به گزارش تحریریه، لیو زُنگئی(刘宗义)، مدیر و پژوهشگر مرکز مطالعات آسیای جنوبی در مؤسسه مطالعات بینالمللی شانگهای در تحلیلی تازه به بررسی تحولات اخیر در جنوب آسیا پرداخته است.
نبرد هوایی ۷ مه میان هند و پاکستان، ممکن است برای دو کشور و حتی کل ساختار ژئوپلیتیک جنوب آسیا، یک نقطه عطف باشد. پس از پیروزی پاکستان در این نبرد هوایی، محیط بینالمللی اسلامآباد بهطور چشمگیری بهبود یافت، جایگاه بینالمللی آن ارتقا پیدا کرد و فضای دیپلماتیک و میزان تحرک آن بهسرعت افزایش یافت.
پاکستان از این فرصت بهخوبی بهرهبرداری کرده و بهطور فعال گامهای جدید دیپلماتیک برداشته است؛ این اقدامات عمدتاً در چهار محور قابل مشاهده است:
۱. تقویت روابط با چین: با استفاده از سفر نخستوزیر شهباز شریف به چین برای شرکت در اجلاس سازمان همکاری شانگهای در تیانجین و همچنین حضور در رژه «نهم سپتامبر»، اسلامآباد بیش از پیش مشارکت راهبردی همهجانبه با پکن را تحکیم کرده و پایه اصلی اتکای راهبردی خارجی خود را مستحکمتر نموده است.
۲. گسترش همکاریهای واقعگرایانه با آمریکا: از جمله همکاری با واشنگتن در زمینه انرژی و منابع معدنی در ایالت بلوچستان، و همچنین پیشنهاد ایجاد بندر جدید در خاک پاکستان با مشارکت آمریکا.
۳. تحرکات در خاورمیانه: پاکستان با موضعی علنی، حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هستهای ایران در جنگ ۱۲ روزه را محکوم کرد، از مبارزه مردم غزه علیه اسرائیل حمایت نمود و پس از حمله هوایی اسرائیل به قطر در ماه سپتامبر، با عربستان سعودی یک توافق مشترک دفاع راهبردی امضا کرد.

عاصم افتخار، سفیر و نماینده دائم پاکستان در سازمان ملل متحد با بیان اینکه اسلامآباد به شدت حملات رژیم صهیونیستی به ایران را محکوم میکند، گفت: حملات اسرائیل به ایران کل جهان را تهدید میکند.
۴. در سطح جنوب آسیا: اسلامآباد علاوه بر انتشار مداوم اطلاعات درباره دستاوردهای نظامی خود علیه هند در نبرد هوایی ماه مه و پاسخ به اظهارات تهاجمی دهلی نو، در ۱۰ اکتبر حملات نظامی علیه گروههای افراطی مستقر در خاک افغانستان – از جمله طالبان پاکستان (TTP) و «جنبش آزادی بلوچستان» – انجام داد. پس از آن، بزرگترین درگیری نظامی میان پاکستان و افغانستان از سال ۲۰۲۱ و زمان بازگشت طالبان افغانستان به قدرت، رخ داد.
این سلسله اقدامات خارجی که پیدرپی و گاه غیرمنتظرهاند، بازتاب واقعی تلاش فکری و راهبردی نخبگان سیاسی و امنیتی پاکستان در شرایط دگرگونی بزرگ نظام بینالملل است؛ تلاشی برای حل چالشها و بحرانهایی که این کشور با آن روبهروست.

۱۷ سپتامبر ۲۰۲۵ — نخستوزیر پاکستان، شهباز شریف پس از امضای «توافق مشترک دفاع راهبردی» با محمد بنسلمان، ولیعهد و نخستوزیر عربستان سعودی
بخش اول: چالشهای اصلی داخلی پاکستان چیست؟
بخش عمده مشکلات و چالشهای کنونی پاکستان در سه حوزه متمرکز است:
نخست، چالش امنیتی که خود دو لایه داخلی و خارجی دارد.
در داخل، اصلیترین تهدید از جانب شورشها و جریانهای تجزیهطلب در ایالت بلوچستان و همچنین گروه طالبان پاکستان (TTP) است.
در خارج، مهمترین تهدید امنیتی از سوی هند و افغانستان شکل میگیرد. همچنین، چالشهای امنیتی خارجی بهطور مستقیم بر بیثباتی داخلی تأثیر میگذارند.
از آغاز استقلال تاکنون، هند بزرگترین تهدید امنیتی پاکستان بوده است.
در ماه مه ۲۰۲۵، نخستوزیر هند، نارندرا مودی، تلاش داشت با استناد به حمله ۲۲ آوریل در پاهالگامِ کشمیر تحت کنترل هند، به پاکستان ضربه نظامی وارد کند؛ هدف او این بود تا سطح بازدارندگی نظامی علیه پاکستان را ارتقا دهد، سپس تصویری از «قدرت برتر منطقهای» ارائه داده و اهداف سیاسی و ژئوپلیتیکی داخلی خود را محقق سازد.
اما نتیجه بر خلاف انتظار هند رقم خورد؛ این اقدام به شکست انجامید و تفاوت سطح تسلیحات و توان رزمی میان ارتش هند و پاکستان آشکار شد و دهلینو با هزینه سیاسی و حیثیتی روبهرو گردید.
چالش امنیتی خارجی دیگر، افغانستان است.
اگرچه بازگشت طالبان افغانستان به قدرت در سال ۲۰۲۱ با حمایت اسلامآباد همراه بود، اما پس از آن اوضاع از کنترل پاکستان خارج شد. مناقشات دیرینه بر سر مرزها ـ یعنی «مرز دیورند» و مسئله مناطق پَشتوننشین دو سوی مرز ـ دوباره بر سطح روابط دو کشور سایه انداخت.

پَشتونستان(بخش سبزرنگ)؛ عنوانی غیررسمی برای نواحی مرزی افغانستان و پاکستان که در آن قوم «پشتون» زندگی میکنند؛ پشتونها یکی از بزرگترین قومیتهای منطقه و صاحب زبان پشتو هستند.
بازگشت طالبان به کابل همچنین موجب شد طالبان پاکستان در داخل پاکستان برای ایجاد نوعی «دولت در دل دولت» تلاش کند. بهعلت پیوندهای قبیلهای، خویشاوندی و مذهبی میان طالبان افغانستان و طالبان پاکستان، تحلیلگران معتقدند طالبان افغانستان در سکوت از طالبان پاکستان حمایت میکند.
از زمان به قدرت رسیدن مجدد طالبان، مقیاس عملیات و تعداد تلفات حملات تروریستی در پاکستان سال به سال افزایش یافته و گروههای افراطی به سمت همکاری و همافزایی پیش میروند. این روند تهدیدی جدی برای ثبات داخلی و پروژههای راهبردی، از جمله کریدور اقتصادی چین–پاکستان (CPEC)، ایجاد کرده است.
از دوره دولت عمران خان، اسلامآباد تلاش کرده راهبرد ملی خود را از «ژئوپولیتیک» به «ژئواقتصاد» منتقل کند، اما بدون امنیت داخلی و منطقهای، توسعه اقتصادی و اجتماعی ممکن نیست.
دومین مسئله، چالش اقتصادی است.
در سالهای اخیر، تحت تأثیر عواملی مانند افزایش نرخ بهره توسط فدرالرزرو آمریکا و بحران اوکراین، پاکستان با بحران شدید بدهی روبهرو شد. با این حال، در نتیجه حمایتهای مستمر چین، عربستان سعودی، امارات و دیگر کشورها ـ شامل ارائه نقدینگی و تمدید سررسید بدهیها ـ پاکستان موفق شد وام صندوق بینالمللی پول (IMF) را نیز دریافت کند و سختترین مقطع بحران را پشت سر بگذارد.
اما همچنان بزرگترین چالش پیشروی دولت پاکستان این است که چگونه رشد اقتصادی پایدار ایجاد شود و از تکرار دوباره بحران بدهی جلوگیری گردد.
عملکرد ضعیف اقتصاد پاکستان، افزون بر تأثیرات ناشی از وضعیت سیاسی داخلی، ناامنی منطقهای و شرایط اقتصاد بینالملل، ریشه در یک مسئله بنیادیتر دارد: نظام اقتصادی پاکستان تاکنون هیچ اصلاح ساختاری بزرگ تجربه نکرده و فاقد نیروی محرکه درونی برای رشد است.
از سال ۱۹۵۸ تاکنون، پاکستان ۲۴ بار از IMF وام گرفته است؛ اما این منابع عمدتاً برای بازپرداخت بدهیهای گذشته یا تأمین هزینههای جاری مصرف شدهاند، نه برای سرمایهگذاری و تولید.
افزون بر این، نظام مالیاتی پاکستان ناکارآمد است؛ پدیده فرار مالیاتی گسترده است و سرمایهگذاری داخلی در تولید بهشدت ناکافی.
در سال مالی ۲۰۲۲–۲۰۲۳، نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی (GDP) تنها ۸.۵ درصد بود؛ رقمی که بسیار پایینتر از میانگین ۱۹.۸ درصدی کشورهای منطقه آسیا و اقیانوسیه است.
در نگاه نخست، سادهترین راهحل، گسترش پایه مالیاتی است.
تحت فشار IMF و بانک جهانی، دولت شهباز شریف تصمیم به اصلاحات مالیاتی گرفت: افزایش مالیات حقوقبگیران، گسترش پایه مالیاتی و لغو برخی معافیتها برای دیگر گروهها.
با این حال، این اصلاحات بیشتر ظاهری و نمادین بهنظر میرسند تا اثربخش، زیرا مسئله اصلاحات مالیاتی فقط اقتصادی نیست، بلکه کاملاً سیاسی است. در واقع، کسانی که باید بار اصلی اصلاحات را بپذیرند، همان گروههایی هستند که در قدرت قرار دارند. بنابراین، اجرای اصلاحاتی که «تیغ را به سمت خود» برمیگرداند، بسیار دشوار است.

۲۰ اکتبر ۲۰۲۵ — در شهر چمن، واقع در نزدیکی مرز افغانستان، فروشندگان محلی مشغول عرضه سبزیجات تازه هستند. پس از کاهش تنشهای مرزی در روزهای اخیر، زندگی روزمره در این شهر بهتدریج به حالت عادی بازمیگردد.
در نهایت، سومین چالش، بحران در حوزه سیاست حزبی است.
اگر دولت نتواند چالشهای امنیتی و اقتصادی پاکستان را کاهش دهد، در مرحله بعد مشروعیت ائتلاف حاکم – یعنی ائتلاف حزب مسلملیگ (شاخه شهباز شریف) و حزب مردم پاکستان – زیر سؤال خواهد رفت.
در داخل پاکستان، بخشی از افکار عمومی معتقدند خانواده شریف و حزب مسلملیگ (شاخه شریف)، و همچنین خانواده بوتو و حزب مردم، تنها نماینده منافع خانوادگی و منطقهای خود هستند و نمیتوانند مدعی نمایندگی کل جامعه پاکستان باشند.
احساس نارضایتی و واکنش منفی نسبت به طبقه سیاسی سنتی، تقریباً در همه کشورهای جنوب آسیا یک پدیده رایج است.
در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۸، ساختار سیاسیای که دههها در پاکستان ادامه داشت – یعنی تسلط دوگانه مسلملیگ (شاخه شریف) و حزب مردم – شکسته شد و حزب تحریک انصاف به رهبری عمران خان پیروز انتخابات گردید.
اما در آوریل ۲۰۲۲، عمران خان با رأی عدم اعتماد برکنار شد و سیاست خانوادگی دوباره به قدرت بازگشت؛ موضوعی که به نارضایتی جدی حزب تحریک انصاف و هواداران آن انجامید.
اگرچه با حمایت ارتش، مسلملیگ (شاخه شریف) و حزب مردم توانستند ائتلاف حکومتی تشکیل دهند، اما نتیجه انتخابات پارلمانی فوریه ۲۰۲۴ نشان داد که هیچ حزبی نتوانست اکثریت مطلق کرسیها را به دست آورد؛ نشانهای روشن از کاهش محبوبیت سیاست خانوادگی.
در عین حال، هواداران عمران خان همچنان از نفوذ و وزن سیاسی قابلتوجهی برخوردارند.

بلاول بوتو زرداری (نفر وسط)، رئیس حزب مردم پاکستان (PPP)، هنگام برگزاری یک نشست خبری در اسلامآباد؛ ۱۳ فوریه ۲۰۲۴.
بخش دوم: پیروزی در نبرد هوایی؛ یک «داروی تقویتکننده»
پیروزی ارتش پاکستان در نبرد هوایی ماه مه با هند، همانند یک «تزریق قوّت» برای کاهش چالشها و فشارهایی بود که ائتلاف حاکم با آن مواجه است.
این جنگ، امنیت ملی پاکستان را بهطور مؤثر حفظ کرد و فرصت زمانی ارزشمندی برای ایجاد یک محیط امنیتی مطلوبتر در پیرامون کشور فراهم آورد.
در عین حال، این نبرد اولین پیروزی بزرگ ارتش پاکستان علیه هند از زمان تقسیم دو کشور تاکنون بود؛ پیروزیای که سایه سنگین ترس و احساس ضعف پس از جنگ سوم هند و پاکستان در سال ۱۹۷۱ را برطرف کرد.
این موفقیت روحیه ملی را بهطور گسترده افزایش داد، انسجام اجتماعی را تقویت کرد و اعتماد و حمایت مردم نسبت به دولت و ارتش را بالا برد. اما با وجود این دستاوردها، چالش اقتصادی همچنان بسیار سخت و جدی باقی مانده است.
از آنجا که اصلاحات درونی عمیق برای ایجاد محرک اقتصادی ممکن نشده، پاکستان تلاش میکند از مسیر جذب سرمایهگذاری خارجی مشکل توسعه اقتصادی را حل کند.
در ژوئن ۲۰۲۴، هنگام سفر شهباز شریف به چین، دو طرف بیانیه مشترکی صادر کردند مبنی بر اینکه بر پایه دستاوردهای «کریدور اقتصادی چین–پاکستان»، برای پیشبرد هشت اقدام چین در راستای ساخت باکیفیت ابتکار «یک کمربند، یک راه» همکاری عمیقتری انجام شود. با این حال، پکن همچنان نسبت به مشکلات امنیتی و محیط نامناسب کسبوکار که در ۱۰ سال گذشته پروژههای CPEC در خاک پاکستان با آن مواجه بودهاند، نگرانی دارد.

یک مهاجم انتحاری در ماه مارس با خودرویی به کاروان مهندسان چینی که در پروژه سدسازی در شمال غرب پاکستان کار میکردند، برخورد کرد و در نتیجه 5 مهندس چینی و راننده پاکستانی کشته شدند.
در دو سال گذشته، شهباز شریف بارها به عربستان، امارات و دیگر کشورهای دوست در خاورمیانه سفر کرده تا آنها را متقاعد کند با سپردهگذاری بانکی یا سرمایهگذاری پروژهای به پاکستان کمک کنند تا از بحران اقتصادی خارج شود.
در سال ۲۰۲۴، دولت پاکستان دور جدیدی از خصوصیسازی را بهراه انداخت و بخشی از داراییهای دولتی را به صندوقهای سرمایهگذاری حاکمیتی خاورمیانه پیشنهاد داد.
اگرچه عربستان و امارات وعدههای مثبتی ارائه کردند، اما این سرمایهگذاریها در عمل محقق نشد.
علت اصلی آن، بیثباتی بلندمدت در وضعیت داخلی پاکستان و مشکلات ساختاری عمیق اقتصاد این کشور است؛ مسائلی که مانع اعتماد سرمایهگذاران خارجی میشود.
اما پیروزی پاکستان در نبرد هوایی با هند باعث شد اسلامآباد دوباره سرش را بالا بگیرد و این موفقیت فرصتی تازه برای تلاشهای دیپلماتیک پاکستان جهت حل چالشهای اقتصادی و امنیتی فراهم کرد.
پاکستان در دیپلماسی خود با ایالات متحده پیشرفتهایی داشته است.
ترامپ مدتهاست از رفتار هند ناراضی است. به نظر او، هند صرفاً از آمریکا برای تحقق هدف «جهان چندقطبی» استفاده کرده و سیاست سالهای گذشته واشنگتن در «بالا بردن دهلی و پایین آوردن اسلامآباد» در واقع به زیان استراتژی «هند–آرام» آمریکا تمام شده است.
بنابراین، پس از بازگشت به کاخ سفید، ترامپ بهدنبال تغییر سیاست آمریکا در قبال هند و پاکستان بود.
از نگاه واشنگتن، شکست هند در نبرد هوایی ماه مه نشان داد نقش این کشور در مهار نظامی چین ضعیفتر از آن چیزی است که تصور میشد. علاوهبر آن، دولت مودی بهطور قاطع ادعای ترامپ مبنی بر «میانجیگری موفق او در حل تنش هند و پاکستان» را رد کرد، در حالی که پاکستان آشکارا از ترامپ تشکر و قدردانی نمود. این دو رفتار متضاد، به نفع اسلامآباد تمام شد.
پس از این ماجرا، اسلامآباد سیاستی هوشمندانه در پیش گرفت و دقیقاً خواستههای ترامپ را هدف گرفت: پاکستان اعلام کرد آماده است در حوزههای انرژی و معادن، رمزارز و هوش مصنوعی با آمریکا و حتی خانواده ترامپ همکاری کند؛ حتی پا را فراتر گذاشت و اعلام آمادگی کرد که نامزدی ترامپ برای جایزه صلح نوبل ۲۰۲۶ را پیشنهاد دهد.
این اقدامات، نگاه و احساس ترامپ نسبت به رهبران پاکستان را کاملاً تغییر داد و حس مثبتی نسبت به اسلامآباد ایجاد کرد.

ترامپ در کنار شهباز شریف و ژنرال منیر (نفر اول از چپ)
سیاست خارجی اسلامآباد تحت تأثیر چهار عامل کلیدی قرار دارد:
نخست آنکه اسلامآباد میکوشد از قرار گرفتن در موقعیتی که ناگزیر به «انتخاب میان چین و آمریکا» باشد، پرهیز کند و حتی احتمال میدهد همانند دهه ۱۹۷۰ بار دیگر نقش پل ارتباطی میان دو قدرت را ایفا کند.
دوم، پاکستان تلاش دارد در میان رقابتهای راهبردی قدرتهای بزرگ و تحولات ژئوپلیتیکی پیچیده، موقعیت نسبی خود را تقویت کرده و سرمایهگذاری قدرتهای بزرگ در پاکستان را افزایش دهد.
سوم، نزدیکتر شدن روابط با آمریکا میتواند مسیر دریافت وام از صندوق بینالمللی پول و سایر نهادهای مالی بینالمللی را هموار کند.
چهارم، اسلامآباد خواهان حمایت واشنگتن در مبارزه با تروریسم و نیروهای تجزیهطلب است. در ماه اوت، وزارت خارجه آمریکا «ارتش آزادیبخش بلوچستان» و شاخه آن «گردان مجید» را در فهرست «سازمانهای تروریستی خارجی» قرار داد. همزمان، دولت ترامپ تعرفههای وارداتی علیه پاکستان را بهطور چشمگیری کاهش داد و در درگیریهای اکتبر میان افغانستان و پاکستان اطلاعات اطلاعاتی در اختیار اسلامآباد گذاشت.
در محور خاورمیانه نیز موفقیت پاکستان در نبرد هوایی با هند بهطور محسوس جایگاه و قدرت بیان اسلامآباد را در جهان اسلام افزایش داد. بهویژه آنکه پس از حمله آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران در ژوئن، و حمله هوایی اسرائیل به قطر در سپتامبر، اهمیت پاکستان برای برخی کشورهای منطقه بیش از پیش برجسته شد.
عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس از اصلیترین منابع انرژی، وام و حوالههای کارگران برای پاکستان هستند. امضای «توافق دفاع راهبردی مشترک» میان پاکستان و عربستان، تداوم این منابع را تضمین کرده و در عین حال پیامی روشن به آمریکا ارسال میکند مبنی بر اینکه منافع و نقش پاکستان در مسائل خاورمیانه باید مورد توجه قرار گیرد.
تا اینجا پاکستان توانسته است با اتکاء به موفقیت در نبرد هوایی با هند، در حوزه دیپلماسی دستاوردهای قابل توجهی کسب کند. با این حال، خطرهایی نیز وجود دارد. استراتژی کنونی اسلامآباد تلاش برای تبدیل رقابت قدرتهای بزرگ و دگرگونیهای ژئوپلیتیکی به نیروی محرکهای برای بهبود وضعیت راهبردی، افزایش ارزش ژئوپلیتیک، گسترش فضای دیپلماتیک و دستیابی به منافع اقتصادی است. تحقق این هدف در گرو خرد سیاسی و مهارت دیپلماتیک رهبری پاکستان خواهد بود.
(این مقاله در فصلنامه شماره ۲۱ سال ۲۰۲۵ «دانش جهان» (世界知识) منتشر شده است.)
پایان/













نظر شما