اند و هیچ وقت پشت مظلوم را خالی نکرده اند و این بار هم مطمئن باشید از تروریستهای طالبان حمایت نمی کنند