نقد فیلم بالا را نگاه نکن؛ قشر متوسط و فقیر محکوم به نابودی هستند

فیلمساز در فضایی علمی تخیلی به نقد رسانه ها، علم، دولت و ارتش آمریکا پرداخته و در سراسر فیلم به تمام آنها متلک می اندازد.

هیچ ژانری به اندازه ژانر علمی تخیلی متکی بر پیشگویی نیست و نیرو بخش ترین عبارت در ساخت این ژانر جمله "چه خواهد شد اگر؟" است. در حقیقت فیلمساز دنیای حیرت انگیزی که قرار است بیننده در آن سیر کند را با این یک جمله می سازد.

کیت دیبیاسکی دانشجوی رشته نجوم و استادش راندال میندی بطور اتفاقی یک دنباله دار بسیار عجیب و بزرگ را مشاهده می کنند که با سرعتی زیاد به سمت زمین در حرکت است. طبق محاسبات، این دنباله دار حدود ۶ ماه دیگر به زمین برخورد کرده و در اثر این برخورد کل زمین نابود می شود. میندی و دیبیاسکی تصمیم می گیرند به همراه دکتر تدی اوگلتورپ، رئیس دفتر هماهنگی حفاظت از سیاره مادری، این حادثه وحشتناک را به گوش رئیس جمهور آمریکا برسانند تا با اقدام پیشگیرانه، دنباله دار قبل از برخورد به زمین نابود شود. اما مشکل اینجاست که کاخ سفید حرفهای این ۳ نفر را به سُخره می گیرد...

فیلم "بالا را نگاه نکن" در ظاهر جزو فیلمهای علمی تخیلی چپ و آزادی خواه محسوب می شود. فیلمی که قرار است طی آن دولت فدرال، علم و ارتش را ناکارآمد نشان داده و روشهای آنها را بطور هجوآمیزی مورد نقد قرار دهد.

فیلمساز در ابتدا به نقد دولت فدرال می پردازد و با هجو شخص رئیس جمهور و اطرافیانش نشان می دهد که حاکمان آمریکا گروهی هرزه و لوده هستند و تنها به لطف بازی های رسانه و با فریب افکار عمومی به قدرت رسیده اند. شروع این هجویه بشدت منتقدانه با ۳ رویداد پشت سر هم نشان داده می شود.

۱. در سکانسی که قرار است بین آن ۳ نفر و رئیس جمهور ملاقاتی صورت بگیرد؛ در حالیکه آن ۳ قرار است خبر بسیار مهم نزدیک شدن سیاره به زمین را بدهند در کاخ سفید جشن تولد گرفته اند؛

۲. یک ژنرال کهنه کار بلند پایه که رابط پنتاگون با کاخ سفید است برای دادن چند بطری آب و چند بسته اسنک از آنها پول می گیرد و مدتی بعد مشخص می شود که تمام آن تنقلات در کاخ سفید رایگان بوده است؛

۳.  دست آخر هم با هزار التماس، آن ۳ نفر با رئیس جمهور ملاقات می کنند و در همین ملاقات است که لودگی و هزرگی رئیس جمهور آمریکا کاملا آشکار می شود.

آنچه فیلمساز بشدت روی آن تاکید می کند و فحوای عنوان فیلم نیز هست، تاثیر شدید رسانه ها در تحت الشعاع قرار دادن افکار عمومی مردم است.

به عنوان مثال در یکی از سکانسها وقتی دیبیاسکی با دوستش در خیابان از برخورد دنباله دار سخن می گوید زنی حرفهای آنها را می شنود و با تعجب از آنها ماجرا را می پرسد؛ یا در سکانسی دیگر در یک کافه مردم ماجرا را مستقیم از خود دیبیاسکی می شنوند و بعد از شنیدن قصه مردمِ بشدت آشفته، شروع به شورش می کنند.

اما همین مردم زمانیکه از طریق رسانه ماجرای برخورد دنباله دار را می شنوند همه چیز را به سُخره گرفته و حتی دیبیاسکی را نیز مسخره می کنند؛ که فیلمساز در سکانس مصاحبه دیبیاسکی و میندی با یک شبکه تلویزیونی به خوبی به آن اشاره می کند.

نکته بسیار جالبی که فیلمساز در کنار نقد رسانه ها به آن می پردازد این است که حتی خود دیبیاسکی و میندی نیز پس از ورود به دنیای رسانه خیلی سریع تغییر کرده و گویی هدف اصلی خود که نجات جهانیان است را گم می کنند و به دنبال بالا رفتن فالوورها و کسب محبوبیت می روند.

در یکی از سکانسهای نیمه دوم فیلم که تبلیغات رئیس جمهور را نشان می دهد پسر رئیس جمهور می گوید: " مردم آمریکا ۳ دسته اند؛ یک دسته شما هستید، طبقه کارگر. یک دسته هم ما خرپولها هستیم. دسته آخر هم آنها (منتقدین ما). شرمنده ام، ولی ما به اونها (منتقدین) نیاز داریم؛ چون شما به ما میدان دادید تا با آنها بجنگیم. طبقه کارگر از همه پایین تر است..."

این سکانس و این جملاتی که پسر رئیس جمهور می گوید، کل آنچیزی است که فیلمساز به دنبال اثبات آن در فیلم است. مردم بدبخت و فرودست به عده ای ثروتمند رای میدهند تا با کسب ثروت و شهرت با دشمن فرضی بجنگند. دست آخر نیز طبقه ثروتمند است که از بحران نجات یافته و منتقدین و تمام مردم نابود می شوند.

با تمام نکات جالب و مهمی که فیلم در نقد رسانه ها و علم زدگی بیان می کند متاسفانه فیلمساز دچار تناقضی آشکار است.

فیلمساز از طرفی رسانه ها را باعث و بانی انحراف افکار عمومی از دیدن واقعیت می داند ولی تا پایان فیلم به نوعی اطاعت از رسانه را اجتناب ناپذیر نشان می دهد.

در نقد علم و علم زدگی نیز درست است که محاسبات علمی را پر از خطا نشان داده ولی دست آخر نشان می دهد که آنان که می توانند از بحران فرار کنند دانشمندان و قدرتمندان جامعه هستند.

عملا فیلمساز با تمام متلک هایی که به علم، دانشمندان و دولت فدرال ( که در فیلم نماد ثروتمندان و سیاست مداران هستند) می اندازد، آنها را پیروز تمام بحران ها نشان می دهد و به نوعی با تحقیر کل دنیا خصوصا قشر متوسط و کارگر، در انتهای فیلم بر این نکته تاکید دارد که تمام کسانیکه در فیلم به آنها متلک انداختم از بحرانها نجات می یابند؛ که این یعنی تایید تمام آنچه در فیلم از آنها انتقاد کرده است.

پایان/

۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۰۰:۳۰
کد خبر: 16122

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 9 =

    نظرات

    • نظرات منتشر شده: 1
    • نظرات در صف انتشار: 0
    • نظرات غیرقابل انتشار: 0
    • IR ۲۳:۳۴ - ۱۴۰۰/۱۱/۰۳
      0 0
      مردمو چی حساب کردند؟! هرچی خوبیه تو ایرانه فقط!!!!!!!!!!!!! عرضه داری ضد مسئولین ایران بساز(همون تخیلی)!!!!!!!!