نقد فیلم نابخشودنی The Unforgivable؛ اسلحه‌هایتان را کنار بگذارید و مردم را قضاوت نکنید

فیلمساز با یک درام اجتماعی سعی دارد به مخاطب این نکته را القا کند که قضاوت کردن مردم کار خطایی است.

روث اسلیتر پس از گذراندن بیست سال حبس به دلیل قتل کلانتری که برای اخراج او و خواهر پنج ساله‌اش کیتی از خانه‌ی‌شان آمده بود، از زندان آزاد می‌شود. کیتی بعد از زندانی شدن روث تحت سرپرستی خانواده ای قرار می گیرد و به سختی دوران کودکی و خواهر خود را به یاد می آورد. روث پس از آزادی سعی دارد کیتی را پیدا کند تا از سرنوشت او مطلع شود. در این بین پسران کلانتری که روث او را کشته به دنبال انتقام هستند...

در همان نگاه اول و دانستن خلاصه ای از داستان فیلم، مشخص می شود با یک درام اجتماعی روبرو هستیم. سرچشمه قدرت درام، این است که نیروی محرکه خود را از شخصیت می گیرد. بیماری، فقر، مشکلات زناشویی، بیکاری، پیری و ناعدالتی ما را در وضعی قرار می دهد که با شخصیت های درام همذات پنداری کرده و در واقع مشکلات شخصیت های درام را مشکلات خودمان بدانیم.

در نابخشودنی یک شخصیت اصلی داریم بنام روث؛ و جایگاه مابقی شخصیتها فرعی و برابر است. بنای فیلمساز بر این است که بیننده تا حدود دو سوم از فیلم همانند شخصیت های فرعی، یا از روث متنفر باشند یا به جامعه در طرد کردن او حق بدهد.

فیلمساز با فلاش‌بک های ذهنیِ روث و دادن اطلاعات قطره چکانی درباره آنچه در گذشته برای او و خواهرش اتفاق افتاده، بیننده را در عطش دانستن تمام ماجرای کشته شدن کلانتر قرار می دهد.

هر چه اطلاعات بیننده بیشتر می شود وضعیت بحرانی روث نیز در دنیای خارج از زندان عمیق تر شده و البته بیننده نیز به جامعه حق می دهد که با روث برخوردی زننده داشته باشد. برای نمونه به او کار نمی دهند یا در محل کارش زنی او را بشدت کتک میزند. یا دوست جدیدش بعد از اینکه از ماجرای قتل کلانتر باخبر می شود او را رها می کند و یا خانواده وکیل روث بشدت سعی دارد وکیل را از ادامه ارتباط با روث منصرف کند.

در کنار بحران های فرعی، روث در خارج از زندان با دو بحران اصلی مواجه است. از یکی با خبر است و دیگری را تنها بیننده می داند.

1. خانواده ای که کیتی را به سرپرستی قبول کرده، سعی دارند هر طور که شده کیتی از وجود روث با خبر نشود.(بحرانی که روث از آن خبر دارد)

2. خانواده (پسران) کلانتر مقتول تصمیم گرفته اند از روث انتقام بگیرند.(بحرانی که بیننده از آن مطلع است)

تضاد بین روث و این دو خانواده به عنوان دو بحران اصلی زندگی روث است؛ و هر چه از فیلم می گذرد عمیقتر می شود؛ البته هر چه اطلاعات بیننده نسبت به روث بیشتر شده تصمیمات آن دو خانواده برای بیننده موجه تر می نماید. اما در مجموع فیلمساز از بحران اول برای ایجاد حس کنجکاوی بهرهبرداری کرده و دومی را برای تعلیق.

ماهیت اصلی درام تحول است. اما در این فیلم قرار نیست شخصیت اصلی متحول شود. بلکه این جامعه و نگاه جامعه به روث است که قرار است دچار دگرگونی گردد. در حقیقت روث در این درام اجتماعی از زندان بیرون می آید تا با یک سفر کوتاه مدت، موجبات تحول و دگرگونی نگاه جامعه نسبت به خود را عوض کند.

یک سوم پایانی فیلم آغاز تحول در قصه روث است؛ به طوری که حس تنفر جای خود را به حس دلسوزی و ترحم می دهد.

فیلمساز در طول فیلم سعی کرده است هر دو بحران را پرداخت کند و به آن عمق ببخشد ولی با شروع بخش پایانی اولین بحران که روث نیز از آن آگاه است وظیفه خود را برای تحریک حس کنجکاوی بیننده به پایان رسانده و عملا بحران دوم برای تعلیق آفرینی به خط اصلی تبدیل می شود.

هر چه به پایان فیلم نیز نزدیک می شویم گویی قرار است با یک درام غم انگیز روبرو شویم. فیلمساز به خوبی سرنوشت پسران کلانتر، خانواده سرپرست کیتی و روث را با هم گره زده است. آتش زیر خاکستر تضاد این سه در انتهای فیلم به آتشی سوزان بدل شده و بیننده کنجکاوانه منتظر است تا سرنوشت فیلم را مشاهده کند.

پایان/

۲۵ آذر ۱۴۰۰ - ۰۰:۳۰
کد خبر: 15049

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 3 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • IR ۰۷:۴۳ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۵
      0 0
      کاش می شد تفنگها را کنارگذاشت و.....