حمله آمریکا به تأسیسات هستهای ایران و بهطورمشخص «فردو» تجاوز و نقض آشکاری بود که طی چند روز گذشته به مانور اصلی رسانههای آمریکایی تبدیل شد. هرچندکه این مانور با ادعای ترامپ بهعنوان «نابودی برنامه هستهای ایران» آغاز شد، اما مدتی بعد تردیدهایی از سوی برخی رسانههای مخالف ترامپ مانند سیانان و نیویورکتایمز مطرح گشت که ادعای ترامپ را زیر سؤال میبرد.
بیشتر کارشناسان اندیشکدههای آمریکایی مانند نشنال اینترست، آتلانتیک، چتمهاوس و غیره تلاش کردهاند که به ادعای ترامپ مبنی بر نابودی برنامه هستهای ایران استناد کنند و آن را تمامشده تلقی کنند. هرچندکه تردیدهایی را مطرح میکنند. اما صورت غالب در این تحلیلها عبور از برنامه هستهای ایران بهعنوان یک امر ازبینرفته است.
این نظر کارشناسان درست است که تغییر ریاستجمهوری در آمریکا در وضعیت سیاست خارجی این کشور مؤثر است و وجود شخصی مانند ترامپ در جایگاه ریاستجمهوری، وضعیت را متفاوت میکند. اما گذاشتن تجاوز رژیمصهیونیستی پشت چهره نتانیاهو و در نظر گرفتن سیاستهای آمریکا با اسم ترامپ، تحلیل درست از وضعیت پیشآمده را شدیداً دچار اشکال میکند. چراکه «ترامپ و نتانیاهو در نهایت مجری یک استراتژی چندین ساله رژیمصهیونیستی و آمریکا هستند».
در دفاع مقدس ۱۲روزه نیروهای مسلح و ملت ایران ابعادی از این استراتژی نمایان شد که شامل موارد ذیل است:
۱. نابودی کامل قدرت پدافندی ایران
۲. ازبینبردن توان پاسخ و حمله موشکی ایران
۳. نابودی برنامه هستهای ایران
۴. فروپاشی حکومت در ایران و زمینهسازی برای تجزیه کشور.
در سطح «عملیاتی» اجرای این استراتژی بدین شکل بوده است که با تجاوز غافلگیرانه رژیمصهیونیستی و بهشهادت رساندن فرماندهان و دانشمندان، با حمایت همهجانبه آمریکا از طریق حملات سایبری و هوایی (جنگنده، پهپاد و...) سیستم پدافندی ایران از کار بیفتد و پس از آن آشوب داخلی در ایران راهاندازی کنند و بعد از این مرحله، آمریکا ورود مستقیم (آشکار و مثلاً قهرمانانه) به جنگ داشته باشد تا بتواند تمامی تأسیسات هستهای و موشکی ایران را نابود کند.
این سطوح عملیاتی در موقع خود اجرا شدند ولی در هیچکدام از مراحل به اهداف استراتژیکی خود دست نیافتند. مطمئناً استراتژیها و سطوح عملیاتی بیانشده ساخته و طراحی افرادی مثل ترامپ و نتانیاهو نیست و خبر از یک شکست بزرگتر حکایت دارد.
درواقع، بهوضوح میتوان نتیجه دفاع مقدس ۱۲روزه ایران را «شکست استراتژیکی آمریکا و رژیم صهیونیستی» عنوان کرد. هرچندکه در سطوح عملیاتی و تاکتیکی ضربات و تجاوزات آشکاری داشتند.
با این حال مسئلهای که وجود دارد، ادعای ترامپ مبنی بر نابودی برنامه هستهای ایران است. همچنان از ترامپ اصرار و ازسوی رسانههای مخالف او انکار وجود دارد و روزبهروز تقویت میشود.
اما این اصرار ترامپ حتماً دلایلی دارد که در قالب چند فرض میتوان بیان کرد:
۱. جلوگیری از بروز شکست استراتژیک
۲. توقف روند آوارشدن رژیم صهیونیستی
۳. ادامه پیگیری اهداف استراتژیک نامبرده در فازهای عملیاتی دیگر مانند مذاکره
۴. فرصت و آمادهسازی برای تغییر دوباره روند عملیاتی در آینده
۵. در یک دیدگاه خیلی خوشبینانه بستن پرونده ایران در موضوع هستهای.
چهار فرض اول با قطعیت بسیار زیادی صادق است، اما درباره فرض پنجم مجدداً بایستی به آن اشاره شود که اندیشکدههای آمریکایی غالباً به ادعای ترامپ استناد میکنند و این وضعیت به باور برخی کارشناسان فشار را بر ایران کمتر خواهد کرد و احتمالاً آمریکا برای دادن امتیازات در مذاکرات آماده است.
«دکترین ابهام هستهای» موضوعی است که غالباً برای این مسئله پیشنهاد میشود، اما همانطور که از نام آن برمیآید این وضعیت برای تبدیل شدن به یک دکترین نیاز به سنجش فرصتها و تهدیدهای احتمالی دارد و بیمحابا نمیتوان آن را پیش برد.
پیش از توضیح این موضوع لازم است که جملاتی از مقاله «برنن مدکس» کارشناس اندیشکده چتمهاوس در اینجا مطرح شود تا با شفافیت بیشتری با این مسئله روبرو شویم. این کارشناس در تحلیل خود آورده است که « اگر ایران پای میز مذاکره بیاید، ممکن است این کار را با هدف طولانیکردن مذاکرات و مبهمسازی آسیبهای وارده به برنامه هستهای انجام دهد، در حالی که بهسرعت آن را بازسازی میکند».
وی در بخش دیگری از مقاله خود نوشته است: گفته میشود آمریکا اکنون «تسلیم موشکهای بالستیک ایران» را به خواستههای خود اضافه کرده که خط قرمز عمیقتری برای تهران است.
براساس موارد بیانشده در این مقاله و تحلیلهای مشابه در سایر اندیشکدهها، بایستی ۲ مورد زیر موردتوجه قرار بگیرد:
۱. ادعای ترامپ مبنی بر نابودی کامل تأسیسات اتمی ایران بهاحتمال زیاد تغییر فاز عملیاتی است و درواقع هیچ تغییری در استراتژیهای نامبرده ایجاد نشده است.
۲. این اصرار بر ادعا ممکن است بهمعنای کنار گذاشتن یک خط قرمز ایران (تعلیق) بهمعنای تهدید بلندمدت و واردشدن به فضای فشار و مذاکره بر خط قرمز بسیار شدیدتر ایران یعنی موشکهای بالستیک بهعنوان تهدید سریع برای آنها باشد.
بدینترتیب در یک جمعبندی باید گفت ابهام هستهای بایستی بهگونهای اجرا شود که منجر به تغییر تمرکز فشارها و اجرای فاز عملیاتی جدید نشود. قطعاً ابعاد بیشتری درباره ابهام هستهای وجود دارد، اما در تحلیل پیشرو تلاش شده تا یکی از مهمترین تهدیدهای موجود را تا حد امکان موشکافی کند.
هرچندکه امکان پایداری آتشبس موجود بسیار کم است، اما آمریکا و رژیمصهیونیستی در این مرحله شکست استراتژیک سختی را خوردند و ممکن است برای بازسازی آن، مراحل عملیاتی و تاکتیکی مختلفی را اجرا کنند.
پایان/
نظر شما