به گزارش تحریریه، شِن یی(沈逸)، استاد برجسته روابط بینالملل دانشگاه فودان و عضو کمیته مشورتی دیپلماسی سایبری وزارت خارجه چین، اخیراً در تحلیلی جامع، دیدگاه خود را درباره اهمیت نشست سران چین و آمریکا در بوسان و چشمانداز آینده روابط دو کشور ارائه کرده است.
از نگاه طرف چینی، هدف اصلی این دیدار، کمک به حرکت باثبات کشتی روابط چین و آمریکا است.
این نشست از پیش توسط دو طرف هماهنگ و بهصورت رسمی اعلام شده بود و هدف آن تبادل نظر درباره روابط دوجانبه و موضوعات مورد توجه مشترک بود.
یک روز پیش از دیدار، یعنی در ۲۹ اکتبر، وزارت خارجه چین بیانیهای منتشر کرد مبنی بر اینکه: «دیپلماسی سطح عالیِ رهبران، نقش بیبدیل و راهبردی در هدایت روابط چین و آمریکا ایفا میکند. از طریق ارتباط مستقیم میان عالیترین رهبران دو کشور، دو طرف قادر خواهند بود درباره مسائل راهبردی، بلندمدت و دغدغههای مهم، گفتوگویی عمیق داشته باشند و برای تثبیت و بهبود روابط دوجانبه، مسیر مشخص کنند».
پیش از دیدار، چین تأکید کرده بود که آماده همکاری است تا نشست به نتایج ملموس برسد و انرژی تازهای به روابط تزریق شود. این موضعگیری نشان میداد که پکن در شرایط پیچیده کنونی به دنبال یک رویکرد مثبت و سازنده است.
طبق گزارشهای رسمی پس از نشست، شی جینپینگ گفت که از زمان آغاز دولت فعلی آمریکا، دو طرف چند بار تماس مستقیم داشتهاند و این ارتباط به حفظ ثبات کمک کرده است. او همچنین اشاره کرد که درست پیش از دیدار، تیمهای اقتصادی و تجاری دو کشور در کوالالامپور مذاکره کرده و به توافقات پایهای درباره دغدغههای اصلی رسیدهاند. بنابراین رهبران، چارچوب و جهتگیری را مشخص کردهاند و بعد تیمهای تخصصی راهحلهای اجرایی را طراحی کردهاند.

از نظر نمادین هم فضای دیدار بسیار مثبت بود. در ویدئوی منتشرشده از لحظه خروج دو رهبر، رفتار دوستانه و صمیمی ترامپ—در زمان دست دادن، صحبت نزدیک و حتی بدرقه—بهخوبی نشان میداد که جو دیدار آرام و سازنده بوده است. این رفتار تأییدی است بر اینکه دو طرف میخواهند با دیپلماسی سطح بالا، مسیر گفتوگو و همکاری را مدیریت کنند تا روابط از مسیر طبیعی خود خارج نشود.
همانطور که در بیانیه خبری تأکید شده، رؤسای دو کشور، سکانداران روابط راهبردی چین و آمریکا هستند. اگر روابط دو کشور را یک کشتی بزرگ در نظر بگیریم، این دو نفرر همان کسانیاند که هدایت آن را بر عهده دارند؛ باید مسیر را درست تنظیم کنند، اوضاع را مدیریت کنند و اجازه دهند این کشتی بزرگ با ثبات حرکت کند.
کل گفتوگو یک ساعت و چهل دقیقه به طول انجامید. با توجه به این زمان، محتوای مطرحشده و نشانههای دیپلماتیک، میتوان گفت صحنهای بود که مدتها ندیده بودیم. اگر این دیدار را با ملاقاتهای پیشین رئیسجمهور آمریکا با رهبران دیگر کشورها مقایسه کنیم، میتوان دید که دیپلماسی در سطح سران چین و آمریکا دوباره به حالتی نزدیکتر به «نرمال و سالم» بازگشته است. با تداوم ارتباط، با ترکیب گفتوگو و مذاکره، با ابزارهای دیپلماتیک و چانهزنی تاکتیکی، روابط چین و آمریکا دوباره در مسیری نسبتاً پایدار قرار گرفته است.
از دید من، دیپلماسی سران فقط برای حل مسائل جاری نیست؛ این سطح از ارتباط، جهتگیری آینده روابط دو کشور را نیز مشخص میکند، یعنی هم مرهمِ حال است و هم نقشه راه آینده.

۳۰ اکتبر ۲۰۲۵ به وقت محلی؛ رئیسجمهور چین شیجینپینگ در بوسان با رئیسجمهور آمریکا، دونالد ترامپ، دیدار کرد
آمریکاییها هم به واقعیت اختلافات رسیدهاند.
طبیعی است که میان چین و آمریکا اختلاف و اصطکاک وجود داشته باشد. مسئله مهم این است که این اختلافها چگونه دیده و چگونه مدیریت شوند. از چیزی که من در خبر رسمی دیدم، میتوان گفت دو طرف به درکی واقعگرایانهتر، شفافتر و بالغتر نسبت به این موضوع رسیدهاند.
در بیانیه آمده است که رئیسجمهور چین در دیدار یادآوری کرده: «شرایط ملی دو کشور متفاوت است و وجود برخی اختلافها کاملاً طبیعی است؛ حتی گاهی تنش هم پیش میآید. اما آنچه اهمیت دارد، نحوه مواجهه و مدیریت این اختلافهاست—نباید اجازه داد این مسائل بزرگنمایی شده و بر کلیت روابط سایه بیندازند یا بحران بیافرینند».
این نوع ادبیات، نشاندهنده اعتماد به نفس و آرامش طرف چینی است. بهجای انکار اختلافها یا پنهان کردن آنها، صریحاً پذیرفته میشود و بلافاصله راهحل مطرح میگردد: شناخت درست، مدیریت صحیح و جلوگیری از تبدیل اختلاف به تعارض.
از سوی دیگر، میبینیم که طرف آمریکایی نیز موضعی نسبتاً مثبت اتخاذ کرده است. پیش از این دیدار، رئیسجمهور آمریکا با اطمینان گفته بود که این نشست «بسیار موفق» خواهد بود و این نشاندهنده انتظاری خوشبینانه نسبت به نتایج گفتوگو بود. در واقع، دو طرف تلاش کردند نشان دهند که نسبت به دغدغههای یکدیگر درک دارند و مدیریت اختلافات را جدی میگیرند.
از دید من، این تحولات تأیید میکند که چین اکنون با یک رویکرد فعال، ابتکاری و اعتمادبهنفس بیشتر در حال مدیریت اختلافات و تثبیت روابط است. نه فقط با نیت و شعار، بلکه با اقدامات واقعی: از جمله تقویت گفتوگوی سطح بالا برای افزایش اعتماد، رفع سوءتفاهمها و مدیریت صحیح مسائل حساس.
نکته مهمتر اینکه در این دیدار، شاهد طرح برخی مفاهیم و ادبیات تازه هم بودیم. رهبر چین یک «چشمانداز مثبت» برای روابط چین و آمریکا مطرح کرد؛ چشماندازی که بر همزیستی، توسعه همزمان و همافزایی تأکید دارد. او صریحاً گفت که «رشد و احیای چین» با هدفی که ترامپ دنبال میکند یعنی «دوباره بزرگ شدن آمریکا»، نه تنها تناقض ندارد بلکه میتواند همسو باشد. به عبارتی، این دو کشور کاملاً میتوانند یکدیگر را تقویت کنند و به سمت «رونق مشترک» حرکت کنند.

مفهوم همافزایی و شکوفایی مشترک پیشتر هم بیان شده بود، اما اینبار یک گام جلوتر رفت؛ چون برای اولینبار این گزاره شفاف مطرح شد که توسعه چین و شعار ترامپ برای احیای عظمت آمریکا، در تضاد ذاتی نیستند. این حرف، در واقع یک زاویه دید کاملاً نو است.
این ادبیات جدید نشان میدهد که چین، با اتکا به قدرت ملی، تجربه عملی توسعه و برداشت واقعبینانه از وضعیت جهانی، معتقد است که روابط چین و آمریکا حتماً به بنبست «بازی صفر–صفر» ختم نمیشود. درست برعکس، اگر مسیر گفتوگو و تفاهم ادامه یابد، فضا برای همکاری گسترده است و دو کشور کاملاً قادرند به برد–برد و توسعه موازی برسند.
از نظر چین، جایگاه روابط دوجانبه نیز به صراحت تعریف شد. رهبر چین تأکید کرده است که چین و آمریکا باید «شریک» و «دوست» باشند؛ این نهتنها پیام تاریخ است، بلکه ضرورتی برای امروز جهان است. اگر دو کشور در این مسیر حرکت کنند، روابط آنها از الگوی تنش و اصطکاک، به سمت گفتوگو، همکاری و همزیستی سازنده پیش خواهد رفت.
شی جینپینگ همچنین یادآوری کرد که دنیا هنوز با مسائل پیچیده و دشوار فراوانی روبهروست؛ مسائلی که تنها با همکاری دو قدرت بزرگ قابل مدیریت است. چین و آمریکا، با توجه به عظمت جمعیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود، در ساختار جهانی جایگاهی ویژه دارند. به همین دلیل، اگر این دو کشور روحیه مسئولیتپذیری یک قدرت بزرگ را نشان دهند و دستبهدست هم کارهای بزرگ، مفید و عملی برای جهان انجام دهند، روابطشان نهتنها پایدار میشود، بلکه وارد مرحلهای تازه، سالمتر و پویاتر خواهد شد.
دیدار بوسان؛ مقدمهای برای سفرهای متقابل
در این دیدار چند نکته کلیدی وجود دارد که آن را فراتر از یک نشست عادی میکند:
نخست اینکه برگزاری در کشور ثالث معنای نمادین دارد؛ نشانهای از آغاز سلسله سفرهای متقابل در سطح بالا—احتمالاً ابتدا سفر رئیسجمهور آمریکا به چین و سپس سفر رهبر چین به واشنگتن. این دیدار بیشتر شبیه گام اول برای تعیین خطوط کلی روابط بود: اصول، خطوط قرمز، چارچوب همکاری و حدود رفتار. وقتی این چارچوب تثبیت شود، دیدارهای بعدی میتوانند جزئیات و توافقات اجرایی را رسمی کنند. به بیان ساده، نقشه راه ترسیم شد و مرحله بعد، پر کردن آن با اقدامات واقعی است.
در ماههای اخیر، چین با رویکردی آرام، دعوت به گفتوگو و میانجیگری در بحرانهای منطقهای، چهرهای مسئول و باثبات از خود نشان داده است؛ چیزی که برای آمریکا ارزش رسانهای و سیاسی دارد. در سطح رهبران نیز این تصویر تقویت شده: پکن آرام، مطمئن و کنشگرا ظاهر شد و تلاش کرد فضای گفتوگو مثبت بماند.

مردم در حالی که پرچمهای چین و کره جنوبی را در دست دارند، به بدرقه کاروان خودرویی میپردازند که گفته میشود حامل رئیسجمهور چین، شی جینپینگ است.
پیام اصلی چین روشن بود:
در جهانی پر چالش، دو قدرت میتوانند بهجای تقابل، همکاری کنند و سود مشترک بسازند. چین این پیام را در سه سطح دنبال میکند:
۱. شناخت واقعیتها،
۲. طراحی چارچوب راهبردی،
۳. ترسیم چشمانداز آینده.
با همین رویکرد، پکن برای روابط با آمریکا «محتوای مثبت» تولید میکند و نشان میدهد که یک قدرت مسئول فقط شعار نمیدهد، عمل هم میکند.
از منظر بینالمللی هم دیدار بوسان بسیار مورد توجه قرار گرفت. بسیاری از رسانههای غربی، نقش این نشست در کاهش تنشهای چین و آمریکا را تأیید کردند—البته با درجاتی از احتیاط و تردید. با این حال، یک نکته تقریباً مورد اجماع همه بود: در روابطی در این سطح، نقش رهبران حیاتی است. تنها رهبری قدرتمند و توانمند میتواند روابط را در مسیر پایدار و قابل پیشبینی نگه دارد.
جالب است که این بار، حتی رویترز نیز لحنی مثبتتر داشت. گزارشهای این خبرگزاری نهتنها به مواضع چین در این دیدار پرداخت، بلکه اشاره کرد که تیمهای اقتصادی دو کشور پیش از نشست به توافق اولیه رسیده بودند. رویترز همچنین با لحنی مثبت نوشت که چین مایل است با آمریکا همکاری کند تا بنیان روابط دوجانبه تقویت شود. از طرف دیگر، به این نکته نیز اشاره شد که رئیسجمهور آمریکا قبل از دیدار، پیامهای خوشبینانه منتشر کرده و حتی دوباره در شبکههای اجتماعی از مفهوم «G۲» استفاده کرده بود؛ مفهومی که مدعی بود «دو قدرت برتر جهان در حال دیدار هستند».
در تحلیل واژهبهواژه این پیامها یک نکته روشن است:
ترامپ درک کرده که با ابزار سادهای مثل تعرفه نمیتواند چین را وادار به عقبنشینی کند.
شرایط اقتصادی آمریکا نیز اجازه نمیدهد واشنگتن روابط را طولانیمدت در حالت «رقابت مخرب» نگه دارد. هزینه اقتصادی تحریمها و جنگ تعرفهای برای خود آمریکا بسیار بالاست. بنابراین، دولت آمریکا اکنون بهطور واقعی به دنبال کاهش تنش، رسیدن به آتشبس تجاری و بازگشت به گفتوگو است.
آیا این روند آرام و دوستانه ادامهدار خواهد بود؟
هر دو طرف بر منافع خود پافشاری میکنند و واقعیت این است که آمریکا هنوز با آن سطح از «شرایط همکاری» که چین پیشنهاد داده، فاصله دارد. بنابراین، باید دید این دوره کاهش تنش تا چه زمانی میتواند دوام داشته باشد.
روابط چین و آمریکا وارد یک «شکل جدید» شده است. از نظر عینی، اختلافات ساختاری میان دو کشور کاملاً نمایان شده و کسی نمیتواند آنها را انکار کند. اما از نگاه چین، اختلافات ذاتاً یک امر طبیعی هستند. مسئله مهم این است که چگونه این اختلافات را هدایت، مدیریت و کنترل کنیم. امروز، این توانایی به معیار اصلی سنجش کیفیت دستگاه دیپلماسی دو کشور—از مذاکرهکنندگان تا کارشناسان—تبدیل شده است.

گفتوگو و فشار همزمان؛ امید محتاطانه به آینده
در مجموع، دیدار بوسان بهشدت مثبت بود و امید زیادی ایجاد کرد. این دیدار نشان داد که دیپلماسی سطح سران در لحظات حساس، همچنان نقش راهبردی و تعیینکننده دارد. چین از طریق همین سازوکار، بهطور فعال مسیر روابط را تثبیت میکند:
- اختلاف را میبیند،
- آن را کنترل میکند،
- و در عین حال چشمانداز «همافزایی و شکوفایی مشترک» را پیش میکشد.
با این حال، چنین تصویری برای همه خوشایند نیست. برخی بازیگران در جهان—بهویژه کسانی که منافعشان با تقابل چین و آمریکا گره خورده—وقتی احساس کنند دو کشور ممکن است یکدیگر را تقویت کنند، نگران میشوند. زیرا کل محاسبات آنها بر این فرض بنا شده که روابط پکن–واشنگتن باید همواره پرتنش، رقابتی و حتی خصمانه باشد. اگر این فرض فروبپاشد، بخش بزرگی از استدلالها و برنامههایشان بیاثر میشود.
در این میان، مواضع اخیر چین نشان میدهد پکن با رفتاری فعال، خونسرد و همراه با اعتمادبهنفس، تلاش میکند روابط دوجانبه را به سوی مسیری سازنده هدایت کند. همانطور که در بسیاری از نظریههای روابط بینالملل تأکید شده، ارتباط مستقیم میان رهبران برای جلوگیری از سوءبرداشتها و حذف خطای محاسباتی ضروری است. چین نیز بارها اعلام کرده که «دیپلماسی سران» در روابط چین و آمریکا جایگاهی بیبدیل دارد و میتواند «جهت و انرژی» تازهای به روابط تزریق کند.
با توجه به نتایج این نشست، دلایل کافی برای خوشبینی محتاطانه وجود دارد.
اگر دو طرف همچنان به روحیه گفتوگو و همکاری پایبند بمانند، اختلافات را بهدرستی مدیریت کنند و حوزههای همکاریهای سودمند متقابل را گسترش دهند، آنگاه میتوان به تزریق انرژی مثبت، ثبات و قطعیت بیشتر در این مهمترین رابطه دوجانبه جهان امیدوار بود.
اگر این مسیر بهدرستی طی شود، نه تنها برای دو کشور سودمند خواهد بود، بلکه برای نظام بینالملل نیز الگویی روشن ارائه میدهد؛ الگویی برای اینکه «رفتار مسئولانه یک قدرت بزرگ چیست»، «چگونه باید تحول سالم در نظم بینالملل را پیش برد»، و «یک قدرت بزرگ باید چه راهبردی در پیش بگیرد». این همان جایی است که میتوان از خرد شرقی و راهحلهای چینی سخن گفت.
با این وجود، فضای بینالمللی مملو از عدمقطعیت است. تجربههای گذشته نشان میدهد که تنها اراده سیاسی کافی نیست و واقعیتهای عینی میتوانند مانعتراشی کنند. بنابراین، نگاه خوشبینانه باید با احتیاط و نظارت دقیق همراه باشد. با این حال، نشانههایی از شکلگیری نقاط مشترک جدید دیده میشود که میتواند روابط را در مسیر بهتری قرار دهد.
چین راهبرد خود را روشنتر از همیشه بیان کرده است: «اگر فشار بیاورند، پاسخ خواهیم داد؛ اگر گفتوگو بخواهند، درها باز است». با ترکیب «گفتوگو و چالش»، و ایجاد و تکمیل سازوکارهایی که عمل و ادراک را هماهنگ میکند، میتوان پس از نشست بوسان، با نگاهی محتاط اما امیدوار، چشمانداز بهتری برای مسیر آینده روابط چین و آمریکا متصور بود.
پایان/













نظر شما