رقیب‌تراشی ترامپ برای گروه هفت

گروه هسته‌ پنج (Core 5) نظم جدید قدرت‌های بزرگ یا به عبارت دیگر نسخه آمریکایی و ترامپیستی از یک جهان چندقطبی است که با مدل بریکس (BRICS) تفاوت قابل توجهی دارد.

به گزارش تحریریه، تارنمای خبری تحلیلی «Multipolar Press» دیدگاه «آلکساندر دوگین» در خصوص تلاش آمریکا برای بنا نهادن یک نظم چندقطبی با محوریت قدرت‌های بزرگ، فراتر از گروه هفت (G7) و جهانی‌گرایی (گلوبالیسم) را بررسی کرد.

ایده " هسته‌پنج" یا C5 به عنوان جایگزینی برای گروه هفت (G7)، پروژه‌ای است که مستقیماً از رویکرد سیاسی و ژئوپلیتیکی جنبش ماگا (MAGA) در سیاست جهانی نشأت می‌گیرد. این رویکرد، تجلی واقع‌گرایی سیاسی، طرد جهانی‌گرایی (گلوبالیسم)، و مهندسی یک معماری بین‌المللی جدید است که بر مراکز واقعی و موجود حاکمیت[1] در جهان معاصر استوار شده است.

این نظم دقیقاً عبارت است از بنا نهادن یک نظام بین‌المللی که در آن، حاکمیت واقعی تنها به «دولت-تمدن‌هایی» تعلق خواهد داشت که دارای ایدئولوژی، اقتصاد و ژئوپلیتیک مختص به خود باشند؛ یعنی موجودیت‌هایی کاملاً مستقل که پیشتر بقا و دوام خود را اثبات کرده‌اند.

ایده نظم جدید قدرت‌های بزرگ، در واقع، نسخه MAGA از جهان چندقطبی است. این همان چیزی بود که زمانی مارکو روبیو، وزیر امور خارجه ایالات متحده، درباره آن صحبت می‌کرد. این ایده بخشی از طرح‌های ایدئولوگ‌های MAGA مانند استیو بنن (Steve Bannon) بود. همچنین این ایده توسط جان میرشایمر (John Mearsheimer)، نماینده برجسته واقع‌گرایی سیاسی آمریکا، نیز حمایت و تأیید شد—البته با رویکردی انتقادی نسبت به خود ترامپ.

این، یک رویکرد سرد و سخت به مفهوم حاکمیت است. حاکمیت باید تنها به قدرت‌های بزرگ تعلق داشته باشد: «نظم جدید قدرت‌های بزرگ. به عبارت دیگر، این نسخه آمریکایی و ترامپیستی از یک جهان چندقطبی است که با مدل بریکس (BRICS) تفاوت قابل توجهی دارد.»

تفاوت اول: بریکس شامل ایالات متحده یا غرب نیست؛ بلکه به عنوان جایگزینی برای آن‌ها بنا شده است. این امر کاملاً منطقی است، زیرا تا پیش از ترامپ، آمریکا به عنوان سنگر نظم جهانی‌گرایی تک‌قطبی عمل می‌کرد. من پیش‌تر گفته‌ام که جا برای آمریکا در درون بریکس باز است—در واقع، به یک معنا، رزرو شده است—اما فقط برای آمریکایی که با جهانی‌شدن قطع رابطه کند.

تفاوت دوم: بریکس، تمدن‌هایی را که هنوز کاملاً شکل نگرفته‌اند می‌پذیرد. جهان اسلام، که هنوز در توسعه یک راهبرد تمدنی مشترک به وحدت نرسیده است؛ آمریکای لاتین، که آن هم در مسیر ادغام دچار تعلل است؛ و قاره آفریقا. همه کشورهای این تمدن‌ها در بریکس نمایندگی دارند. به عبارت دیگر، بریکس یک چندقطبی‌گرایی "خیرخواهانه" و "دارای فضای رشد" است. این ائتلاف، هم دولت-تمدن‌های از پیش شکل‌گرفته و هم آن‌هایی را که هنوز باید به وحدت برسند، در بر می‌گیرد. به اصطلاح، بریکس یک "پروژه آینده" است.

بر این اساس، تفاوت بین «نظم قدرت‌های بزرگ» و پروژه بریکس در این است که در نظم قدرت‌های بزرگ، فقط دولت-تمدن‌های موجود به عنوان حاکم و مستقل به رسمیت شناخته می‌شوند: ایالات متحده، روسیه، چین و هند. ژاپن نیز در این لیست گنجانده شده است—من فکر می‌کنم برای ایجاد تعادل در برابر چین است. ژاپن در واقع کشور قدرتمندی است. اگر بتواند از آمریکا استقلال یابد، به خوبی می‌تواند خود به یک قطب حاکم (Sovereign Pole) تبدیل شود. C5 (هسته پنج) نماینده نسخه آمریکایی از چندقطبی‌گرایی است. این ایده به طور واضح و مستقیم در جدیدترین راهبرد امنیت ملی ایالات متحده بیان شده است.

ایده ایجاد C5 یا «هسته پنج»، از دیدگاه استراتژیست‌های MAGA آمریکا (تأکید می‌کنم: نه نئوکان‌ها، و نه جهانی‌گرایان)، به معنای اعطای نوعی جایگاه "باشگاه" به این «نظم قدرت‌های بزرگ» است. این نهاد هنوز بنیان‌های قانون بین‌الملل را ندارد، بلکه یک باشگاه است؛ باشگاهی که این بار کاملاً متفاوت از G7 ساخته می‌شود. G7 از نظر آن‌ها پر از کوتوله‌های[2] مختلف غربی بود که فاقد ارزش نمایندگی واقعی بودند[3]، مانند کانادا.

گروه‌های G7 و G20 به دلیل اینکه هسته‌ی اصلی‌شان را رویکردهای جهانی‌گرایانه (Globalist) تشکیل می‌داد، امروزه دیگر اهمیت و تأثیرگذاری پیشین خود را در صحنه جهانی ندارند و عملاً بی‌اعتبار شده‌اند. بنابراین، ضرورت ایجاد یک ائتلاف چندقطبی جدید که واقعاً منعکس‌کننده قدرت و منافع کشورهای محوری باشد، مانند C5 (هسته پنج)، هم‌اکنون در کانون توجه قرار گرفته و در حال بررسی است.

اما راهبرد MAGA چگونهC5 را متصور می‌شود؟ به احتمال قوی، ایالات متحده ایجاد C5 را به عنوان یک بدیل و جایگزین برای بریکس در نظر می‌گیرد. با این وجود، می‌توان C5 را به شکلی تمام و کمال، مکملی برای بریکس نیز قلمداد کرد. آنچه در این طرح از اهمیتی بنیادین برخوردار است، حذف اروپا، بریتانیا، کانادا و استرالیا است.

به عبارت دیگر، این حذف به معنای غیبت آن رژیم‌هایی است که در کشاکش‌های پایانی خود، همچنان به شکلی دیوانه‌وار به پروژه جهانی‌گرایانه چسبیده‌اند. این، ژئوپلیتیک اصیل MAGA است که به شیوه خاص خود، چندقطبی‌گرایی را به رسمیت می‌شناسد.

بنابراین، C5 یک پیشنهاد بسیار جدی است. البته، می‌توان از آن انتقاد کرد؛ می‌توان گفت که بریکس بهتر است. من نیز همین عقیده را دارم: بریکس از هر جهت بهتر است، جز یک مورد: ایالات متحده در آن نیست. و تا زمانی که آمریکا و غرب در بریکس حضور نداشته باشند، هیچ کس در داخل بریکس جرأت نمی‌کند که هژمونی جهانی را مستقیماً به چالش بکشد. اما اینجا ترامپ و MAGA یک حرکت هوشمندانه انجام می‌دهند: «به جای آنکه علیه ما متحد شوید، به ما بپیوندید تا چندقطبی‌گرایی را مشترکاً بسازیم.» این موضوع از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است و مستلزم بالاترین سطح توجه است. باید دید چه نتیجه‌ای از آن حاصل خواهد شد.

ما اکنون در لحظه‌ای زندگی می‌کنیم که ترامپ در حال شروع بازگشت به راهبرد اصیل MAGA خود است، راهبردی که در ماه‌های اخیر، فاصله بسیار زیادی از آن گرفته بود، فاصله‌ای نجومی. اما اکنون لحظه بازگشت (ترامپ به استراتژی اصیل MAGA) فرا رسیده است. تصادفی نیست که دقیقاً در همین لحظه، پیشنهادی برای بررسی ایجاد باشگاه C5 (هسته پنج) مطرح شده است— تحولی که بسیار مهم، افشاگرانه و فوق‌العاده جالب است.

نکته اصلی این است که این پیشنهاد (طرح C5) فاقد اتحادیه اروپا، جهانی‌گرایان، سوروس، شواب، مجمع داووس، و ماکرون است... همه آن‌ها به همراه زلنسکی و نازیسم اوکراینی به زباله‌دان تاریخ انداخته شده‌اند. این واقعاً یک لحظه بسیار جذاب است، زمانی که آمریکا مجبور می‌شود چندقطبی‌گرایی را به رسمیت بشناسد، حتی اگر نسخه خاص خود را از آن ارائه دهد.

[1] قدرت‌هایی هستند که استقلال کامل (حاکمیت) و توانایی تأثیرگذاری جهانی دارند و وابسته به قدرت دیگری نیستند.

[2] منظور کشورهایی مانند کانادا یا احتمالاً ایتالیا است که در مقایسه با قدرت‌های بزرگ مانند آمریکا یا آلمان، از نظر نظامی، اقتصادی یا ژئوپلیتیک، وزن و اهمیت کمتری دارند. اصطلاح "کوتوله" در اینجا به معنی کوچک و فاقد قدرت تأثیرگذار است.

[3] منظور این است که حضور این کشورها در G7 صوری و فاقد پشتوانه قدرت واقعی یا حاکمیت مستقل بوده است. به عبارت دیگر، آن‌ها صرفاً دنباله‌روی دستور کار جهانی‌گرایانه بودند و منافع واقعی خود یا سهم مهمی از قدرت جهانی را نمایندگی نمی‌کردند.

https://www.multipolarpress.com/p/c5-as-a-maga-model-of-multipolarity

پایان/

۲۶ آذر ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
کد خبر: 34080

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 4 =