آتش‌بس ایران و اسرائیل: کاستی‌های رویکرد «صلح از طریق قدرت»

خطر بی‌ثباتی منطقه‌ای به هیچ وجه ناچیز نیست. این چشم‌انداز، کشورهای عربی خلیج فارس را نگران کرده است. اگرچه این کشورها از کاهش توانایی‌های هسته‌ای و موشکی ایران و همچنین تضعیف نفوذ منطقه‌ای آن استقبال می‌کنند، اما با هرگونه ماجراجویی نظامی که ممکن است به سناریوی هرج‌ومرج در همسایگی آنها منجر شود، مخالف‌اند – به‌ویژه که گمان می‌برند نه تل‌آویو و نه واشنگتن مسئولیت پیامدهای آن را بر عهده نخواهند گرفت.

اعلام آتش‌بس توسط رئیس‌جمهور دونالد ترامپ در تاریخ ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵، نتوانست مسائل بنیادین ایجادکننده درگیری میان ایران، اسرائیل و ایالات متحده را حل‌وفصل نماید. این آتش‌بس با چالش‌های متعددی مواجه است، از جمله ابهام در مفاد آن و عدم قطعیت درباره وضعیت برنامه هسته‌ای ایران پس از حملات نظامی. در این شرایط، نه‌تنها محاسبات تهران غیرقابل‌پیش‌بینی است، بلکه دولت اسرائیل نیز ممکن است به‌راحتی به تمایل خود برای اعمال تغییر رژیم در ایران یا تداوم سلطه نظامی بازگردد؛ رویکردهایی که هر دو چشم‌انداز بی‌ثباتی بیشتر منطقه‌ای را به همراه دارند.

آتش‌بس در برابر توافق سیاسی

آتش‌بس اعلام‌شده توسط رئیس‌جمهور ترامپ از طریق حساب کاربری وی در پلتفرم X در تاریخ ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵، با موانع متعددی روبروست. دو عنصر کلیدی، پایداری این آتش‌بس را به‌طور خاص شکننده ساخته است:

نخست، علی‌رغم اظهارات دولت ایالات متحده، ابهامات فراوانی درباره تأثیر واقعی حملات اسرائیل و ایالات متحده بر توانایی‌های هسته‌ای ایران و در نتیجه، مدت زمانی که ممکن است تا دستیابی تهران به سلاح هسته‌ای تمدید شده باشد، وجود دارد. محل ذخیره اورانیوم غنی‌شده تا سطح ۶۰ درصد کجاست؟ ظرفیت‌های به‌کارگرفته‌شده در تأسیسات مخفی جدیدی که ایران درست پیش از آغاز درگیری اعلام کرده بود، چیست؟ وضعیت تأسیسات تولید سانتریفیوژ نطنز چگونه است؟ به‌طور کلی، می‌توان ادعا کرد که حملات نظامی، مسئله هسته‌ای ایران را حل نکرده‌اند، به‌ویژه در بلندمدت.

در این شرایط، خطر فقدان شفافیت پایدار در خصوص پیشرفت‌های هسته‌ای کنونی ایران، چشم‌اندازی نگران‌کننده است. با توجه به تضعیف شدید توان بازدارندگی نظامی ایران، این کشور ممکن است برای کسب اهرم سیاسی، تصمیم به تعلیق همکاری خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) بگیرد و حتی وسوسه شود که از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای (NPT) خارج شود. تصویب لایحه‌ای سریع‌السیر در مجلس ایران برای تعلیق همکاری با آژانس، نشان‌دهنده سخت‌تر شدن مواضع این کشور است. این امر می‌تواند عقب‌گردی جدی در حوزه غیراشاعه تسلیحات هسته‌ای به همراه داشته باشد.

دوم، فقدان شفافیت در مورد مفاد توافق‌شده برای آتش‌بس ممکن است به تل‌آویو و تهران اجازه دهد تا وجهه خود را حفظ کرده و روایت‌های خاص خود را دنبال کنند، اما این امر آتش‌بس را شکننده‌تر می‌سازد. با توجه به تردیدهای موجود درباره وضعیت توانایی‌های هسته‌ای ایران، به نظر می‌رسد که پایداری آتش‌بس بدون یک توافق فنی و سیاسی بعید باشد. اما دستیابی به چنین توافقی در این مرحله بسیار نامحتمل است. استفاده از نیروی نظامی توسط واشنگتن و تل‌آویو نمی‌تواند شکاف میان خطوط قرمز طرفین در خصوص ظرفیت غنی‌سازی را برطرف کند. خروج از این بن‌بست نیازمند چارچوبی کاملاً جدید برای مذاکرات است که هیچ‌یک از طرفین در حال حاضر آمادگی تعهد به آن را ندارند. حتی رئیس‌جمهور ترامپ نیز به نظر می‌رسد ضرورت یک توافق را نادیده گرفته است: دیدگاه کوتاه‌مدت وی، که ناشی از اشتیاق برای اعلام پیروزی – هرچند مشکوک – است، هرگونه تعامل عمیق با مسئله هسته‌ای را کم‌رنگ می‌کند.

پرسش مهم دیگر این است که کدام بازیگر قادر به بازگرداندن طرفین به میز مذاکره است. در حالی که مذاکرات دوجانبه میان ایالات متحده و ایران همچنان ممکن است، مشروعیت این چارچوب به دلیل روند درگیری‌ها تضعیف شده است. در شرایط تشدید تنش‌های جدید میان تهران و واشنگتن، گروه E۳ (بریتانیا، فرانسه، آلمان) فرصتی طلایی برای بازپس‌گیری جایگاه ضروری خود در بازی دیپلماتیک دارد. اما با همسویی با دولت اسرائیل و دولت ترامپ در موضع‌گیری برای غنی‌سازی صفر و رویکردی جامع که شامل تهدید موشکی و اهرم‌های بی‌ثبات‌کننده منطقه‌ای ایران می‌شود، گروه E۳ ممکن است خود را از پای درآورده باشد. با اتخاذ این موضع حداکثری، E۳ ممکن است تنها نقشی را که واقعاً می‌توانست در منطقه ایفا کند، یعنی ظرفیت‌های دیپلماتیک و تخصصی خود، به‌ویژه در موضوع هسته‌ای ایران، از دست داده باشد. بنابراین، توانایی آنها برای بازپس‌گیری جایگاه میانجی مؤثر، به شدت نامطمئن است. در این مرحله، عمدتاً کشورهای عربی خلیج فارس، که منافعی در محدود کردن پتانسیل هسته‌ای ایران و سلطه نظامی منطقه‌ای اسرائیل دارند، می‌توانند میانجی‌گری معتبری ارائه دهند.

چه آینده‌ای در پیش است؟

این موانع آتش‌بس، راه را برای سناریوهای مختلف باز می‌کند که عمدتاً به اراده و توانایی ایالات متحده برای حفظ توقف خصومت‌ها و محاسبات تهران و تل‌آویو بستگی دارد.

تصمیم‌گیرندگان ایرانی ممکن است از این جنگ با این باور خارج شوند که تنها سلاح‌های هسته‌ای، حتی اگر ابتدایی باشند، می‌توانند بازدارندگی تخریب‌شده این کشور را بازسازی کنند و به سوی نظامی‌سازی برنامه هسته‌ای خود شتاب گیرند. تهران قطعاً باید امکان‌پذیری هرگونه احیا یا گسترش این برنامه را ارزیابی کند، زیرا ایالات متحده به صراحت اعلام کرده است که اجازه بازسازی آن را نخواهد داد. اما در صورت تصمیم سیاسی برای پیگیری برنامه، این برنامه قطعاً عمیق‌تر به فعالیت‌های زیرزمینی سوق خواهد یافت.

تا زمانی که عدم قطعیت درباره توانایی‌های هسته‌ای ایران ادامه دارد، تصمیم‌گیرندگان اسرائیلی احتمالاً به دنبال استفاده بیشتر از نیروی نظامی خواهند بود. یکی از گزینه‌ها می‌تواند احیای طرح بی‌ثبات‌سازی نظام سیاسی ایران باشد، با این استدلال که حملات تاکنون نتایج قاطعی به همراه نداشته‌اند. از آنجا که برنامه هسته‌ای به شدت با رژیم ایران گره خورده است، سرنگونی این رژیم یا تضعیف آن از طریق شرط‌بندی بر تفرقه سیاسی و فرقه‌ای می‌تواند به‌عنوان تنها گزینه‌ای معرفی شود که تضمین‌های امنیتی محکمی به اسرائیل ارائه می‌دهد. تل‌آویو همچنین ممکن است وسوسه شود که مدلی مشابه آتش‌بس توافق‌شده با حزب‌الله در نوامبر گذشته را در برخی اشکال بازسازی کند. این کشور می‌تواند به دنبال حفظ آزادی عمل در حریم هوایی ایران باشد، همراه با تضمین‌های ایالات متحده که در صورت شناسایی تهدید، حملات جدید را مشروع جلوه دهد بدون اینکه این اقدامات از سوی واشنگتن به‌عنوان نقض آتش‌بس تلقی شود. اما حتی در چنین سناریویی، گزینه‌های ایران در مقایسه با حزب‌الله محدودتر نیست.

در هر صورت، خطر بی‌ثباتی منطقه‌ای به هیچ وجه ناچیز نیست. این چشم‌انداز، کشورهای عربی خلیج فارس را نگران کرده است. اگرچه این کشورها از کاهش توانایی‌های هسته‌ای و موشکی ایران و همچنین تضعیف نفوذ منطقه‌ای آن استقبال می‌کنند، اما با هرگونه ماجراجویی نظامی که ممکن است به سناریوی هرج‌ومرج در همسایگی آنها منجر شود، مخالف‌اند – به‌ویژه که گمان می‌برند نه تل‌آویو و نه واشنگتن مسئولیت پیامدهای آن را بر عهده نخواهند گرفت. آنها همچنین از ظهور یک هژمونی نظامی اسرائیلی که با موفقیت‌های عملیاتی خود در ایران تقویت شده و می‌تواند فضای مانور آنها در منطقه را به شدت محدود کند و مسئله فلسطین را بدون ایجاد فضا برای یک راه‌حل پایدار و قابل‌اجرا به‌صورت ناگهانی حل‌وفصل نماید، هراس دارند. بحران‌های ناشی از استراتژی هرج‌ومرج، تهدیدات عمده‌ای برای امنیت و منافع اقتصادی آنها ایجاد خواهد کرد، به‌ویژه که مسیر رشد آنها نیازمند ثبات و یکپارچگی بیشتر منطقه‌ای است. در این صورت، خاورمیانه تحت تأثیر تعادلی مشکل‌ساز قرار خواهد گرفت که در آن، به‌صورت پارادوکسیکال، بی‌ثباتی به‌عنوان تضمین امنیتی برای دولت اسرائیل تلقی خواهد شد.

منبع: «بنیاد مطالعات استراتژیک» (FRS)/موسسه مطالعات جهان معاصر

پایان/

۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۰:۰۰
کد خبر: 33048

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 1 + 1 =