کراسلند، صحنه جدید رقابت ابرقدرت‌ها جهت حکمرانی جهانی در قرن ۲۱

نظریات هارتلند و ریملند با وجود تفاوت‌ها بر نقش فزاینده چین در نظام جهانی تأکید دارند.

طبق نظریات «هالفورد مکیندر» (۱۹۰۴ و ۱۹۱۹) ژئوپلیتیسین انگلستانی، «هارتلند» مرکز قدرت و قلب جهان است و بر این اساس: «کسی که بر اروپای شرقی حکومت کند، بر هارتلند فرمانروایی می‌کند؛ کسی که بر هارتلند حکومت کند، بر جزیره جهانی (آسیا، اروپا و آفریقا) فرمانروایی می‌کند؛ و کسی که بر جزیره جهانی حکومت کند، بر جهان فرمانروایی می‌کند.» در همین راستا، هارتلند شامل بخش‌هایی از چین، روسیه، ایران، آسیای مرکزی، قفقاز جنوبی، افغانستان، اوکراین، بلاروس و مغولستان است.

نظریه «ریملند» (۱۹۴۲) یکی دیگر از مهم‌ترین نظریات ژئوپلیتیکی است که توسط «نیکلاس اسپایکمن» ژئوپلیتیسین آمریکایی تدوین شده و بر اهمیت راهبردی نواحی ساحلی اوراسیا (ریملند) تأکید دارد: «کسی که ریملند را کنترل کند، بر اوراسیا حکومت می‌کند؛ کسی که بر اوراسیا حکومت کند، سرنوشت جهان را در اختیار دارد.» اسپایکمن معتقد بود که کنترل این مناطق و نه هارتلند، کلید قدرت و نفوذ جهانی است: چون هم به دریا وصل است و هم به سرزمین‌های داخلی. به باور او، مکیندر به طور افراطی اهمیت هارتلند را بزرگ می‌کند و موقعیت مرکزی، وسعت جغرافیایی و قدرت زمینی الزاماً باعث تسلط نمی‌شوند.

نظریات هارتلند و ریملند با وجود تفاوت‌ها بر نقش فزاینده چین در نظام جهانی تأکید دارند. ابتکار کمربند و جاده با محوریت خشکی و دریا، ابزار تحقق چنین قدرتی است و سازمان همکاری شانگهای نیز در گسترش نفوذ جهانی چین مؤثر است. این ابتکار و سازمان از نظر وسعت، جمعیت و منابع فراتر از ناتو عمل می‌کنند و می‌توانند در دستیابی چین به حکمرانی جهانی براساس نظریات قرن ۲۰ مؤثر باشند. اما در نقطه مقابل به نظر می‌رسد آمریکا و اتحادیه اروپا با تمرکز بر نقاط تلاقی هارتلند و ریملند که می‌تواند تحت عنوان «کراسلند» (Crossland) شناخته شود، در پی مهار نفوذ ابرقدرت‌های دیگر از جمله چین در این منطقه هستند. رقابت ابرقدرت‌ها در کراسلند می‌تواند تبدیل به محور اصلی تحولات ژئوپلیتیکی قرن ۲۱ و بازی بزرگ جدید شود.

نظریه هارتلند مکیندر

به باور مکیندر و براساس اصل جغرافیایی قدرت، موقعیت جغرافیایی و نه نظامی یا اقتصادی، عامل اصلی در تعیین مسیر تاریخ و توازن قدرت است. در همین راستا، اوراسیا (آسیا و اروپا) به عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین خشکی پیوسته جهان دارای ناحیه‌ای مرکزی و بسته است که از لحاظ دسترسی به دریا منزوی بوده، اما از نظر تحرک زمینی از جمله راه‌آهن بسیار کارآمد است. این منطقه محوری یا هارتلند از گذشته محل شکل‌گیری امپراتوری‌های بزرگ از جمله امپراتوری مغول‌ها و روس‌ها بوده است.

در اطراف این منطقه، دو هلال بزرگ داخلی و خارجی از نواحی حاشیه‌ای قرار دارد که محل استقرار قدرت‌های دریایی هستند. این مناطق محل پیدایش و توسعه چهار دین مهم شامل اسلام، مسیحیت، بودایی و هندو و تمدن‌های دریایی مانند اروپا، هند و چین بوده‌اند. در همین راستا، اروپا که در قرون وسطی در میان بیابان‌ها، یخبندان‌ها و اقیانوس‌ها محصور شده بود، پس از کشف مسیر دماغه امید نیک و انقلاب ناوبری بر اقیانوس‌ها مسلط شد و توازن قدرت جهانی را تغییر داد. تحرک دریایی غربی‌ها به تدریج با ایجاد مستعمرات و پایگاه‌هایی در سرتاسر جهان از جمله در آمریکا، اقیانوسیه و آفریقا همراه شد و توانست بر تحرک زمینی شرقی‌ها غلبه کند.

در همین حال، روسیه به عنوان قدرت محوری هارتلند که بخش اعظم آن را در اختیار دارد، با استفاده از راه‌آهن و سازماندهی قزاق‌ها توانست کنترل بر استپ‌های حاشیه خود را به دست بگیرد و از انزوای جغرافیایی خارج شود. راه‌آهن سراسری به ویژه در مناطقی مثل سیبری و مغولستان، تحرک نظامی و اقتصادی روسیه را افزایش داده و آن را تبدیل به قدرتی زمینی اما در حال گسترش کرد. بر همین اساس، اگر روسیه به عنوان قدرت زمینی اصلی بتواند با یک قدرت زمینی صنعتی مانند آلمان متحد شود، تمام قدرت‌های حاشیه‌ای دریایی در معرض تهدید قرار می‌گیرند و تحقق امپراتوری جهانی ممکن می‌شود.

نظریه ریملند اسپایکمن

به باور اسپایکمن، ریملند نواحی ساحلی اوراسیاست که از طریق دریا قابل دسترسی‌اند و پتانسیل تسلط بر هارتلند و مهار آن را هم دارند؛ به عبارت دیگر، ریملند در تقاطع قدرت زمینی و دریایی قرار دارد. کنترل بر ریملند، همزمان امکان نفوذ به هارتلند و تسلط بر مسیرهای اصلی تجارت دریایی را فراهم می‌کند. بر همین اساس، نظریه ریملند اغلب در تضاد با نظریه هارتلند مکیندر قرار می‌گیرد. اسپایکمن باور داشت که نواحی ریملند، شامل اروپای غربی، آسیای غربی، جنوبی و شرقی، مهم‌ترین مناطق راهبردی در جهان هستند. او همچنین بر اهمیت قدرت دریایی و حضور فعال آمریکا در این نواحی تأکید داشت.

ریملند منطقه واسطی است که هم باید در مقابل تهدیدات از سمت سرزمین‌های هارتلند مقابله کند و هم تأثیر قدرت‌های دریایی در آن زیاد است. این منطقه، دریچه‌ای است برای دریانوردی، تجارت دریایی، بنادر و راه‌های آبی بین قاره‌ای است و همزمان جمعیت و منابع طبیعی و صنعتی زیادی هم دارد. به باور اسپایکمن، نگرانی مداوم ایالات متحده در زمان صلح باید این باشد که هیچ کشور یا ائتلافی اجازه نداشته باشد به قدرت غالب در یکی از دو منطقه از دنیای قدیم (آسیا و اروپا) تبدیل شود. این دیدگاه بر اهمیت جلوگیری از تمرکز قدرت در مناطق کلیدی جهان تأکید دارد. او در همین راستا استدلال کرده است که برای آمریکا صرف نظر از انزوا، مهم است که در سیاست‌های بین‌المللی اوراسیا به ویژه در ریملند فعال باشد.

نظریه ریملند تأثیر زیادی بر سیاست خارجی ایالات متحده، به ویژه در دوران جنگ سرد (۱۹۴۷-۱۹۹۱) گذاشت. در این دوران، آمریکا سیاست مهار را برای جلوگیری از نفوذ شوروی در ریملند اجرا کرد. این امر شامل ایجاد اتحادها، حضور نظامی و استفاده از ابزارهای اقتصادی و دیپلماتیک برای حمایت از دولت‌های همسو با غرب در ریملند بود. ایالات متحده با کشورهای کلیدی در ریملند، اتحادهایی نظیر ناتو در اروپا، سنتو در خاورمیانه و سیتو در آسیا تشکیل داد تا شبکه‌ای از دولت‌های هم‌پیمان در برابر نفوذ شوروی شکل گیرد. آمریکا همچنین پایگاه‌ها و نیروهایی در آسیا و اروپا مستقر کرد تا هم‌پیمانانش را حمایت کرده و به مسیرهای تجاری و منابع راهبردی دسترسی داشته باشد. همچنان هم با وجود پایان جنگ سرد، نظریه ریملند در تحلیل‌های ژئوپلیتیکی و سیاست خارجی نقش دارد.

کراسلند بین هارتلند و ریملند

به باور مکیندر، قدرت‌های دریایی از جمله انگلستان، آمریکا و ژاپن باید پایگاه‌هایی در اطراف هارتلند (هلال حاشیه‌ای داخلی) ایجاد کنند تا از گسترش بی‌مهار روسیه جلوگیری شود؛ از جمله در نقاطی راهبردی همچون هند، ژاپن و مصر که قدرت‌های دریایی نزدیک به هارتلند بتوانند از این طریق، فشار زمینی بر روسیه وارد کنند. مکیندر همچنین هشدار می‌دهد که اگر چین جای روسیه را در هارتلند به عنوان قدرت اول زمینی بگیرد و همزمان قدرت دریایی هم پیدا کند، تهدید بزرگ‌تری برای آزادی جهانی خواهد بود؛ چیزی که او از آن به عنوان «خطر زرد» یاد می‌کند.

اسپایکمن هم پیشنهاد کرده است که آمریکا باید حضور راهبردی در بخش‌های آسیایی و اروپایی ریملند داشته باشد؛ از طریق پایگاه‎‌های دریایی یا مراکز نظامی در سواحلی که بتواند بر مسیرهای مهم دریایی نظارت کند. بر همین اساس و به باور او، ایالات متحده باید حضور دریایی خود را در اقیانوس‌های هند و آرام تقویت نماید؛ به ویژه در سواحل آسیای شرقی که آن را «مدیترانه آسیایی» می‌نامد. این راهبرد بر اهمیت قدرت دریایی و حضور نظامی در مناطق کلیدی جهان تأکید دارد. اسپایکمن در همین راستا پیش‌بینی می‌کند که هند به قدرت غالب در سواحل اقیانوس هند تبدیل خواهد شد و قدرت غالب در خاور دور هم چین خواهد بود. همچنین به باور او، چین به قدرتی قاره‌ای با ابعاد عظیم تبدیل خواهد شد که کنترل بخش بزرگی از سواحل جهان را در اختیار دارد.

هردو نظریه‌پرداز فوق‌الذکر علیرغم تفاوت‌ها و بعضاً تناقض‌های نظری، اما همزمان به احتمال بالای قدرت‌یابی فزاینده چین براساس مبانی نظریات هارتلند و ریملند اشاره می‌کنند. به نظر می‌رسد در چارچوب همین نظریات نظریه‌پردازان انگلستانی و آمریکایی، ابتکار چینی کمربند و جاده در قالب دو طرح شامل کمربند اقتصادی (ابزار قدرت خشکی) و جاده دریایی (ابزار قدرت دریایی) می‌تواند چین را در نیل به قدرت غالب در هارتلند و ریملند و نهایتاً ابتکار حکمرانی جهانی مدنظر شی جین‌پینگ یاری نماید. سازمان همکاری شانگهای که دبیرخانه آن در پکن قرار دارد نیز ابزار دیگری در همین راستاست که علاوه بر دربرگیری عمده بخش‌های آسیا، بخش‌هایی از اروپا را هم شامل می‌شود. این سازمان به لحاظ وسعت، جمعیت و منابع، بسیار بزرگ‌تر از سازمان غربی ناتو است که بخش بسیار کوچک‌تری از اوراسیا (محدوده هارتلند و ریملند) را تحت کنترل خود دارد.

اما نکته مهم اینجاست که علیرغم تأکید مکیندر و اسپایکمن بر لزوم حضور قدرت‌های غربی در سواحل آسیای شرقی، ژاپن، هند و مصر: آمریکا و قدرت‌های غربی در قرن ۲۱ به دنبال نفوذ بر بخش غیرغربی اوراسیا با تأکید بر نقاط تلاقی هارتلند و ریملند (کراسلند) هستند. نقش‌آفرینی آمریکا در صلح بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان، ایده پل ترامپ برای تسلط آمریکا بر نقطه تلاقی کریدورهای شمال – جنوب و شرق – غرب اوراسیا در زنگزور، ارتقای روابط اتحادیه اروپا و آسیای مرکزی به سطح مشارکت راهبردی، طرح شراکت شرقی اتحادیه اروپا با مشارکت کشورهای قفقاز جنوبی، اوکراین، بلاروس و مولداوی، نقش‌آفرینی غرب در جنگ اوکراین و گرجستان با روسیه، جنگ ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان و تلاش ترامپ برای بازپس‌گیری پایگاه هوایی بگرام و نهایتاً دخالت در امور داخلی چین، روسیه و ایران در همین راستا قابل ارزیابی‌اند. در نتیجه به نظر می‌رسد کراسلند به تدریج تبدیل به صحنه اصلی رقابت ابرقدرت‌ها جهت حکمرانی جهانی در قرن ۲۱ خواهد شد.

۴ مهر ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰
کد خبر: 33487

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 0 =